آمريكا:
با اينكه روز اول مي منشاء آمريكايي دارد، ولي بنا به دلايل سياسي و ضد چپ، آمريكاييها روز كارگرشان را در اولين دوشنبه هر سپتامبر برگزار ميكنند كه يكي از ابداعات مؤسسه "شواليههاي كارگري(Knights of Labor)" ميباشد. البته چپهاي افراطي در آمريكا از يك مي 1887 در سالگرد درگيري كارگران با پليس در شيكاگو، براي خود مراسم جداگانهاي برگزار ميكنند و سعي در بر كرسي نشاندن خواسته خود بر جايگزين شدن اين روز با اولين دوشنبه سپتامبر را دارند كه تا كنون موفق به انجام اين كار نشدهاند. البته پرزيدنت دوايت آيزنهاور، در سال 1958 روز اول مي را هم به عنوان "روز وفاداري" و هم به عنوان "روز قانون" اعلام كرد!
با وجود اينكه گرايش عمده تمايل مردم به بزرگداشت روز كارگر در ماه سپتامبر ميباشد، ولي تعدادي از اتحاديهها و اتحاديههاي محلي (به ويژه در نواحي شهري كه كار سازماندهي شده را به شدت حمايت ميكنند)، همواره اصرارشان بر اين بودهاست كه به طور غير رسمي با سنتهاي راديكال كاري در ارتباط باشند و فقط روز اول مي را به عنوان روز كارگر شناخته، و در اين روز به برگزاري تجمعات و مراسم خود ميپردازند. مثلا مهمترين وقايع در اين مورد، مصادف با ركود بزرگ اقتصادي در دهه 1930 بود كه معمولا با راهپيمايي هزاران كارگر چپگرا در ميدان يونيون(اتحاد) نيويورك اتفاق مي افتاد.
مثالهاي ديگري نيز از اين دست در ايالات متحده وجود دارد؛ مثل سنتهاي "ريشه سبز" و "ريشه قرمز" روز مي كه بزرگترين تجمع اين طيفها، با كارهايي مثل عروسكگرداني هاي بزرگ و ... در پاركي در مينياپوليس، از سال 1974 شروع شده و هم اكنون نزديك به سي و پنج هزار نفر را جذب خود مي كند(فكر مي كنم ورژن ايراني آن پارك چيتگر است كه البته از برگزاري آن جلوگيري ميشود).
در سالهاي اخير روز مي در آمريكا بيشتر به صحنه اي تبديل شده كه در آن كارگران مهاجر به قوانين سفت و سخت اقامت اعتراض مي كنند.
كانادا:
كانادا هم وضعيتي مشابه ايالات متحده داشته و اختلافاتي بر سر زمان برگزاري آن پديدآمده است، ولي با تصميم دولت در سال 1894، اولين دوشنبه سپتامبر به عنوان روز رسمي كار و كارگر اعلام شدهاست.
منشاء روز كارگر در كانادا به شورش كارگران چاپخانههاي تورونتو در سال 1872 برميگردد كه كارگران درخواست كاهش ساعات كاري هفته به 54 ساعت بودند. در آن موقع اتحاديهاي كه اين كارگران را حمايت و سازماندهي ميكرد غير رسمي بود و رؤساي آن از سوي دولت دستگير شدند. ولي با ادامه اعتصاب و تحصن كارگران عاقبت دولت مجبور به لغو قوانين محدود كننده جهت رسميت شناختن اتحاديههاي كارگري شد و ضمانتهايي براي رعايت حقوق آنها داد.
با همه اين اوصاف مردم كانادا بيشتر، علاقمندند كه بجاي تظاهرات روز مي، در مراسم روز كارگر اواخر تابستان شركت كنند.
بريتانيا:
در سالهاي اخير جنبش ضد سرمايهداري در سرتاسر بريتانيا، تظاهراتهاي بزرگي را در شهرهاي لندن، گلاسكو، ادينبورگ، و لنكستر سازماندهي كردهاست. بطور مثال نتيجه يكي از اين فعاليتها درگيري با پليس لندن در روز اول مي سال 2000 بودهاست كه در آن به يكي از شعب مكدونالد خسارات وارد شد. در سالهاي اخير حوادث و زد و خورد كمتري ديده شده، و مراسم مزبور به شكل مسالمت آميزي برگزار شدهاست.
تركيه:
اين روز در تركيه با نام "عيد كار و انسجام" شناخته شده و مراسم مربوط به براي اولين بار در سال 1911 برگزارشد و البته به صورت غير رسمي و تحت نظارت پليس برگزار مي گردد كه يكي از خونبارترين حوادث مربوط به روز مي در سال 1971 در ميدان تقسيم استانبول و با شركت 500هزار نفر، رخ داده كه در آن متاسفانه، به علت زد و خورد وآتش گشودن پليس، نزديك به 36 نفر از مردم كشته و 130 نفر مجروح شدند و در نتيجه اين حادثه، اجتماع در ميدان تقسيم به مناسبت روز مي ممنوع شدهاست.
