Tuesday, April 29, 2008

روز كار و كارگر در ايران و جهان / قسمت دوم

روز كار و كارگر در ايران و جهان / قسمت اول

آمريكا:
با اينكه روز اول مي منشاء آمريكايي دارد، ولي بنا به دلايل سياسي و ضد چپ، آمريكايي‫ها روز كارگرشان را در اولين دوشنبه هر سپتامبر برگزار مي‫كنند كه يكي از ابداعات مؤسسه "شواليه‫هاي كارگري(Knights of Labor)" مي‫باشد. البته چپ‫هاي افراطي در آمريكا از يك مي 1887 در سالگرد درگيري كارگران با پليس در شيكاگو، براي خود مراسم جداگانه‫اي برگزار مي‫كنند و سعي در بر كرسي نشاندن خواسته خود بر جايگزين شدن اين روز با اولين دوشنبه سپتامبر را دارند كه تا كنون موفق به انجام اين كار نشده‫اند. البته پرزيدنت دوايت آيزنهاور، در سال 1958 روز اول مي را هم به عنوان "روز وفاداري" و هم به عنوان "روز قانون" اعلام كرد!
با وجود اينكه گرايش عمده تمايل مردم به بزرگداشت روز كارگر در ماه سپتامبر مي‫باشد، ولي تعدادي از اتحاديه‫ها و اتحاديه‫هاي محلي (به ويژه در نواحي شهري كه كار سازماندهي شده را به شدت حمايت مي‫كنند)، همواره اصرارشان بر اين بوده‫است كه به طور غير رسمي با سنتهاي راديكال كاري در ارتباط باشند و فقط روز اول مي را به عنوان روز كارگر شناخته، و در اين روز به برگزاري تجمعات و مراسم خود مي‫پردازند. مثلا مهمترين وقايع در اين مورد، مصادف با ركود بزرگ اقتصادي در دهه 1930 بود كه معمولا با راهپيمايي هزاران كارگر چپگرا در ميدان يونيون(اتحاد) نيويورك اتفاق مي افتاد.
مثالهاي ديگري نيز از اين دست در ايالات متحده وجود دارد؛ مثل سنتهاي "ريشه سبز" و "ريشه قرمز" روز مي كه بزرگترين تجمع اين طيفها، با كارهايي مثل عروسك‫گرداني هاي بزرگ و ... در پاركي در مينياپوليس، از سال 1974 شروع شده و هم اكنون نزديك به سي و پنج هزار نفر را جذب خود مي كند(فكر مي كنم ورژن ايراني آن پارك چيتگر است كه البته از برگزاري آن جلوگيري مي‫شود).
در سالهاي اخير روز مي در آمريكا بيشتر به صحنه اي تبديل شده كه در آن كارگران مهاجر به قوانين سفت و سخت اقامت اعتراض مي كنند.

كانادا:
كانادا هم وضعيتي مشابه ايالات متحده داشته و اختلافاتي بر سر زمان برگزاري آن پديدآمده است، ولي با تصميم دولت در سال 1894، اولين دوشنبه سپتامبر به عنوان روز رسمي كار و كارگر اعلام شده‫است.
منشاء روز كارگر در كانادا به شورش كارگران چاپخانه‫هاي تورونتو در سال 1872 بر‫مي‫گردد كه كارگران درخواست كاهش ساعات كاري هفته به 54 ساعت بودند. در آن موقع اتحاديه‫اي كه اين كارگران را حمايت و سازماندهي مي‫كرد غير رسمي بود و رؤساي آن از سوي دولت دستگير شدند. ولي با ادامه اعتصاب و تحصن كارگران عاقبت دولت مجبور به لغو قوانين محدود كننده جهت رسميت شناختن اتحاديه‫هاي كارگري شد و ضمانتهايي براي رعايت حقوق آنها داد.
با همه اين اوصاف مردم كانادا بيشتر، علاقمندند كه بجاي تظاهرات روز مي، در مراسم روز كارگر اواخر تابستان شركت كنند.

بريتانيا:
در سالهاي اخير جنبش ضد سرمايه‫داري در سرتاسر بريتانيا، تظاهراتهاي بزرگي را در شهرهاي لندن، گلاسكو، ادينبورگ، و لنكستر سازماندهي كرده‫است. بطور مثال نتيجه يكي از اين فعاليتها درگيري با پليس لندن در روز اول مي سال 2000 بوده‫است كه در آن به يكي از شعب مكدونالد خسارات وارد شد. در سالهاي اخير حوادث و زد و خورد كمتري ديده شده، و مراسم مزبور به شكل مسالمت آميزي برگزار شده‫است.


