فكر مي كنم رقابت و يا مجادله انتخاباتي آمريكا تا حدودي رنگ و بوي مبحثي گرفته كه در درس كنترل موجوديها مي خوانديم. گويا، هم مك كين و هم اوباما، ثروت جامعه آمريكا را آناليز پاريتو و يا ABC مي كنند! همانطور كه مي دانيد اصلي وجود دارد كه به نام پاريتو ايتاليايي شناخته مي شود: 80 درصد رخدادها، معلول 20 درصد دلايل است و به گونه اي عاميانه تر كه خود پاريتوي اقتصاددان بيان كرده، 80 درصد از ثروت موجود(درآمد) در جامعه در دست 20 درصد افراد آن است و يا 80 درصد فروش، نتيجه خريد 20 درصد مشتريان است؛ و اين تئوري نه فقط در مورد اموال، بلكه در خيلي از موارد طبيعي صادق است! مثلا 20 درصد موجوديها در يك انبار 80 درصد ارزش كل را دارند و 80 درصد ديگر كه فقط 80 درصد فضا را اشغال كرده اند، روي هم رفته 20 درصد ارزش را دارند. اين را در مورد ضريب هوشي، فراواني كاركنان خلاق، عملكرد افراد، منابع طبيعي توزيع شده در جهان و ... هم مي توان ديد!
به احتمال زياد شايد اوباما بداند، كه هنوز با واقعيتي همچون اصل پاريتو، مخالف است و آن را قبول نمي كند و طرفدار توزيع عادلانه درآمدها در سطح جامعه است و به گونه اي كه مخالفينش مي گويند، او سوسياليستي بيش نيست و مي خواهد آمريكا را تبديل به شوروي سابق بكند. راستي، اگر مثلا آمريكا قبل از شوروي از هم مي پاشيد آيا چنين انقلابي را در مورد تكنولوژي اطلاعات مي توانستيم شاهد باشيم؟ آيا تريز و آريز روسي مي توانست افراد خلاق و نوآور جامعه سوسياليستي را كشف كرده و به زور و يا با تشويق، متمايل به اختراع و نوآوري كند؟! و البته بخشهايي از نظامهاي كمونيستي كه حرفي براي گفتن داشتند، به گواه تاريخ، به دليل رقابت هاي نفس گير و حيثيتي، در عرصه هاي نظامي و فضايي، و البته ورزشي، با غرب بود!
برگرديم به بحث اصلي! شايد خود مك كين نداند، ولي يقينا، وي تسليم واقعيتي طبيعي است و تعابير جالبي هم دارد؛ مي گويد نبايد موفقييت را با بخشيدن قسمتي از دارايي و اموال موفق ترها (بخوانيد دارا تر ها!) و بخشيدن آن به غير موفق تر ها(و بخوانيد ندار تر ها) تنبيه كرد. اوباما مي خواهد كيك را به صورت مساوي تقسيم كند، ولي ما نمي گوييم ثروت بايد به صورت مساوي تقسيم شود، بلكه اگر اين كيك بزرگتر شود، سهم فقرا، شايد بيشتر از آنچه شود كه قبلا، با توزيع عادلانه متصور بوديم.
و حال فرض كنيد يكي از افرادي باشيد در چنين شرايط بد اقتصادي(و حتي در شرايط معمولي)، به يكي از اين دو نفر رأي دهيد؛ البته در ايران هم شرايط سياسي مشابهي در سال 84 به وجود آمد، و شايد اسامي فرق مي كنند! معلوم است در صورتي كه افراد شم آينده نگريشان كم باشد، مي گويند آقا ما وعده و وعيد آنطوري نمي خواهيم، فعلا آنچه هست بياوريد تقسيم كنيد، انشاء الله بعد از اينكه همه با هم وضعمان بهتر شد، همه با هم يك فكري به حال بزرگتر شدن كل كيك خواهيم كرد.
ضمنا مطابق با نظرسنجي هاي منتشر شده، اگر نگاهي به نقش آمريكا بيندازيد مي بينيد كه نزديك به 80 درصد از ايالتها قرمز رنگ و طرفدار مك كين شده(البته با احتساب آلاسكا!)، ولي مثل اينكه 80-20 اينجا هم صادق بوده، و اوباما پيش است!
بعدالانتخابات (پنج نوامبر):
صرفنظر از اينكه هنوز هم سياستهاي متمايل به سوسياليسم اوباما را دوست ندارم، ولي اينكه در جامعه با اكثريت 80 درصدي سفيدپوست، يك سياهپوست از اقليت 20 درصدي غيرسفيد، رييس جمهور آمريكا مي شود، جدا از اينكه اخبار حاكي از رونق دوباره بازارهاي بورس در شرق آسيا و تا حدودي اروپا است، اتفاقي است بسيار فرخنده به دو دليل:
اولا اينكه همه جهانيان شاهد به پايان خط رسيدن نژادپرستي هستند (! Racism is terminated).
ثانيا، اصل پاريتو، دوباره به گونه اي ديگر عرض اندام كرد. بدين ترتيب كه اين بار، 20 درصد سرمايه دار(امثال جورج بوش) جايش را داد به 20 درصد رنگين پوست(امثال باراك اوباما).
حال همگي منتظر بمانيم و ببينيم آيا آقاي اوباما خواهد توانست ثروت را در سطح جامعه به گونه اي برابر پخش كرده و همه را ميدل كلاس بكند يا نه؟ و يا اينكه همانند قلعه حيوانات، فقط طبقه اي خاص، ميدل كلاس تر خواهد شد، يا باقي خواهد ماند!
No comments:
Post a Comment