Sunday, May 24, 2009

نيازهاي مازلو و جامعه ما


داشتم اين مطلب را در مورد هرم مازلو و كارراهه حرفه اي مي خواندم. با توجه به اينكه اينروزها مباحثات شديد انتخاباتي در گوشه و كنار كشور انجام مي شود، به نظرم، مي توان بعدي از از نيازهاي جامعه مردم ايران را در قالب نيازهاي مازلو ديد. و تاملي كرد در اشتباهاتي كه سياستمداران و روشنفكران و حتي خود مردم در اين باره مي كنند و اينكه چرا ايجاد مجدد و همزمان رضايت در ميان اقشار مختلف كاري دشوار بوده و از طرفي ديگر دليل اينكه سطح مطالبات اين ملت روند نزولي دارد، چيست و ريشه اش در كجاست؟

هرم مازلو نشانگر سلسله نيازهاي فردي است كه در پنج سطح فيزيولوژيكي و بدني، ايمني، عشق و حس تعلق، اعتبار اجتماعي، و خودمختاري در كارها تعريف شده و يك انسان هر كدام از اين احتياجات را به فراخور پيشرفتهاي سني، مالي، شغلي و اجتماعي پيدا مي كند و البته فهم و هضم آن براي همه ساده است، و از روي تجربه هر انساني مي داند كه پس از برآورده شدن هر توقعي، توقعات ديگر و والاتري پديد مي آيند.

با مرور تاريخ انتخابات در دوران صلح، نيازهاي مردم ايران قابل مقايسه تا حدودي با سلسله مراتب هرم مازلو بوده است. نيازهاي اجتماعي مردم در هشت سال موسوم به سازندگي را مي توان در لايه هاي اول اين هرم نشان جستجو كرد. در دوران جنگ و پس از خرابي هاي جنگ بيشتر مردم به فكر برطرف كردن نيازهاي اوليه خود، شكل دهي و ساماندهي ساختارهاي اقتصادي كشور بوده اند و تا حدودي پس از برطرف شدن اين نيازهاي اوليه، نيازهاي ديگري براي مردم مطرح شده است كه از آن مي توان به خواسته هاي مدني ياد كرد و مصداق اين جريان شكل گيري جريان دوم خرداد مي باشد كه مردم به دليل مطالباتي از اين دست خواسته هاي ديگري از رهبران اصلاح طلبي داشتند كه متمايز با خواسته هاي دوران قبل بود و اين را مي توان كسب موفقييتي براي آن دوران دانست كه نشان مي دهد حركت در آن مقطع رو به توسعه و رو به جلو بوده است.

ولي با نگاهي به دوران هشت ساله رفورم، مي توان گفت عدم برآورده شدن بخش عمده نيازهاي مربوطه(كه اين يا به دليل شعارهاي غير واقع گرايانه بوده و يا عدم توان مجريان، كه البته اين موضوع بحث ما نيست)، منجر به نارضايتي و سرخوردگي قشري از جامعه شد كه به دنبال خواسته هاي متعالي تر و متناظر با قسمتهاي مياني و بالاي هرم مازلو بودند. نمود اين نارضايتي با مشاركت كمتر قشر متوسط جامعه در امور سياسي همراه شد و باعث برنده شدن جرياني گرديد كه اصولا فقط به نيازهايي از جنس لايه هاي زيرين هرم مازلو مي انديشد و چه بسا اين قشر با ديدن تجربه قشر متوسط هرم مازلو به اين نتيجه رسيده است، كه اصولا نبايد سطح انتظارات را بالا برد و خواسته متعالي تري داشت! و البته از سوي ديگر طيف ديگر با مرور تجربه گذشته خود و دور ماندن از منابع و امكاناتي كه فقط در اختيار قشر ديگر است، مجددا به تعريف نيازهاي خود مي پردازد و سطح توقعات خود را چه بسا پايين تر از آنچه بايد باشد مي آورد؛ و اين به حقيقتي تلخ مي ماند.

Tuesday, May 12, 2009

مقايسه وضعيت حمل و نقل ايران با كشورهاي ديگر


موقعي كه باراك اوباما در حال تحويل گرفتن حكومت بود، يكي از برنامه هايش جهت ايجاد اشتغال، طوري كه براي يكي دو ميليون نفر زمينه كار فراهم شود اين بود كه اتوبانها و جاده هاي آمريكا خيلي قديمي اند و نياز به بازسازي دارند. مثلا اگر يادتان باشد مدتي قبل يك پل خراب شد و عده اي كشته شدند. به نقشه آن كشور كه نگاه مي كردم ديدم هر ايالت به ايالتهاي همسايه با راه آهنهاي متعدد وصل شده و هر كسي مي تواند با قطار به ايالتهاي مجاور سفر كند.

