Sunday, October 18, 2009

تعرفه هاي گمركي و هدفمندي يارانه ها


درست است كه با كارهاي دولت زياد كاري نداريم(به خصوص از مدتي قبل!) و دفعه قبل كه در اين مورد نوشتم، انتقادي بود به نحوه جمع آوري اطلاعات افراد محتاج سوبسيد(اطلاعات اقتصادی خانوار)، ولي مثل اينكه اين لايحه هدفمند كردن يارانه ها خيلي با ما كار دارد. در برنامه اي كه ديشب شبكه يك با حضور وزير اقتصاد نشان مي داد و در اين مورد مباحثه و مصاحبه كارشناسي(!) راه انداخته شده بود، باز مي شد فهميد، با تمام ادعاهايي كه مي شود در مورد تبعات اين طرح به خوبي انديشيده نشده است و البته آقاي وزير فكر مي كرد حالا كه اين تصميم گرفته شده نبايد با انتقاد از آن باعث ايجاد ترديد در جامعه شد و دليل هم مي آورد كه كارهاي كارشناسي انجام شده، انگار هيچ كارشناس به درد بخور و صاحبنظر اقتصادي خارج از حيطه دولت وجود ندارد. يكي همين قضيه صنعت خودرو است كه سؤالي در اين مورد شد و معلوم بود وزراي صنايع و اقتصاد در اين مورد متفق النظر نيستند كه بعد از اجرايي شدن لايحه، قرار است در مورد همين تعرفه گمركي صد در صدي واردات خودرو چه تصميمي گرفته شود. از قديم و نديم گفته شتر سواري دولا دولا نمي شود و بنابراين اگر قرار است مثلا سوخت به قيمت جهاني و بدون سوبسيد به عوام داده شود، بايد چنين قاعده اي در همه موارد رعايت شود و گرنه همين استثانائات است كه موفقيت آميز بودن طرحها را در هاله اي از ابهام فرو برده و اين سؤال هم به اذهان خطور مي كند با اين اوصاف هدف از اجراي چنين كارهايي آيا همان اهداف اصلاح ساختارهاي اقتصادي بوده است؟

يكي از دلايلي كه در مورد حذف سوبسيدها عنوان مي شود همين قضيه رعايت نشدن انصاف و عدالت در نحوه توزيع است كه مثلا صاحب يك اتومبيل پنجاه ميليوني بيش از يك فرد مستضعف بدون ماشين بنزين سوبسيد دار مصرف مي كند. و البته من هم قبلا چنين افكاري داشتم! تا موقعي كه پارسال فرد پولداري با آن عينك دودي اش گفت اگر قرار است قيمتها جهاني شود چرا پول اين ماشين را از من دوبل گرفته اند؟!! و البته ديدم اين پولدارها هم گاهي اوقات بينوا بوده اند و ما خبر نداشته ايم.

حالا دنبال خودروهاي خيلي خيلي گرانقيمت نمي روم؛ همين اتومبيل خيلي گران تويوتا ياريس را در نظر بگيريد كه به روايت ياهو قيمت كارخانه اش مابين 12355 و 13915 دلار است كه در ايران به پولدارها حداقل به قيمت 28 ميليون تومان قالب مي شود(منبع). يعني اگر يك ايراني يك تويوتا ياريس بخرد، علاوه بر قيمت اصلي آن، قيمتي بيشتر هم به عنوان ماليات مي دهد به دولت ايران! با فرض اينكه دولت وجوه اضافه را مثلا خرج يارانه دادن به بنزيني بكند كه مي گويد حداقل قيمت آن هشتصد تومان است (كه اگر صد تومان از آن كم كنيم مي شود هفتصد تومان)، مي توان نتيجه گرفت از قرار دلار 990 توماني خريدار تويوتاي فوق يكجا پول 17473 ليتر بنزين را پيشاپيش پرداخت كرده است.

بنا به اطلاعات ياهو اوتوز، تويوتا ياريس در خارج از شهر 6.7 و در داخل شهر 8.11 ليتر بنزين مي سوزاند. و حال فرض كنيم كه اين آقاي ياريس ران، هر روز 100 كيلومتر به طور مساوي در داخل و خارج شهر رانندگي كند هر روز 7.4 ليتر بنزين مصرف مي كند. كه مي توان گفت او بايد 2355 روز، يعني معادل 6.5 سال، رانندگي كند تا بتواند معادل پولي كه به عنوان ماليات و ... داده، بنزين مصرف كند و البته چون او مايه دار است تا آن موقع چند بار ديگر خودرو عوض خواهد كرد و مبالغ ديگري هم باج خواهد داد!