تركيه:
اين روز در تركيه با نام "عيد كار و انسجام" شناخته شده و مراسم مربوط به براي اولين بار در سال 1911 برگزارشد و البته به صورت غير رسمي و تحت نظارت پليس برگزار مي گردد كه يكي از خونبارترين حوادث مربوط به روز مي در سال 1971 در ميدان تقسيم استانبول و با شركت 500هزار نفر، رخ داده كه در آن متاسفانه، به علت زد و خورد وآتش گشودن پليس، نزديك به 36 نفر از مردم كشته و 130 نفر مجروح شدند و در نتيجه اين حادثه، اجتماع در ميدان تقسيم به مناسبت روز مي ممنوع شده‫است.
روز اول مي سال 1996 يكي ديگر از پر جمعيت‫ترين تجمعات ويژه كارگري با شركت حدودا 150 هزار نفر، در كاديكوي استانبول بوده‫است كه در آنهم به دليل وجود افرادي افراطي در ميان تجمع كنندگان و همچنين دخالت پليس، 3 نفر جان خود را از دست داده‫اند. و پس از اين حادثه اجتماع سالانه در كاديكوي تا سال 2005 هم ممنوع شد.
در سي امين سالگرد حادثه ميدان تقسيم، عليرغم ممنوع بودن تجمع، در نتيجه مواجهه جمعيت روانه شده به محل با پليس نزديك يكصدنفر مجروح و مابين 550 تا 700 نفر هم بازداشت شدند.


حرف آخر:
همانگونه كه از مطالب اجمالي فوق برداشت مي‫شود، روز اول ماه مي، متاسفانه مبدل به صحنه‫اي براي تسويه‫ حسابهاي سياسي ميان احزاب چپ و راست شده كه در آن از كارگران استفاده ابزاري مي شود، به خصوص از سوي احزاب كمونيستي و سوسياليستي كه فكر مي كنند آنها تنها قيمان ذيصلاح كارگران هستند؛ و از سوي ديگر برخورد خشن، به دور از تدبير و نامناسب از سوي قواي قهريه دولتهاي دست راستي هم باعث تنشهاي بي موردي مي شود كه حق و حقوق كارگران مورد غفلت واقع شده و آنها نمي‫توانند خواسته‫هاي صنفي خود را بهتر، و به دور از بازيهاي كلان سياسي-اقتصادي بيان كنند. البته در كشورهايي كه دولت كمونيستي(مثل چين) دارند فرض بر اين است كه كارگران به سقف آمال و آروزهاي خود رسيده‫اند و در روز مي، براي سخن گفتن در مورد سختي كار و شرايط كار و لزوم رعايت حق و حقوق كارگري جايي از اعراب نيست و بايد فقط شاد و خوش و خنده‫كنان رژه رفت و حرف از گل و بلبل بايد زد.

Sunday, April 27, 2008

حقوق و دستمزد در استراليا

قابل توجه كساني كه مي‫خواهند بدانند سطح متوسط درآمد در استراليا چقدر است! سايت PayScale در سه نمودار مختلف ميزان حقوق دريافتي ساليانه به تفكيك شغل، تجربه و سابقه، و نوع كارفرما مشخص كرده است:

اعداد داخل پرانتز جمعيت نمونه‫ها مي باشد.

به تفكيك شغل (62273)
1. مدير كل/ اجرايي(656): 77129 دلار استراليا
2. مهندس نرم افزار/توسعه‫دهنده/برنامه‫نويس(617): 54725 دلار
3. مشاور شخصي(694): 44344 دلار
4. حسابدار(701): 43394 دلار
5. مدير اداره/اجرايي(681): 42672 دلار
6. مدير فروشگاههاي خرده‫فروشي(696): 39268 دلار
7. طراح و گرافيست(676): 39538 دلار

به تفكيك ميزان تجربه كاري (62262 نفر)
1. بالاي بيست سال سابقه(5003): 70902 دلار
2. ده تا 19 سال(12156): 69039 دلار
3. پنج تا نه سال(15500): 58798 دلار
4. يك تا چهار سال(27864): 44386 دلار
5. كمتر از يك سال/و يا بوقزنها!(1739): 38965 دلار

به تفكيك نوع كارفرما (62257 نفر)
شركتهاي سهامي عام(44428): 52895 دلار
شركتهاي خصوصي(6079): 49643 دلار
دولت – ايالتي و منطقه‫اي(2764): 55777 دلار
سازمانهاي غيرانتفاعي(2238): 49791 دلار
بقيه سازمانها(1232): 48414 دلار
آزاد(1036): 36891 دلار
مدارس(936): 49205 دلار
بيمارستانها(896): 53013 دلار
دانشگاهها و دانشكده‫ها(717): 57977 دلار
دولت-فدرال(668): 62019 دلار
خوداشتغالي‫!(545): 40223 دلار
مؤسسات و بنيادها/اتحاديه‫ها(412): 48682 دلار
مقاطعه‫كارها(196): 49506 دلار
تيم‫ها(79): 41346 دلار
گروههاي دوستي/فلوشيپها(32): 47500دلار

ميزان پاداش هم حداكثر 9 هزار دلار براي مديران پروژه، عملياتي و ... مي باشد كه براي بقيه كاهش پيدا مي كند. اين اعداد و ارقام را به صورت چارت و تفكيكهاي ديگر، مثل شهرها، فروش سالانه، محل فروش و ...، مي توانيد در اينجا ببينيد.
تذكر: مقصود از آوردن اين مطالب، نه به علت ترغيب شما جهت مهاجرت، بلكه به خاطر در پيش بودن اول ماه مي (روز جهاني كار و كارگر) و مقايسه خودمان با اجنبي‫ها بود!