روز اول مي سال 1996 يكي ديگر از پر جمعيتترين تجمعات ويژه كارگري با شركت حدودا 150 هزار نفر، در كاديكوي استانبول بودهاست كه در آنهم به دليل وجود افرادي افراطي در ميان تجمع كنندگان و همچنين دخالت پليس، 3 نفر جان خود را از دست دادهاند. و پس از اين حادثه اجتماع سالانه در كاديكوي تا سال 2005 هم ممنوع شد.
در سي امين سالگرد حادثه ميدان تقسيم، عليرغم ممنوع بودن تجمع، در نتيجه مواجهه جمعيت روانه شده به محل با پليس نزديك يكصدنفر مجروح و مابين 550 تا 700 نفر هم بازداشت شدند.
حرف آخر:
همانگونه كه از مطالب اجمالي فوق برداشت ميشود، روز اول ماه مي، متاسفانه مبدل به صحنهاي براي تسويه حسابهاي سياسي ميان احزاب چپ و راست شده كه در آن از كارگران استفاده ابزاري مي شود، به خصوص از سوي احزاب كمونيستي و سوسياليستي كه فكر مي كنند آنها تنها قيمان ذيصلاح كارگران هستند؛ و از سوي ديگر برخورد خشن، به دور از تدبير و نامناسب از سوي قواي قهريه دولتهاي دست راستي هم باعث تنشهاي بي موردي مي شود كه حق و حقوق كارگران مورد غفلت واقع شده و آنها نميتوانند خواستههاي صنفي خود را بهتر، و به دور از بازيهاي كلان سياسي-اقتصادي بيان كنند. البته در كشورهايي كه دولت كمونيستي(مثل چين) دارند فرض بر اين است كه كارگران به سقف آمال و آروزهاي خود رسيدهاند و در روز مي، براي سخن گفتن در مورد سختي كار و شرايط كار و لزوم رعايت حق و حقوق كارگري جايي از اعراب نيست و بايد فقط شاد و خوش و خندهكنان رژه رفت و حرف از گل و بلبل بايد زد.
با اينكه روز اول مي منشاء آمريكايي دارد، ولي بنا به دلايل سياسي و ضد چپ، آمريكاييها روز كارگرشان را در اولين دوشنبه هر سپتامبر برگزار ميكنند كه يكي از ابداعات مؤسسه "شواليههاي كارگري(Knights of Labor)" ميباشد. البته چپهاي افراطي در آمريكا از يك مي 1887 در سالگرد درگيري كارگران با پليس در شيكاگو، براي خود مراسم جداگانهاي برگزار ميكنند و سعي در بر كرسي نشاندن خواسته خود بر جايگزين شدن اين روز با اولين دوشنبه سپتامبر را دارند كه تا كنون موفق به انجام اين كار نشدهاند. البته پرزيدنت دوايت آيزنهاور، در سال 1958 روز اول مي را هم به عنوان "روز وفاداري" و هم به عنوان "روز قانون" اعلام كرد!
با وجود اينكه گرايش عمده تمايل مردم به بزرگداشت روز كارگر در ماه سپتامبر ميباشد، ولي تعدادي از اتحاديهها و اتحاديههاي محلي (به ويژه در نواحي شهري كه كار سازماندهي شده را به شدت حمايت ميكنند)، همواره اصرارشان بر اين بودهاست كه به طور غير رسمي با سنتهاي راديكال كاري در ارتباط باشند و فقط روز اول مي را به عنوان روز كارگر شناخته، و در اين روز به برگزاري تجمعات و مراسم خود ميپردازند. مثلا مهمترين وقايع در اين مورد، مصادف با ركود بزرگ اقتصادي در دهه 1930 بود كه معمولا با راهپيمايي هزاران كارگر چپگرا در ميدان يونيون(اتحاد) نيويورك اتفاق مي افتاد.
مثالهاي ديگري نيز از اين دست در ايالات متحده وجود دارد؛ مثل سنتهاي "ريشه سبز" و "ريشه قرمز" روز مي كه بزرگترين تجمع اين طيفها، با كارهايي مثل عروسكگرداني هاي بزرگ و ... در پاركي در مينياپوليس، از سال 1974 شروع شده و هم اكنون نزديك به سي و پنج هزار نفر را جذب خود مي كند(فكر مي كنم ورژن ايراني آن پارك چيتگر است كه البته از برگزاري آن جلوگيري ميشود).