Tuesday, October 13, 2009

مشاهدات استراتژيك


در مورد كنفرانس مديريت استراتژيكي كه در يكي از مطالب قبلي(كنفرانسهاي استراتژيك) گفتم پيشاپيش به اندازه كافي مزاح شد. در روز اول اين كنفرانس وقتي ديدم دبير كنفرانس اولين نقطه قوت و اولين نقطه ضعف مطروحه در ترسيم چشم انداز بيست ساله كشور را به مباحث ايدئولوژيك ارتباط مي دهد، داشتم نا اميد مي شدم؛ ولي با صرفنظر از چنين مواردي مي خواهم در مورد مناقب و محاسن اين كنفرانس هم بنويسم:

برخلاف اين ضرب المثل قديمي كه دود هميشه از كنده بر مي خيزد، گويا در ايران وضع دگرگونه است. هر كسي سن و سال و تجربه بالايي داشت مي آمد و هر كاري مي كرد تا ابيات مولانا و حافظ را ارتباط بدهد به استراتژي! حالا كاري هم نداشت به اينكه از هاروارد با كوله بار آموزشي پنجاه ساله مي آيد و بنده خداي ديگري هم بود با اينكه سالهاست نقش مدير عاملي يك شركت عظيم نفتي داخلي را ايفا مي كند، به قول خود حالا حالا دارد ياد مي گيرد كه چگونه تاتي تاتي اجرا كند مديريت استراتژيك را و نادم است از اشتباهات گذشته خود.

باز صد رحمت به جواني به اسم مجتبي لشكر بلوكي كه گفت مي خواهم به مواردي بپردازم كه به درد همه بخورد و گرنه مي شود حرفهايي هم زد كه نه مستمعين بفهمند، و نه خود خطيب بداند قضيه از چه قرار است.
سخنانش در مورد متدولوژی ارزیابی، انتخاب و اولویت بندی استراتژی ها بود. از ميان روشهايش آخرين روشش را با عنوان «روش كيفي يا سه لايه اي» خيلي پسنديدم كه مي گفت در هيچ كتابي نمي توانش يافت و در تصوير مقابل اسلايدش را مي توانيد ببيند. روشي راحت الحلقوم و راحت الهضم براي مديران كشور كه اگر چنين روشي را به كار گيرند بدون رسيدن به گام سوم آن، فكر كنم كلي پروژه كله خواهدشد و نمي خواهد روشهاي پيچيده تري به كار گرفته شود. يعني وقتي يك استراتژي انتخاب مي شود بايد در سه مرحله مشخص شود كه آيا با انتخاب آن ارزش ممتاز و مطلوبيت برتري كسب خواهد شد؟ اگر جواب منفي باشد بايد به دنبال استراتژي ديگري بود و گرنه سؤال دومي كه مطرح مي شود اين است كه آيا قابليت و توانايي براي ايجاد ارزش مذكور كه قرار است منحصر به فرد باشد وجود خواهد داشت يا نه؟ باز هم اگر جواب منفي باشد كه هيچ، كه در غير اينصورت سؤال سومي هم وجود دارد كه آيا اين استرانژي در زمان حال و آينده باعث خلق مزيت پايدار و ثابت خواهد بود يا نه؟
من فكر مي كنم در سؤال سوم، به ويژه در مورد «آينده» جاي تأمل وجود دارد و موافق با آقاي لشكر بلوكي نيستم. چون در آينده نمي توان جلوي تقليد و يا پيشي گرفتن رقبا را گرفت و دليل اهميت نوآوري در همين نكته نهفته است كه نمي شود انحصار توليد چيزي را تا ابد در دست داشت و حتي وقتي كه مطمئن هستيم هيچ رقيبي وجود ندارد بايد به فكر آينده بود.