Thursday, April 24, 2008

روز كار و كارگر در ايران و جهان / قسمت اول

آقا، نمي‫خواهد به جاي يك روز پر از نشاط، يك هفته بي حال و كم رمق داشته باشيد؛ و به عبارت ديگر، اصلا جالب نيست فقط بعد كمي قضيه پر رنگتر شود!

روز كارگر را مي گويم. تا آنجاييكه مي دانيم روز اول ماه مي(May Day - 12 ارديبهشت) عنوان روز جهاني كار و كارگر است و با اينكه كلا هويت و رنگ و بوي چپي دارد، در اكثر كشورهاي غيركمونيستي اين اجازه را به كارگر مي دهند كه حداقل در اين روز هر چه دل تنگش مي خواهد، آزادانه و بدون ترس و تشويش، به كارفرمايش و ديگر افراد حامي كارفرما بگويد.

حالا شما نگاهي بيندازيد به زمانبندي ارائه شده از سوي ستاد مركزي گراميداشت هفته كارگر براي هفته مزبور كه از امروز شروع مي‫شود و اهمييت قضيه از نوع و كيفيت فكس و اسكنش معلوم است؛ من هم فقط پرينت اسكرين كردم! در مورد عناوين روزها و ريز برنامه‫ها توضيح و صحبتي ندارم، ولي توجهتان را به ويژه به ديدن ستون "سازمانهاي حمايت كننده و پشتيبان" دعوت مي كنم! و البته نگاهي هم بيندازيد به برنامه اصلي روز پنجم كه در روز زنان و كار مي‫باشد!

با رسيدن روز كارگر معمولا قضيه تشكلها و اصناف مستقل كارگري در اذهان زنده مي شود. پس از ذكر مطلب زير به طور اجمالي، به تاريخچه روز كارگر در گوشه و كنار جهان پرداخته خواهدشد.
مدتي است كه مي خواهيم استراتژي منابع انساني يك شركت بزرگ را تدوين كنيم، هر موقع مي خواهيم در نقاط ضعف خود به نبود شوراهاي صنفي مستقل كارگري و مصاديق آن اشاره‫اي بكنيم، مي‫دانيم كه بهتر است اشاره نكنيم! چون كه حذف خواهدشد؛ در حالي كه مي دانيم چنين فقداني، استراتژي را هرچقدر هم روي آن درست و حسابي كار شده‫باشد، تبديل خواهد كرد به يك تكه كاغذ كه هيچ‫كدام از اهداف و چشم‫اندازهايش عملي نخواهدشد، چون انسان با ابزار و تكنولوژي مشابه نيست.

روز كارگر در گوشه و كنار جهان

اتحاد جماهير شوروي سابق:
روز كارگر يكي از تعطيلات رسمي بوده كه در آن جشنهاي عظيمي در مركز شهرهاي بزرگ زير نظارت دولت و ارگانهاي دولتي برگزار مي شد‫ و براي اولين بار در اول مي 1917، به طور رسمي و آشكار برگزار ‫شده‫است.

بلوك شرق سابق:
مراسم روز كارگر در اين كشورها همانند شوروي، كاملا دولتي و تحت نظارت حزب كمونيست بوده و برنامه هاي آن عبارت بوده از سان گرفتن رؤساي دولت و حزب از رژه‫هاي كارگري و ...

هند:
مراسمهاي مربوط به اين روز در هندوستان، براي اولين بار در يك مي 1921 و در مدرس برگزار شده‫ كه با گرفتن رنگ سياسي، پرچم سرخ رنگ كمونيستي هم به اهتزاز درآمده و در آن خواسته‫هايي همچون افزايش دستمزد و اتحاد كارگران جهان جهت به دست آوردن استقلال به عنوان شعار گفته شده است.
روز كارگر هم اكنون نيز در هند به حالت جنش نمادين ملي درآمده و با نامهاي روز گجرات و يا ماهاراشترا هم شناخته مي شود. همانطور كه مشخص است اين مراسم معمولا توسط احزاب كمونيستي برگزار مي شود كه ممكن است بعضي اوقات قدرت اجرايي هم داشته باشند و بدينجهت در جهان بي‫نظير است.

نپال:
از سال 1963 مراسم ويژه روز مي در نپال هم برگزار مي شود.

چين:
در چين روز كارگر با شكوه‫تر (و البته دولتي تر) از ديگر كشورهاي جهان است و به عنوان روز آغازين يكي از سه هفته طلايي چين شناخته مي‫شود. كار از اول ماه مي كه با نام روز وو-يي شناخته مي‫شود به مدت يك هفته تعطيل مي‫شود؛ اين هفته كه روز چهارم آن روز جوانان نيز هست؛ به كارگران گفته مي‫شود برويد خوش باشيد و آنها هم فقط به مسافرت و گشت و گذار مي روند، چون حزب كمونيست بيدار است!!