تعطيلات نوروز كه به زادگاه خود سفر مي كردم، تصميم گرفتم نه از راه گيلان، بلكه از راه زنجان و ميانه به خلخال سفري داشته باشم. مي گفتند كه در حال حاضر به روند تكميل جاده زنجان-اردبيل-آستارا كه از خلخال مي گذرد تسريع داده شده و قرار است تبديل شود به يكي از جاده هاي ترانزيت بين المللي كه ايران را به قفقاز و روسيه متصل مي كند. البته حرف و حديث ها تا حدودي صحت داشت و مثلا يك تونل، مراحل پاياني اش را مي گذراند. ولي براي يك مسافر عادي، تشخيص اين مسأله اين جاده حالا حالاها تا رسيدن به جايي كه يك جاده ايمن و استاندارد بشود سالها زمان نياز دارد.

From Qiziluzen Under Construction Road
همين پل كه عكسش را مي بينيد دقيقا همان پلي است كه من 17 سال قبل ديدم و مي گفتند كه در جبهه هاي جنگ از آن استفاده مي شده كه حالا به اين نقطه آورده اند. دو وسيله نقليه كه در خلاف جهت هم حركت مي كنند نمي توانند همزمان بر روي آن حركت كنند. ضمنا تجهيزات و ماشين آلات گرانقيمت راهسازي زيادي هم هميشه آنجا به چشم مي خورند(آلبوم مقابل را ببينيد/تصوير)، كه با اين اوصاف به نظر مي رسد مشكل تكنولوژيكي وجود ندارد و بايد دليل اينكه چرا اين پروژه ها لاك پشت وار انجام مي شوند را در جاي ديگري جستجو كرد.

از سوي ديگر مي خواهم به اين نكته هم اشاره كنم كه سيستم حمل و نقل يك كشور و وجود شبكه جاده اي مناسب جهت ترابري يكي از اركان و بسترهاي مهم جهت توسعه همگن اقتصادي و اجتماعي مي باشد، ولي چقدر با كشورهاي ديگر(حتي كشورهاي در حال توسعه) در اين زمينه فاصله داريم، خيلي غم انگيز به نظر مي رسد.

از اين صفحه شاخصهاي مهم مربوط به حمل و نقل از قبيل ميزان راههاي معمولي و اتوبان، راه آهن، تعداد فرودگاههاي با باند هموار، ناهموار و مخصوص هليكوپتر، طول راههاي آبي، و تعداد ناوگانهاي بازرگاني را در كشورهاي ايران، تركيه، ايتاليا، هلند، آرژانتين، سوئد، آمريكا، آلمان، هند، انگلستان، پاكستان، چين، ژاپن و مكزيك را به همراه مساحت و جمعيت، در يك فايل اكسل آورده ام(از اينجا دانلود كنيد). خودتان مي توانيد در هركدام از شاخص ها، به صورت سرانه و همچنين به نسبت مساحت كشورها، رنكينگ انجام دهيد و ببينيد در اين ميان موقعيت ايران چقدر نامناسب است.

فقط در صورتي كه در ستون مربوط به كيلومترهاي راهها كشور در صفحه main يك رتبه بندي از پايين به بالا انجام بدهيم، تنها كشوري كه قبل از ايران قرار مي گيرد هلند است كه مساحت آن يك چهلم مساحت ايران است، ولي در برابر 172 هزار كيلومتر جاده ايران، 135 هزار كيلومتر جاده دارد!

Sunday, May 3, 2009

باورهايي كه در مورد منابع انساني دارم


بندهاي ذيل 65 باور مورد استقبال قرار گرفته از سوي حرفه اي هاي منابع انساني، هستند كه فرانك روش(Frank Roche) در مورد كار با افراد و يا كلا منابع انساني دارد، و البته به نظر من هم، بايد به خيلي هايشان به معناي كامل اعتقاد داشت تا HR از وضعيت افتضاح خود بيرون آيد؛ ولي اعمال واقعي طوري هستند كه انگار هيچكدام از اينها رعايت نمي شود؛ آيا شما چنين فكر نمي كنيد اگر در سازمان شما اين باورها واقعا وجود داشته باشد كاركنان اسب شرف از گنبد گردون خواهند جهانيد (چند تايش هم اگر به دليل تفاوتهاي فرهنگي و يا اعتقادات غلط فرانك، به باور تبديل نشد(!) مساله اي نيست، خودم هم با تعداد كمي از آنها مخالفم، ولي جهت رعايت در امانت هيچكدام را حذف نكردم):