مورد دومي كه در اين كنفرانس جالب بود ارائه و كارگاه آقاي سفيد پوستي از آفريقاي جنوبي به اسم Grant Driver بود و با اينكه حرفهايش در مورد «رهبري ارتباطي و برقراري ارتباطات تيمي در رهبري سازماني» بود و ارتباط بيشتري به كنفرانسي در زمينه منابع انساني داشت تا مديريت استراتژيك، بيشترين تعداد مخاطبان را جذب كرد؛ كه اين هم بيشتر به خاطر خشكي كلاسهاي آموزشي در ايران است كه همه فكر مي كنند معلم و استاد نبايد جوك بگويد و جفنگ بازي در بياورد و ...
اين آقاي دكتر گرانت در ميان حرفهايش يك حرف جالب و استراتژيك زد. از جماعت پرسيد كه چند نفر از حاضرين سالن ليدر و يا رهبر هستند. اكثر قريب به اتفاق حضار هم با اين فكر كه مدير و رييس نيستند دستهايشان را پايين نگه داشتند و آنهايي هم كه با سمت و پستشان حال مي كردند جفت دستانشان را بردند بالا كه بله ما رئيسيم و ليدر تشريف داريم. او هم يك با نمايش يك ويدئو كليپ نشان داد كه داشتن پست مديريتي دليلي برا اين نيست كه شما رهبر هستيد و هر كسي با هر نوع شغلي مي تواند رهبري كند. در ويدئويي كه ديديم، يك مهماندار معمولي هواپيما مسافرين را به مشاركت در دست زدن دعوت كرده و آنها را با اجراي رپ سرگرم مي كند.


مورد سوم اين كنفرانس هم حضور جناب محسن رضايي بود كه گويا علاقه زيادي دارد به مباحث مديريت استراتژيك و ماندم تا ببينم كه آيا او حرفهايش رنگ و بوي سياسي خواهد گرفت يا نه، كه البته حوادث اين چهار ماه گويا تاثيراتش را گذاشته است. ايران را به هواپيمايي تشبيه كرد كه هر بار مي خواهد از باند اوج بگيرد در لحظه تيك آف نمي توان پرواز كند و دوباره بر مي گردد به ابتداي باند. بعدش هم گفت كه حوادث اين چند ماه پس از انتخابات مي تواند با اينكه تلخ بودند به جاي اينكه به عنوان تهديد و ضعف مطرح شوند، مي توانند به نوعي نقاط فرصت و قوت باشند. حرفهايش نشان مي داد كه پس از سالها به نتايجي خوب و ارزنده رسيده است؛ يا اينكه يك سياست پيشه نمي تواند علنا هر چيزي را بگويد و بايد در لفافه سخن گفت، ولي اگر بشود از روي حرفها استنباط كرد بايد گفت او باز يك نقطه ضعف اساسي در طرز تلقي از يك حكومت دموكراتيك را دارد. به زعم او نخبگان بايد با حكومت تعامل داشته باشند و مي خواست حكومت و دولت را به گونه اي متمايز از ملت بداند كه شامل نخبگان است. تا وقتي كه او فكر مي كند دولت تافته اي جدا بافته است و نه نهاد سرويس دهنده به ملت بر اساس نظر خود ملت، بايد از اين هم تعجب كند، وقتي تعداد انگشت شماري از نخبگان وارد حكومت مي شوند، چرا رفتار خود را تغيير مي دهند و ديگر مثل گذشته نمي توانند از هوش و علم خود بهره گيرند!

پ.ن:
آقاي لشكربلوكي لطف كرده و نظري در مورد اين مطلب(البته در پست جديدتر)، داده اند:
در یادداشت قبلی نوشته بودی:
من فكر مي كنم در سؤال سوم، به ويژه در مورد «آينده» جاي تأمل وجود دارد و موافق با آقاي لشكر بلوكي نيستم. چون در آينده نمي توان جلوي تقليد و يا پيشي گرفتن رقبا را گرفت و دليل اهميت نوآوري در همين نكته نهفته است كه نمي شود انحصار توليد چيزي را تا ابد در دست داشت و حتي وقتي كه مطمئن هستيم هيچ رقيبي وجود ندارد بايد به فكر آينده بود.
فکر می کنم من در بیان اندیشه ام نقص داشته ام؛ (ولي) با ایده کلی شما موافقم که این موقعیت برتر همیشگی نیست؛ البته راه های رسیدن به این موقعیت برتر را در نوآوری نمی دانم. برای یافتن بقیه راه های این مساله به کتاب استراتژی رقابتی (مايكل) پورتر مراجعه کنید.
خوب، من هم بايد بروم و اين كتاب (‍Competitive Strategy, By Michael E. Porter) را بخوانم.