آلمان:
روز كارگر در آلمان يك روز ملي مي‫باشد. شهر برلين شاهد تاريخي گردهمايي‫ها و تظاهرات عظيم ويژه اين روز بوده كه توسط اتحاديه‫هاي كارگري و احزاب سياسي و ديگر گروههاي راديكال چپ و مستقل برگزارشده‫اند. البته از سال 1987 كه در پليس به مقابله با اين تجمعات پرداخت و شورشهايي هم در كوچه-پس كوچه‫هاي برلين غربي به وقوع پيوست، دنيا در اين روز نيم نگاهي به اين شهر دارد.
البته در سالهاي اخير، مراسم اول مي در برلين آرامتر برگزار شده، ولي به علت مواجهه نئونازي‫ها و افراطي‫هاي دست‫راستي در سراسر آلمان با چپي‫ها(جهت كل-كل كردن!) اغتشاشاتي هم به وقوع پيوسته‫است كه حوادث 1998 و 2005 لايپزيك مهمترين آنها مي‫باشد.
البته اتفاقات 1987 اولين مورد از اين دست در برلين نبوده، چون در حوادث خونبار 1929، به دليل ممنوعيت تجمعات و اجراي مراسم از سوي دولت سوسيال دموكرات و از طرف ديگر اصرار حزب كمونيست kpd ، 32 تظاهركننده، كارگر و ناظر ماجرا توسط پليس كشته‫ و 80 نفر ديگر به شدت مجروح شدند و از اين واقعه در آلمان با عنوان بلوتماي( مي خونين) ياد مي‫شود.

...
به تاريخچه و چگونگي برگزاري روز كارگر در ايالات متحده آمريكا، كانادا، بريتانيا و تركيه در روزهاي بعد پرداخته خواهدشد. اين را هم بگويم كه به كمونيسم علاقه‫اي ندارم ولي معتقدم انسان سرمايه اصلي هر كسب و كاري است كه بايد حق و حقوق او را بايد به رسميت شناخت و هرگز نبايد استثمار شود.


منابع:
http://en.wikipedia.org/wiki/May_Day
http://en.wikipedia.org/wiki/International_Workers

Wednesday, April 23, 2008

استفاده از نانوتكنولوژی در خودرو

غول دنياي اتومبيل سازي، شركت فورد، جهت افزايش عملكرد وسيله نقليه، و همچنين استفاده حداكثر و ساده‫تر از سوخت، اخيرا به سوي نانوتكنولوژي روي آورده‫است.

فورد به اين نتيجه رسيده است كه استفاده از نانوتكنولوژي را در ساخت اتومبيلهايش رواج دهد. نانوتكنولوژي به بحث داغي در صنايع تبديل شده است. متخصصان هم اكنون در تلاش هستند حوزه هاي استفاده و كاربردي نانوتكنولوژي را گسترش دهند كه اميدواري آن را به وجود آورده كه به ويژه در درمان سرطان به كار رود.
و البته كه حوزه استفاده محدود به موارد بهداشت و درمان نبوده است، چنانكه غول سوم صنعت خودروسازي، يعني فورد، تصميم جدي به استفاده از قابليتهاي نانوتكنولوژي در بخش مهمي از انواع وسايط نقليه گرفته است.

ماتئو زالوزك، كه در بخش تحقيق و توسعه فورد مشغول به كار است، در اين زمينه به اين موارد اشاره مي كند:
"صنايع اتومبيل‫سازي در مورد ايجاد ذرات نانو به موقعيت مؤثر جديدي رسيده‫است. هدفمان گرفتن ذرات نانو، جدا كردن آنها از همديگر، و توزيع ميان مواد موجود است. متعاقب انجام اين كار، وسايل نقليه سبكتر و ايمن‫تر شده و علاوه بر آن سوخت نيز به گونه‫اي بهتر و اقتصادي‫تر مصرف خواهدشد."

در نتيجه استفاده از نانوتكنولوژي، ، توليد و به كارگيري قطعات پلاستيكي محكم و در عين حال سبك، هم در داخل خودرو و هم در اجزاي موتور امكانپذير خواهدشد. مهمترين دليل مشتاق شدن فورد به نانوتكنولوژي، در اصل كم كردن قابل توجهي از وزن خودرو بوده‫است. البته كاهش وزن اتومبيلها، به معني ايجاد ضعف در ايمني خودروها نيز نخواهدبود.

برخي از تحليل‫هاي انجام شده در زمينه خودرو نيز نشان مي‫دهد كه ميزان نسبي استفاده از نانوتكنولوژي در ايالات متحده آمريكا، تا سال 2015 ، به 70 درصد خواهدرسيد(قابل توجه استراتژيستهاي وطني صنعت خودرو!) و در سايه اين مهم، درآمد سرشاري در حدود 7 ميليارد دلار، به دست خواهد آمد.

ترجمه شده از:
http://www.hurriyet.com.tr/teknoloji/8759965.asp?m=1

Tuesday, April 22, 2008

My American Accent!