1. من معتقدم، كاركنان مي خواهند كه كار خوبي انجام دهند.
2. من معتقدم، افرادي را استخدام كرده ام كه بهترين بودند.
3. من معتقدم، افراد آن چيزي را انجام مي دهند كه در آن حد پاداش گرفته اند.
4. من معتقدم، پرداخت بايد بر مبناي عملكرد باشد.
5. من معتقدم، يك مدير خوب مي تواند بسياري از سياستهاي با كيفييت پايين را اصلاح كند.
6. من معتقدم، يك مدير بزرگ فقط در يك لحظه نادر پيشرفت مي كند.
7. من معتقدم، بايد مديران خوب در نود و نهمين درصد تكميل كارها حقوق خود را دريافت كنند.
8. من معتقدم، سياستهاي با كيفيت پايين به همراه مديران با كيفيت پايين بايد كنار گذاشته شوند.
9. من معتقدم، افراد در زمانهاي مختلف روز بهره وري خود را به نمايش مي گذارند.
10. من معتقدم، برخي از افراد با توجه به عملكردشان بايد بيش از بقيه مزد بگيرند و اين حقشان است.
11. من معتقدم، تو نمي تواني تعهدي را بخواهي، مگر اينكه قبلا ما به ازاي آن انجام داده باشي.
12. من معتقدم، داشتن دوستان در كار اهمييت دارد.
13. من معتقدم، بايد در ابتداي هر صبح به هر كس بايد سلام داد.
14. من معتقدم، بايد موقعي كه افراد كار را ترك مي كنند به آنها شب بخير يا عصر بخير گفت.
15. من معتقدم، افراد دوست دارند با ابر ستاره ها كار كنند.
16. من معتقدم، ابرستاره هاي پنهان زيادي بيش از اينكه به نظر برسند، وجود دارند.
17. من معتقدم، ارتباطات بايد صادقانه باشد.
18. من معتقدم، هر شخصي استعداد نهقته اي دارد.
19. من معتقدم، تاريخ تولد هر شخصي را كه با او كار مي كنيد بايد به خاطر داشت.(فقط اين بند در بعضي جا ها رعايت مي شود!)
20. من معتقدم، بايد جشن تولد هر شخصي را كه با او كار مي كنيد، بر پا كرد.
21. من معتقدم، مديران اجرايي ايزوله شده و از مسير خود خارج شده اند.
22. من معتقدم، HR نيز جهت نگهداشتن مديران اجرايي در گود نقش دارد.
23. من معتقدم، HR اگر جسارت كافي را داشته باشد، قادر به انجام بهترين كارهايش مي باشد.
24. من معتقدم، قدرت تنوع افكار بيشتر از تك نفره فكر كردن است.
25. من معتقدم، هيچكدام از ما به احمقي همه ما نيست هنگامي كه فرد مورد نظر اصلاح يابد.
26. من معتقدم، روش مديريت عملكرد ما وحشتناك است.
27. من معنقدم، مديريت عملكرد واقعي بايد در مورد مديريت باشد و نه درباره رتبه بنديهاي ساليانه.
28. من معتقدم، مديران بايد بيشتر به محيط كاري سر بزنند و كنار كاركنان باشند.
29. من معتقدم، HR نبايد القاب ابلهانه اي به مديران نسبت دهد؛ مثل مربي كارراهه!
30. من معتقدم، به كاربردن سرمايه انساني جهت كاركنان كاري همچون پريدن به آغوش كوسه ماهي است!
31. من معتقدم، HR نبايد بدون داشتن مجوز و گواهينامه روانشناسي كند.
32. من معتقدم، مصاحبه بر مبناي رفتار، به درد نمي خورد و كاري احمقانه است.
33. من معتقدم، از نامزدهاي مشاغل در مورد اينكه آيا قادر به انجام كار هستند سؤال شود.
34. من معتقدم، از نامزدهاي مشاغل خواسته شود توانايي خود را ثابت كنند.
35. من معتقدم، رتبه بندي اجباري، خودش كاري اجباري است!
36. من معتقدم، با راه و روشي كه هم اكنون در پيش گرفته ايم حتي با افزايش شايستگان در سطح عملكرد تفاوتي مشاهده نخواهدشد.
37. من معتقدم، افراد براي چيزي بيش از پول كار مي كنند.
38. من معتقدم، اين ساده لوحي است اگر مديران فكر كنند كاركنان براي پول كار نمي كنند!
39. من معتقدم، در نظر گرفتن بازنشستگي ها به عنوان بخشي از استراتژي هاي تجاري سالانه ديگر محلي از اعراب ندارد.
40. من معتقدم، HR را خواب برده بود موقعي كه تعدادي از شركتهاي خدمات مالي ورشكسته شدند.
41. من معتقدم، افراد كار بيشتري انجام خواهند داد هنگامي كه قوانين(دست و پاگير) حذف شوندگ
42. من معتقدم، ما به حضور مشاوران قضايي بيشتري در HR نياز داريم، تا وكلاي كمتري به HR بگويند كه چه گار بكنند.
43. من معتقدم، افراد بدگمان و بدبين بايد HR را ترك كنند.
44. من معتقدم، هر كسي كه هنوز به نظريه ‫X متعهد است(يعني هنوز نمي داند نسل Y وارد بازار كار شده)، اصلا نبايد در HR باشد.
45. من معتقدم، HR تعداد بيش از حدي از افراد را كه عادت كرده اند كه در سالنهاي مانيتورينگ باشند، جذب مي كند.
46. من معتقدم، HR جهت اينكه خوب عمل كند، بايد افق ديدش را شغل عادي خود فراتر ببيند.
47. من معتقدم، در HR بابد سيستمي كار كرد و نگريست.
48. من معتقدم، با تعداد بسياري از فرايندها درگيريم، در حاليكه سيستمهاي كافي نداريم.
49. من معتقدم، HR و مديران نياز بيشتري به گوش دادن دارند.
50. من معتقدم، ميزان يادداشتهاي دستي رفته رفته بيش از كل تعداد برنامه هاي تشخيصي مي شوند كه بايد جهت اجرا تعريف گردند.
51. من معتقدم، پاداشهاي مشوق مسافرتي في الواقع خالق انگيزه هستند.
52. من معتقدم، تيم سازي بايد كاري هميشگي بوده، نه اينكه فقط در انفعالها و يا عقب نشيني ها در پيش گرفته شود.
53. من معتقدم، HR فراموش كرده است كه در كارهايش منصف بوده، و از سوي ديگر در رفتارش با همه اين را در مد نظر قرار دهد كه آنها همانند اشياي يكسان نيستند.
54. من معتقدم، HR بايد مديران را در مديريت ياري دهد.
55. من معتقدم مديران مي توانند آموزش ببينند.
56. من معتقدم، بعضي از همه مديران نبايد مدير باشند.
57. من معتقدم، مزايا (نسبت به حقوق) بايد زياد باشند.
58. من معتقدم، به سگ گرداني*(dog walking ) در محل كار و پيام درماني(Message therapy) بيش از اندازه اهمييت داده شده است.
59. من معتقدم، كه شركت بايد پول در بياورد!
60. من معتقدم، در فهميدن «چگونگي» توسط كاركنان، بايد HR كمك رسان باشد.
61. من معتقدم، HR بايد خريد نرم افزار HRي را كه هرگز درست كار نمي كند، متوقف كند.
62. من معتقدم، وجود رهبران بزرگ الزامي است.
63. من معتقدم، ژستها و ايما و اشاره هاي كوچك لازم اند.
64. من معتقدم، 11250 روز از 25000 روز عمرمان را در حال كار هستيم.
65. من معتقدم، اين كار HR است كه هركدام از آن روزها را به صورت بهترين شكل ممكن در آورد.