Reblog this post [with Zemanta]

Monday, October 5, 2009

صنعت توريسم


ماه قبل فرصتي پيش آمد تا سفري داشته باشم به اروپا. در فرودگاه استانبول بيشتر از تركيه اي ها، سيلي از مسافران با نشاط از اين سوي و آن سوي دنيا در جريان بود كه يا در حال خروج از تركيه هستند و يا در حال ورود و يا اينكه مثل من مي خواستند مسير خود را عوض كنند. مطمئنا اگر در فرودگاه تهران اكثر مسافران داخلي بودند تا با گذاشتن پا به آن سوي مرز خانمهايش كمي روسريهايشان را شل تر كنند، در استانبول اينگونه نبود، و به جز مامورين و متصديان فرودگاه بيشتر خارجي بودند تا محلي و بومي.

در اين سفر پاريس را شهري ديدم كه يك سر و گردن از بقيه بالاتر بود و با چشم هم مي شد اين را ديد كه شلوغي شهر فقط به دليل تردد توريستهاست. در حالي كه غرق تماشاي عظمت و زيبايي معماري و آثار هنري اين شهر بودم، مي خواستم تخميني هم بزنم از درآمد پاريس از صنعت توريسم، كه گفتم بهتر است بماند براي بعد تا آمار و ارقام دقيقتري را به دست بياورم. بنا به مندرجات ويكي پديا، پاريس عنوان رتبه يك پربازديد شونده ترين شهر دنيا را دارد. از درآمدي كه به خاطر حضور توريستها نصيب اين شهر مي شود و با فرض اينكه هر توريست در مدت اقامتش به طور متوسط پانصد دلار خرج كند و ساليانه هم پانزده ميليون نفر از اين شهر بازديد كنند، تقريبا يازده ميليارد دلار عايد مي شود. يعني اگر تبديل به پول شدن دايناسورها و جنگلهاي موجود در صحراهاي خاورميانه صدها ميليونها سال است، اين براي پاريس حدود چهل پنجاه سال است تا گوستاو ايفل را كه مورد بي مهري هموطنان آلماني اش قرار گرفته پناه دهد و او برج ايفل را در نيمساز جنوب غربي ميدان كنكورد بنا كند؛ تا بعدها عنوان مهمترين سمبل پاريس و فرانسه را يدك بكشد.

بنا به اطلاعات موجود در صفحه توريسم ويكي پديا، از نظر كسب درآمد از راه صنعت توريسم فرانسه رتبه سوم دنيا را پس از آمريكا و اسپانيا دارد و در سال 2008 با جذب 79 ميليون توريست كه رتبه يك جهان است، 55.6 ميليارد دلار به دست آورده است.
در بالا سخني هم شد از استانبول و تركيه. استانبول با جذب 6.45 ميليون نفر در رتبه 9 شهرهاي توريستي جهان و كشور تركيه هم از اين حيث با جذب 25 ميليون نفر در رتبه 8 جهان قرار دارد كه با كسب درآمد بيست و پنج ميليارد دلاري بي خيال اين مي شود كه چرا طلاي سياه ندارد! البته تركها با فروش دؤنر كبابهايشان در رستورانهايشان در ديگر كشورها بخشي ديگر از درآمدهاي توريستي را نصيب خود مي كنند!

شايد بهانه اين نوشته، عنوان اين پست نيام يراقي باشد. در آن سوي مرزها همه مترصد اينند كه تپه اي، قصري، سفالي، كاسه اي، كوزه اي و چيز ديگر مشخص شود كه مثلا متعلق به ده بيست سال قبل است تا بيفزايند برا آثار و افتخارات تاريخي ديارشان. در كشور ما هم كه مي آيند ارك تبريزش را خراب مي كنند، سدي در تنگه بولاغي اش مي زنند، و يا مي آيند زير پل الله ورديخان مترو مي كشند و يا سنگهاي قديمي و اصلي پل خواجويش را به دليل كهنه بودن بر مي دارند و ...