اين مطلب شايد غير مرتبط ترين مطلب اين وبلاگ باشد، ولي با توجه به اينكه زادگاه رشته مهندسي صنايع و بسیاری دیگر از تخصصها آمريكا است، يك غيرآمريكايي جهت کسب موفقيت بيشتر (اگر مي خواهد در آمريكا كار كند و يا خود را يك آمريكايي جا بزند!)، بايد بهترين مكان را براي كار انتخاب كند و خوب شما كه نمي توانيد كل آمريكا را بگرديد تا ببينيد لهجه شما به كدام لهجه آمريكايي مشابه تر است!
براي اين كار بهتر است از سايت Go To Quiz كه تستهاي جالب ديگري در مورد روانشناسي و شخصيت دارد، بهره مند شويد! من كه با اين انگليسي فاجعه ام، تا 80 درصد شيكاگويي و يا ويسكانسني از آب درآمدم!
بدينترتيب اگر روزي-روزگاري گذارم به ينگه دنيا بيفتد هرگز به كاليفرنيا نخواهم رفت!!

شما هم برويد درجه و قابليت آمريكايي شدن خود را بسنجيد:
What American accent do you have?
Your Result: The Inland North

You may think you speak "Standard English straight out of the dictionary" but when you step away from the Great Lakes you get asked annoying questions like "Are you from Wisconsin?" or "Are you from Chicago?" Chances are you call carbonated drinks "pop."

The Northeast
Philadelphia
The South
North Central
The Midland
Boston
The West
What American accent do you have?
Quiz Created on GoToQuiz

Sunday, April 20, 2008

بازار سنتی برای کالاهای مدرن

هفته قبل رفته بودم خيابان جمهوري ، بازار "پدر بزرگ سندباد"(چون نمي خواهم تبليغات بشود، اينطوري نوشتم!). يكي از جاهایی كه آخرين دستاوردهاي ارتباطاتي معمولا چینی، از طريق دوبي و ... مي‫ريزند به آن. نمي دانم هر موقع اسم دوبي مي آيد، ضرب المثل گذاشتن لقمه در دهان، از طريق پشت سر، يادم مي افتد!
دليل رفتنم به آن بازار كه اصلا نمي شود در آن به راحتي راه رفت، و ازدحام جمعيت بيش از حدي در آن وجود دارد و به دلیل نبود یک سیستم تهویه درست و حسابی، رايحه عرق مردم هم در آن وجود دارد و نفس هم نمي شود كشيد، متورم شدن باتري موبايلم بود(اسم موبايلم را هم نمي برم چون ممكن است ورشكست شود!) و مي خواستم يكي ديگر بخرم. فكر مي كردم قيمت آن دو-سه هزار تومن بيشتر نباشد ولي جداي اينكه قيمتها از هر مغازه‫اي نسبت به مغازه مجاور دو –سه هزار تومان اختلاف داشت، و علاوه بر آنكه دو سه نفر فروشنده داخل هر مغازه نيز با همديگر توافق نداشتند، فهميدم كه باتريی كه مارك اصلي را دارد، به طور متوسط 9000 تومان قيمت دارد و جالب اين بود كه همه باتري‫ها حتي با برند اصلي، چيني بودند؛ و ارزانترهای بدون نشان تجاری مشخص، گفته مي‫شد كه چيني‫ترند!!

با ديدن فلش مموري‫ها، هوس كردم يك فش مموري چهار گيگابايتي هم داشته‫باشم و داستان دوباره تكرار شد! چون در اين بازار هر كسي يك قيمتي مي گفت! در طبقه زير زمين متوسط قيمت 22000 تومان، در طبقه همكف 20000 تومان و در طبقه دوم 18000 تومان و احتمالا به صورت تصاعد حسابي هي قيمت پايين تر مي رفت! و تازه دستگيرم مي شد، كه بابا اين مملكت هم قواعدي براي خودش دارد! و چون بودم، و عجله هم داشتم بي خيال شدم كه به طبقات بالاتر بروم.

حالا مي روم سراغ يك قضيه ديگر!
چون مي خواستم با يكي از انواع و اقسام كارت اعتباري ام خريد كنم (كه هركدام از آنها را شركت محل كارم، با تمسك جستن از تكنولوژيهاي جديد پرداخت حقوق و دستمزد و در عين حال طي طريق در همان مكاتب سنتي، و جهت تفكيك انواع حقوق و مزاياي مقرري اعطا كرده!)، موقع خريد فلش مموري، فروشنده گفت چون مي خواهي با كارت اعتباري خريد كني، بايد 1500 تومان بيشتر بپردازي!!
گفتم چرا؟ گفت چون براي خريدهاي زير صدهزارتومان يكي-دو درصد كارمزد كم مي شود و همچنين دو-سه روز تو حساب مي خوابد!! با صداي بلند خنديدم و گفتم پس چطور ديروز در كتابفروشي كه يك كتاب دو هزارتومني خريدم اين كار ر.و نكرد؟!! و و گفتم آقا نمي خواهم مي روم از يه جاي ديگر خريد مي كنم و اينطوري شد كه به طبقات بالاتر رفتم!
البته اين را هم بگويم كه با اطمينان نمي توانم بگويم هيچ كارمزدي كم نمي شود، ولي آنچه بديهي است، اين است كه هنوز فرهنگ استفاده از كارت اعتباري جا نيفتاده و البته در اين ميان احتمالا بانكها هم مقصرند، مثلا اين فايل صوتی ضبط شده از سرویس تلفن بانک یکی از بانکها را گوش كنيد:
TelBank Error Message(MP3 File, 162 KB)