در سالهاي اخير روز مي در آمريكا بيشتر به صحنه اي تبديل شده كه در آن كارگران مهاجر به قوانين سفت و سخت اقامت اعتراض مي كنند.
كانادا:
كانادا هم وضعيتي مشابه ايالات متحده داشته و اختلافاتي بر سر زمان برگزاري آن پديدآمده است، ولي با تصميم دولت در سال 1894، اولين دوشنبه سپتامبر به عنوان روز رسمي كار و كارگر اعلام شدهاست.
منشاء روز كارگر در كانادا به شورش كارگران چاپخانههاي تورونتو در سال 1872 برميگردد كه كارگران درخواست كاهش ساعات كاري هفته به 54 ساعت بودند. در آن موقع اتحاديهاي كه اين كارگران را حمايت و سازماندهي ميكرد غير رسمي بود و رؤساي آن از سوي دولت دستگير شدند. ولي با ادامه اعتصاب و تحصن كارگران عاقبت دولت مجبور به لغو قوانين محدود كننده جهت رسميت شناختن اتحاديههاي كارگري شد و ضمانتهايي براي رعايت حقوق آنها داد.
با همه اين اوصاف مردم كانادا بيشتر، علاقمندند كه بجاي تظاهرات روز مي، در مراسم روز كارگر اواخر تابستان شركت كنند.
بريتانيا:
در سالهاي اخير جنبش ضد سرمايهداري در سرتاسر بريتانيا، تظاهراتهاي بزرگي را در شهرهاي لندن، گلاسكو، ادينبورگ، و لنكستر سازماندهي كردهاست. بطور مثال نتيجه يكي از اين فعاليتها درگيري با پليس لندن در روز اول مي سال 2000 بودهاست كه در آن به يكي از شعب مكدونالد خسارات وارد شد. در سالهاي اخير حوادث و زد و خورد كمتري ديده شده، و مراسم مزبور به شكل مسالمت آميزي برگزار شدهاست.
تركيه:
اين روز در تركيه با نام "عيد كار و انسجام" شناخته شده و مراسم مربوط به براي اولين بار در سال 1911 برگزارشد و البته به صورت غير رسمي و تحت نظارت پليس برگزار مي گردد كه يكي از خونبارترين حوادث مربوط به روز مي در سال 1971 در ميدان تقسيم استانبول و با شركت 500هزار نفر، رخ داده كه در آن متاسفانه، به علت زد و خورد وآتش گشودن پليس، نزديك به 36 نفر از مردم كشته و 130 نفر مجروح شدند و در نتيجه اين حادثه، اجتماع در ميدان تقسيم به مناسبت روز مي ممنوع شدهاست.
روز اول مي سال 1996 يكي ديگر از پر جمعيتترين تجمعات ويژه كارگري با شركت حدودا 150 هزار نفر، در كاديكوي استانبول بودهاست كه در آنهم به دليل وجود افرادي افراطي در ميان تجمع كنندگان و همچنين دخالت پليس، 3 نفر جان خود را از دست دادهاند. و پس از اين حادثه اجتماع سالانه در كاديكوي تا سال 2005 هم ممنوع شد.
در سي امين سالگرد حادثه ميدان تقسيم، عليرغم ممنوع بودن تجمع، در نتيجه مواجهه جمعيت روانه شده به محل با پليس نزديك يكصدنفر مجروح و مابين 550 تا 700 نفر هم بازداشت شدند.
حرف آخر:
همانگونه كه از مطالب اجمالي فوق برداشت ميشود، روز اول ماه مي، متاسفانه مبدل به صحنهاي براي تسويه حسابهاي سياسي ميان احزاب چپ و راست شده كه در آن از كارگران استفاده ابزاري مي شود، به خصوص از سوي احزاب كمونيستي و سوسياليستي كه فكر مي كنند آنها تنها قيمان ذيصلاح كارگران هستند؛ و از سوي ديگر برخورد خشن، به دور از تدبير و نامناسب از سوي قواي قهريه دولتهاي دست راستي هم باعث تنشهاي بي موردي مي شود كه حق و حقوق كارگران مورد غفلت واقع شده و آنها نميتوانند خواستههاي صنفي خود را بهتر، و به دور از بازيهاي كلان سياسي-اقتصادي بيان كنند. البته در كشورهايي كه دولت كمونيستي(مثل چين) دارند فرض بر اين است كه كارگران به سقف آمال و آروزهاي خود رسيدهاند و در روز مي، براي سخن گفتن در مورد سختي كار و شرايط كار و لزوم رعايت حق و حقوق كارگري جايي از اعراب نيست و بايد فقط شاد و خوش و خندهكنان رژه رفت و حرف از گل و بلبل بايد زد.
No comments:
Post a Comment