پ. ن.1:
يك نكته كه يادم رفت بگويم، درست است كه فرانسوي ها درآمد كلاني از توريسم دارند، ولي خودشان هم دست و دلبازند و حدود 43 ميليارد از همان درآمد را به بقيه ممالك پس مي دهند و در مقابل خودشان هم جاهاي ديگر را مي بينند. آلماني ها كه دهانه جيبشان را گشادتر كرده اند و در ازاي 40 ميليارد دلاري كه به دست مي آورند، 91 ميليارد دلار را در كشورهاي ديگر خرج مي كنند؛ انگار چون نمي توانند رتبه يك را در كسب درآمد داشته و در اين راه مغبون آمريكا و اسپانيا و فرانسه مي شوند، مي خواهند حداقل رتبه يك فرستنده توريست را داشته باشند.
من نمي دانم آن كسي كه اين عبارت مزخرف طرحهاي زودبازده اقتصادي را در مملكت خودمان انداخت دهان اين و آن، آيا، به خسروان گفت كه حصارهاي مرتفعي در مقابل توريستها(چه توريستهاي داخلي و چه خارجي) كشيده ايم؟!

پ. ن.2:
نيام نظر جالبي داده در مورد اينكه چرا توريستها به ايران نمي آيند:
خیلی ها اختلاف فرهنگی ایران با اروپا را مانع اصلی میدانند اما به نطر من عدم وجود مدیریت صحیح مشکل اساسی است. تفاوت فرهنگی ایرانیان با اروپایی ها مسلماً کمتر از هند و کنیا است. اگر مدیریت صحیحی بود، میتوانستند همین محدودیت های اسلامی / ایرانی را به جاذبه توریستی تبدیل کنند.
ولي به نظر من يكي از علل اصلي و فلسفه توريسم و جذابيت جهانگردي همين اختلاف فرهنگي ميان ملل مختلف است. وگرنه اگر قرار بود همه جاي دنيا يك جور باشد كه اصلا دليلي نداشت مثلا يك آلماني برود ژاپن و هندوستان و تركيه دوباره سر و كله آلماني ها را ببيند! و از سوي ديگر شايد مشاهده محدوديتهاي اسلامي و ايراني براي يك غير مسلمان و غير ايراني جالب باشد ولي نبايد اين محدوديتها را براي آنها قائل شد و آنها بايد بتوانند با حفظ پوشش خود بتوانند در ايران گردش كنند. اصولا يك توريست يك ديپلمات و يا يك تاجر نيست كه با كت و شلوار اتو كشيده سفر كند. مثلا يك خانم جوان اروپايي از خير اين مي گذرد كه با چادر و مانتو از مناطق ديدني ايران بازديد كند و حتي جنس مذكر خارجي هم مي خواهد مثلا با يك شلوارك به اين سوي و آن سوي برود و مثل همين عكس اينطور نيست كه توريستها در مدت سفر خود فقط بگردند و از طبيعت لذت ببرند؛ گاهي لازم است از اعمال شنيع(به نظر ما!) مرتكب شوند! يك مثال بارز و مشابه ما تركيه و مصر و اردن است كه در مسلماني مسلما از ما كمتر ندارند، و مردمانش هم با ديدن اروپايي ها به ورطه فساد و لجام گسيختگي نيافتاده اند، ولي محدوديتي هم براي جهانگردان قائل نمي شوند.

افشين هم خشك شدن درياچه اروميه را گفت و جگرمان را كباب كرد! به اهالي شهرهاي اطراف اين درياچه و از آنها به مراتب مهمتر ، به مسؤولان پوپوليست هم بايد گفت: والله بالله پشت سر هم سد درست كردن چاره كار نيست! درآمد ناشي از سرازير شدن توريستهاي خارجي، جهت لجن درماني به ساحل درياچه اروميه، خيلي بيشتر از درآمد زمينهاي كشاورزي خواهد بود(البته اگر بسترسازي از نوع فوق انجام شود كه با اوضاع فعلي محال است!).

گاندي و سياست


اكثر اوقات حرفهايي كه مي زنيم رنگ و بوي سياسي به خود مي گيرد و در نتيجه برخي از دوستان خرده مي گيرند. حتي يكي به كنايه مي گفت بعضي ها فكر مي كنند اگر از سياست حرف نزنند مرد نيستند!