خوب! یکی نیست به اینها بگوید اگر سيستمتان برای ارائه سرویس حاضر نيست چرا طوری طراحی نشده که وجود اشکال را در ابتدای مكالمه اعلام كند، تا مشتری کلافه نشده و شماره حساب و رمز عبور و ... وارد نكند! شما حساب اين را بكنيد وقتی یک آدم عاقل چندين بار اين كار را تکرار نمی کند و برایش منطقی تر و راحتتر آن است که شلوارش را بپوشد و برود جلوی یکی از این عابر بانکها و در صورت خارج از سرویس نبودنATM، حسابش را چک کند و یا پول نقد بگیرد و موقع خرید خرجش کند! حالا كه ما ادعاي فرهنگش را داريم مي خواهيم، عطاي اين فرهنگ را به لقايش ببخشيم، آن فروشنده‫هایی كه ذكر خيرشان را كرديم، خوب معلوم است چرا موقع خريد دبه در مي‫آورند!!

Thursday, April 10, 2008

داچيا و تنوع محصول

درست است كه چراغهاي جلو كمي زمخت به نظر مي رسد ولي داچيا ساندرو، از لوگان اوليه خيلي زيباتر و دلپسندتر است. اين توسعه و ايجاد تنوع در محصولات، ظرف همين سه-چهار سال مي افتد كه ايران، اندر خم تعيين درصد سهم رنو فرانسه از رنوپارس، و توليد و تحويل با تاخير خودروي لوگان(تندر) توسط دو كارخانه بزرگ وطني بوده‫است*. و اين يعني مردم روماني، كه عمري محصولات غير متنوع، بي كيفيت، و به قولي درپيت بلوك شرق سابق را تحمل كرده‫اند، هم مثل كل مردم جهان هم طبع مشكل پسندي دارند و بايد به ساز آنها رقصيد و تابع نظرات آنها بود.

داچيا تحت ليسانس رنو، بعد از توليد و عرضه سريع محصولات لوگان، لوگان MCV، لوگان ون و لوگان پيكاپ، اين محصول هاچ بك زيباتر و تغيير ابعاد داده شده را با نام ساندرو روانه بازار نموده‫است.

*) يكي مي گفت بعد از ثبت نام و پيش پرداخت و چند ماه انتظار بالاخره زنگ زدم، اله و بله شده و مشكل قطعات داريم و فعلا نمي توانيم تحويل دهيم، اگر خواستيد وانت هست كه تحويل بدهيم!

Wednesday, April 9, 2008

حذف تعرفه واردات موبايل

خوب! به سلامتي، مثل اينكه باز هم داستان تكرار شد و آزموده‫‫ها دوباره آزموده شدند! خبر رسيد كه :" توليد گوشي داخلي را فراموش كن".

يادمان هست كه در بهار 85، به علت عنوان شدن اينكه بايد در توليد گوشي‫هاي موبايل (كالايي كه حتي نمي توان اخبار نوآوري و ابداعات بسيار سريع در اين حيطه را دنبال كرد!) خودكفا شويم، تعرفه واردات آن افزايش يافت و در مدت تنها يك روز بسياري از فروشندگان گوشي با افزايش بدون حساب و كتاب قيمتها، سود بيشتري برده و مشتريان عادي كه من و شما باشيم متضررتر شديم!

حالا پس از اينكه باز اين نتيجه به دست آمده(تبليغات بي مزه "آنتن مي‫ده و آنتن نمي ده!" در چندين سال قبل كه معرف حضورتان هست؟! )، كه راه‫اندازي دوباره چنين صنعتي مقرون به صرفه و اقتصادي نيست و علاوه بر آن كه نمي شود به گرد پاي توليدكنندگاني مثل نوكيا، اپل، سوني-اريكسون و ... رسيد و در مقابل آنها غولهايي مثل زيمنس و موتورولا هم مجبور به انداختن لنگ هستند، بايد مشتري ايراني را هم مجبور به پرداخت بهاي بيشتر كرد و يا اينكه به علت خريد كالاي ارزانتر قاچاق، از دست يافتن به خدمات پس از فروش محروم كرد، دوباره مي شنويم: "تعرفه واردات گوشي‫ همراه از 25 درصد به 4 درصد كاهش يافت" و البته كه تصميم خوبي بوده است و اي كاش ناگهاني اعلام نمي شد و البته كسي هم در آرزوي اين نيست كه سود برندگان دو سال قبل، اين دفعه متضرر گردند!