منبع:
65 Things I Believe About HR


پ.ن:
1- فرانك از اينكه اين مطلبش به يك زبان ديگر ترجمه شده خيلي خوشحال شده و اين مطلب را نوشته. و حتي از ترجمه شده 10 بند اول را به صورت يك تصوير در وبلاگش آورده است. نمي دانم از كجا فونت ياقوت را هم مي شناسد!

In English:
Frank is delighted because of translation of his beliefs into Persian. He has published this post with first 10 of that beliefs in Persian as an image. I'm surprised that he knows Yaghoot font is one of the most beautiful fonts for Farsi scripts!


*- همچنين او در مورد سگ گرداني در محل كار توشيح زير را داده است:
سگ گرداني و يا پياده روي با سگ در محل كار(Onsite dog walking) يك نوع سرويس به كاركنان است كه براي اولين بار در شركتهاي مستقر در سيليكون ولي(دره سيليكون واقع در هفتاد-هشتاد كيلومتري جنوب سانفرانسيسكو كه بسياري از شركتهاي مشهور فعال در زمينه كامپيوتر مستقرند، مثل گوگل، ياهو، اچ پي و ...) به كاركنان ارائه شده است بدينترتيب كه كاركنان مشتاق مي توانند سگهاي خود را به محل كار بياورند و يا در محل كار سگ نگهداري كنند، البته اين سگها بايد در لانه هايي كه در محل شركت ساخته مي شود بمانند و كاركنان در اوقات فراغت و يا خستگي مي توانند بروند با سگهايشان در محيط شركت قدم بزنند! البته در محل كار انواع ديگري نيز از چنين كارهايي جهت تفريح وجود دارد تا كاركنان خسته نشوند مثل: صبحانه و نهار وشام در محل كار، تئاتر و نمايش و تماشاي فيلم در محل كار(كه البته از اين كارها در ايران هم به شدت وجود دارد) و ...

امتيازدهي به وبلاگ

لطفا پس از بازديد، به اين وبلاگ امتياز دهيد: (لينك مستقيم صفحه امتيازدهي)