سه روز قبل هم سالروز تولد زنده ياد گاندي بود. حرف زير فكر مي كنم به تنهايي گويا است و جوابي است خوب براي آنهايي كه مي گويند نبايد در مورد سياست حرفهايي بزنيم؛ البته وارد شدن به دنياي سياست مثل گاندي پيشكش:



Sunday, October 4, 2009

چهل شركت برتر جهان


بيزينس ويك، با همكاري بنگاه مشاوره اي. تي . كرني اسامي چهل شركت برتر جهان را منتشر كرده است. تعهد به نوآوري*، تنوع در پورتفوليو، رهبري قدرتمند، و داشتن چشم اندازي روشن براي آينده از جمله معيارهايي بوده اند كه اين شركتها را در اين دوران اسفناك اقتصادي، نسبت به بقيه در موقعيت برتري قرار داده، كه در اين ميان دو گروه شاخص وجود دارد:

يكي صنايع فعال در حوزه تكنولوژي و ارتباطات، برجسته و ممتازتر هستند و تداوم تقاضا براي خدمات تلفنهاي موبايل و البته سرويسهاي ديجيتال گوشي ها مي باشد. و گروه ديگر شركتهاي صنايع سنگين و تجهيزات مهندسي هستند كه از افزايش مخارج و مصارف در زيرساختارها، منتفع شده اند.

ليست چهل شركت برتر (حوزه فعاليت - كشور):

1- نينتندو (الكترونيك - ژاپن)
2- گوگل (سرويس اينترنتي - ايالات متحده)
3- اپل (الكترونيك - ايالات متحده)
4- صنايع سنگين دوسان (خدمات و محصولات ساخت و ساز - كره جنوبي)
5- صنايع سنگين هيونداي (كشتي سازي - كره جنوبي)
6- جي دي اف (تاسيسات - فرانسه)
7- ام تي ان (مخابرات - آفريقاي جنوبي)
8- مونسانتو (شيميايي - ايالات متحده)
9- اينتيدكـس (پوشاك - اسپانيا)
10- بي اچ ژي بيليتون (معدن و فولاد - استراليا)
11- صنايع ريلايانس (شيميايي - هند)
12- مهندسي جاكوب (مهندسي و مقاطعه كاري - ايالات متحده)
13- خدمات وورلد فوئل (نفت و گاز - ايالات متحده)
14 - فلوئور (مهندسي و مقاطعه كاري - ايالات متحده)
15 - اي بي بي (ماشين آلات صنعتي - سويس)
16 - سي نوك (نفت و گاز - چين)
17- آمازون دات كام (خرده فروشي اينترنتي - ايالات متحده)
18- آمريكا موويل (مخابرات - مكزيك)
19- اكسيدنتال پتروليوم (نفت و گاز - ايالات متحده)
20- داروسازي توا (داروسازي - اسراييل)
21- ماپفري (بيمه - اسپانيا)
22- پتروبراس (نفت و گاز - برزيل)
23- كو‬هن + نگال (حمل و نقل - سويس)
24- ساسول (شيميايي - آفريقاي جنوبي)
25- كوماتسو (ابزار و ماشين آلات ساخت و ساز - ژاپن)
26- تناريس (نفت و گاز - لوكزامبورگ)
27- لي اند فونگ (بازرگاني - هنگ كنگ)
28- اسكلومبرگر (نفت و گاز - آمريكا)
29- سايپم (مهندسي و مقاطعه كاري - ايتاليا)
30- آپاچي (نفت و گاز - ايالات متحده)
31- اوراكل (نرم افزار - ايالات متحده)
32- تلفؤنيكا (مخابرات - اسپانيا)
33- بيلفينگر برگر (مهندسي و مقاطعه كاري - آلمان)
34- آنهوسر-بوش (ماء الشعيرسازي - بلژيك)
35- كونوگو فيليپس (نفت و گاز - ايالات متحده)
36- پراكساير (تامين گاز طبيعي** - ايالات متحده)
37- گروه بيدوئست (بازرگاني - آفريقاي جنوبي)
38- اكسون موبيل (نفت و گاز - ايالات متحده)
39- فرسينيوس (خدمات و وسايل طبي - آلمان)
40- كائو (آرايشي و وسايل بهداشتي - ژاپن)

ليست اصلي با جزئيات بيشتر همچون ميزان فروش و درصد بين المللي آن، ارزش و فروش ميزان تركيبي رشد سالانه(‍CAGR)، تجميع سرمايه بازار اين شركتها را مي توانيد در اين صفحه ببينيد.


-------------------
پاورقي:
*- در كشور ما تعهد خالي زياده ، نه تعهد به نوآوري.
**- كساني هم كه زير پايشان گازه، دارند غاز مي چرانند.

امتيازدهي به وبلاگ

لطفا پس از بازديد، به اين وبلاگ امتياز دهيد: (لينك مستقيم صفحه امتيازدهي)