به هر روي، خبري خوب براي ميليونها مصرف كننده ايراني اعلام شده، ولي آنچه عجيب است اين است كه بعضي‫ها اظهار تاسف كرده و اين را براي صنعت نوپاي موبايل كشور "وحشتناك" دانسته‫اند! و اين در حالي است كه هيچ كس مايل به تكرار داستان صنعت خودرو، اين بار در مورد موبايل نيست، و همچنين همه مي‫دانند آوردن كلمه "توليد كننده"، پيش از كالاي با تكنولوژي فوق پيشرفته اي مثل "موبايل"، بازي و دست انداختن اذهان عمومي است و يقينا، سود از دست رفته‫اي كه براي به اصطلاح سرمايه‫گذاران اين صنعت كه پشت خاكريزهاي اقتصاد دولتي پناه گرفته‫اند، عنوان مي‫شود، همان ضرر و زياني است كه با عنوان تعرفه واردات به ملت تحميل مي گردد.. توليدكنندگان مزبور بايد ضمن تغيير استراتژي خود، اين فرصت را غنيمت شمرده و خود را مهياي دوران پيش روي كنند، چون پيوستن ايران به WTO دير و زود دارد، ولي سوخت و سوز ندارد.

اين مطلب را هم ببييند؛ اگر توليدكنندگان مزبور در اين فرصت، تحقيقات پرخرجي همچون كارهاي مشتركي كه نوكيا با دانشگاههاي سراسر جهان مي كند را انجام مي دادند و اقلا اين توانايي را داشتند، شايد منطقي اين بود كه حق به جانب هم باشند.

Sunday, April 6, 2008

رد پاي دلار

نمودارهاي مقابل به ترتيب نشانگر روند افزايشي ارزش يورو در برابر ريال ايران و دلار آمريكا، و نيز تغييرات دلار آمريكا در برابر ريال ايران در طول يكسال گذشته است كه با پرينت اسكرين از صفحه تغييرات ارز ياهو تهيه كرده‫ام.

همانطور كه مشاهده مي شود افزايش ارزش يورو و به عبارت ديگر سقوط دلار و ريال در برابر يورو روندي بسيار مشابه دارند و از طرف ديگر تغييرات دلار در برابر ريال در اين مدت كم، و حول و حوش ده تومان بوده است و حتي يك فرد غير متخصص در امور اقتصادي با ديدن اين نمودارها مي تواند حس بزند كه يا دلار تابع تغييرات ريال است و يا ريال تابع تغييرات دلار است و البته فرض اول حتي براي يك فرد بي‫سواد هم غير منطقي است، چون ايران صادارتش تك محصولي است و آن به دلار انجام مي گيرد!

البته در اين ميان نبايد به دنبال مقصر شناختن دلار و اتخاذ تصميمي موقت همچون فروش نفت به يورو بود، چون ممكن است بعد از مدتي يورو ارزشش را از دست بدهد و پيش‫بيني اين، كاري است بسيار پيچيده و سخت كه يقينا از عهده افرادي كه نمي دانند درآمد سرشار تنها كالاي خداداديشان محصول چه بكنند، و تنها سعي و خطا بلدند برنمي آيد! اين تك محصولي بودن اقتصاد كشور است كه ممكن است حتي با گرانتر شدنش به پول ملي لطمه وارد مي كند.

Saturday, April 5, 2008

مختصري در مورد كياموتورز، پرايد و ريو

اينكه مي گويند كره جنوبي اتومبيل سازي را همزمان با ايران شروع كرد، به نوعي تحريف اذهان و مغالطه است؛ چون شركت كره اي كياموتورز در سال 1942تاسيس شده و به مرور از دوچرخه سازي شروع كرده و پس از سالها ساخت موتورسيكلت و مونتاژ كاميون و ...، قدم به قدم، در جاده عرضه برند حركت كرده و همينطوري يك شبه مدعي نشده است.
همچنين اين شركت، بعد از چندين سال تحت ليسانس كاركردن، به اين نتيجه رسيد كه بايد مستقيما دست به دامان شركتي سابقه دار مثل فورد شود و همين پرايد معروف توسط شركت فورد بر روي مزدا 121 جهت توليد انبوه طراحي شد و توليد آن از سال 1992 تا 2000 ادامه داشت و البته توليد آن، توسط شركت سايپا در ايران هم از سال 1373شروع شد و نهضت توليد آن با جديت تمام و البته با كمي تغيير نامتناسب ظاهري ادامه دارد! و ول كن قضيه نيست.
كياموتورز به علت ورشكستگي پس از وضعيت بد اقتصادي سال 1997 در جنوب شرقي آسيا، توسط هيوندايي خريداري شد و مجبور به طراحي مدلهاي جديدي شد و از سال 2001 تا 2005 اتومبيل كيا ريو را عرضه كرد، كه توقف توليد آن مصادف شد با شروع توليد و عرضه آن در ايران كه بنا به اخبار و يا شايعات قرار بود جاي همان پرايد عرضه گردد؛ ولي با توجه به توقف توليد پيكان، توليد واقعا انبوه يك اتومبيل صرفا داخل شهري و نامناسب براي بيرون شهر، هنوز جان تازه اي گرفت و همان اتومبيلي كه در قرن بيستم كياموتورز را نجات نداد باعث نجات سايپا در قرن بيست و يكم شد! و البته كياموتورز مدل دوم كيا ريو را با مشاركت مستقيم هيوندايي و با موتوري ديزل(يعني غير بنزيني!)، كه ظاهري زيباتر و جذابتر هم داشت بلافاصله از سال 2006 شروع كرده و مشتريان ايراني كه گزينه‫هاي زيادي براي انتخاب ندارند، هنوز با پرايد و ريو سرگرمند.

منابع:

http://www.cars-directory.net/history/kia/
http://uk.cars.yahoo.com/car-reviews/car-and-driving/kia-pride-2002721.html
http://uk.cars.yahoo.com/car-reviews/car-and-driving/kia-rio-2004893.html
http://en.wikipedia.org/wiki/Kia_Rio

Thursday, April 3, 2008

باز هم افزايش حقوق و عقب تر ماندن از قافله

چند صباحي است كه وبلاگها و سايتهاي اقتصادي هم جزو آن دسته از صفحات اينترني شده اند كه به آنها سركي مي كشم و به خصوص در پستهاي وبلاگهاي ايراني، اگر به محلي جهت نزاع فردي و يا قبيله اي تبديل نشوند، مي شود مطالب به درد بخوري در مورد سيستمهاي اقتصادي به ويژه تورم هم پيدا كرد! خواندن اين وبلاگها، مخصوصا براي كسي مثل من كه عاشق كلاس هاي اقتصاد خرد و كلان (و همچنين درس متفاوت اقتصاد مهندسي) و بحثهاي حاشيه اي سياسي آنها بود و آنها را از دست نمي داد، ولي در امتحان پايانترم با نمره ناپلئوني دروس اقتصادي را پاس مي كرد، واقعا مفيد است و باعث مرور و آموزشي بهتر و دوباره مي شود.

با اين حال، وقتي آدم خود را يكي از ذرات بسيار-بسيار ريز، معلق و سرگردان در يك سيستم پيچيده اقتصادي-اجتماعي مي بيند و از طرفي، تا حدودي مي داند چه سرنوشتي در انتظار است، و وقتي به اين نتيجه مي رسد كه اگر جهت بقا، حتي اگر همجهت با بقيه شنا كند، تابع هدف سيستم به سوي ناكجا آباد ميل مي كند، اعصابش خورد و خط-خطي مي شود...&#αاجüşəŊ@$%ْآ6

هرگز نمي خواهم برخي را نفهم فرض كنم، چون احتمالا قانون سوم نيوتون، اينجا هم صادق باشد و ثانيا شايد آنها به صورت غريزي مي دانند كه در اين وضعيت چگونه رفتار كنند؛ ولي وقتي نشانه هاي رضايت نسبي نشأت گرفته از افزايش ساليانه حقوق (آنهم به صورت فله اي، اعلام شده از رسانه ها! و البته كمتر از نرخ تورم) را در چهره غنيمت شمارندگان مو كندن از خرس مي بيني، در حالي كه زرنگ‫ترين، مقتصدترين و آنتروپرونرترينشان رفته‫اند و قطعه‫اي زمين و ملك به اميد بسيار پررنگ افزايش كذايي(ولي واقعي!) خريده‫اند، و خوش‫خيالترينشان هم پس اندازي جهت لاتاري و قرعه‫كشي گذاشته‫اند، و درمانده‫ترينشان هم در پي تلاش براي تكميل پس انداز براي افزايش غير قابل پيش بيني رهن و اجاره مسكن اند، بازهم، هيچ راهي جز آرزو و دعا جهت تغيير در طرز نگرشها باقي نمي‫ماند.

پارسال با فروشنده اي سر كاهش بهاء چانه مي زدم و به علت افزايش قيمت معترض بودم، او زود دليل علمي آورده و قانون عرضه و تقاضا در اقتصاد را مطرح كرد، در حاليكه مطمئن بودم هيچ چيز از اقتصاد نمي داند؛ لابد اين را از دهان كسي شنيده بود كه اگر تقاضا براي چيزي افزايش يابد حتما بايد قيمتش هم افزايش يابد. البته همان موقع با خودم گفتم اي كاش اينها را كسي به او ياد نمي‫داد! ولي اگر كسي به او اين حرفها نمي زد بازهم اين كار را انجام مي داد و كار او در اين "وضعيت قهقرايي كلي" طبيعي بود.

توضيح در مورد تصوير بالا:
ممكن است يكي بيايد و بگويد آن نمرات ناپلئوني اقتصاد هم براي تو زياد بوده! تصوير و مقاله لينك شده به آن چه ارتباطي با بحث افزايش حقوق و تورم دارد؟! كه بايد عرض شود، اين شكل حركت مارپيچي رو به پايين در يك سيستم اقتصادي مبتلا به ركود را نشان مي دهد، كه براي تزئين اين مطلب درج شده و آن همجنس با دور تسلسلي است كه سعي كرده ام به آن اشاره كنم. البته خاطرنشان مي گردد، به نظر مي رسد شروع چرخه ركود در سيستم اقتصادي ايران(كه تورمي هم هست)، عوامل ديگري جز عدم تمايل به خريد توسط مصرف كنندگان داشته باشد.

امتيازدهي به وبلاگ

لطفا پس از بازديد، به اين وبلاگ امتياز دهيد: (لينك مستقيم صفحه امتيازدهي)