هفته قبل رفته بودم خيابان جمهوري ، بازار "پدر بزرگ سندباد"(چون نمي خواهم تبليغات بشود، اينطوري نوشتم!). يكي از جاهایی كه آخرين دستاوردهاي ارتباطاتي معمولا چینی، از طريق دوبي و ... ميريزند به آن. نمي دانم هر موقع اسم دوبي مي آيد، ضرب المثل گذاشتن لقمه در دهان، از طريق پشت سر، يادم مي افتد!
دليل رفتنم به آن بازار كه اصلا نمي شود در آن به راحتي راه رفت، و ازدحام جمعيت بيش از حدي در آن وجود دارد و به دلیل نبود یک سیستم تهویه درست و حسابی، رايحه عرق مردم هم در آن وجود دارد و نفس هم نمي شود كشيد، متورم شدن باتري موبايلم بود(اسم موبايلم را هم نمي برم چون ممكن است ورشكست شود!) و مي خواستم يكي ديگر بخرم. فكر مي كردم قيمت آن دو-سه هزار تومن بيشتر نباشد ولي جداي اينكه قيمتها از هر مغازهاي نسبت به مغازه مجاور دو –سه هزار تومان اختلاف داشت، و علاوه بر آنكه دو سه نفر فروشنده داخل هر مغازه نيز با همديگر توافق نداشتند، فهميدم كه باتريی كه مارك اصلي را دارد، به طور متوسط 9000 تومان قيمت دارد و جالب اين بود كه همه باتريها حتي با برند اصلي، چيني بودند؛ و ارزانترهای بدون نشان تجاری مشخص، گفته ميشد كه چينيترند!!
با ديدن فلش مموريها، هوس كردم يك فش مموري چهار گيگابايتي هم داشتهباشم و داستان دوباره تكرار شد! چون در اين بازار هر كسي يك قيمتي مي گفت! در طبقه زير زمين متوسط قيمت 22000 تومان، در طبقه همكف 20000 تومان و در طبقه دوم 18000 تومان و احتمالا به صورت تصاعد حسابي هي قيمت پايين تر مي رفت! و تازه دستگيرم مي شد، كه بابا اين مملكت هم قواعدي براي خودش دارد! و چون بودم، و عجله هم داشتم بي خيال شدم كه به طبقات بالاتر بروم.
حالا مي روم سراغ يك قضيه ديگر!
دليل رفتنم به آن بازار كه اصلا نمي شود در آن به راحتي راه رفت، و ازدحام جمعيت بيش از حدي در آن وجود دارد و به دلیل نبود یک سیستم تهویه درست و حسابی، رايحه عرق مردم هم در آن وجود دارد و نفس هم نمي شود كشيد، متورم شدن باتري موبايلم بود(اسم موبايلم را هم نمي برم چون ممكن است ورشكست شود!) و مي خواستم يكي ديگر بخرم. فكر مي كردم قيمت آن دو-سه هزار تومن بيشتر نباشد ولي جداي اينكه قيمتها از هر مغازهاي نسبت به مغازه مجاور دو –سه هزار تومان اختلاف داشت، و علاوه بر آنكه دو سه نفر فروشنده داخل هر مغازه نيز با همديگر توافق نداشتند، فهميدم كه باتريی كه مارك اصلي را دارد، به طور متوسط 9000 تومان قيمت دارد و جالب اين بود كه همه باتريها حتي با برند اصلي، چيني بودند؛ و ارزانترهای بدون نشان تجاری مشخص، گفته ميشد كه چينيترند!!
با ديدن فلش مموريها، هوس كردم يك فش مموري چهار گيگابايتي هم داشتهباشم و داستان دوباره تكرار شد! چون در اين بازار هر كسي يك قيمتي مي گفت! در طبقه زير زمين متوسط قيمت 22000 تومان، در طبقه همكف 20000 تومان و در طبقه دوم 18000 تومان و احتمالا به صورت تصاعد حسابي هي قيمت پايين تر مي رفت! و تازه دستگيرم مي شد، كه بابا اين مملكت هم قواعدي براي خودش دارد! و چون بودم، و عجله هم داشتم بي خيال شدم كه به طبقات بالاتر بروم.
حالا مي روم سراغ يك قضيه ديگر!
چون مي خواستم با يكي از انواع و اقسام كارت اعتباري ام خريد كنم (كه هركدام از آنها را شركت محل كارم، با تمسك جستن از تكنولوژيهاي جديد پرداخت حقوق و دستمزد و در عين حال طي طريق در همان مكاتب سنتي، و جهت تفكيك انواع حقوق و مزاياي مقرري اعطا كرده!)، موقع خريد فلش مموري، فروشنده گفت چون مي خواهي با كارت اعتباري خريد كني، بايد 1500 تومان بيشتر بپردازي!!
گفتم چرا؟ گفت چون براي خريدهاي زير صدهزارتومان يكي-دو درصد كارمزد كم مي شود و همچنين دو-سه روز تو حساب مي خوابد!! با صداي بلند خنديدم و گفتم پس چطور ديروز در كتابفروشي كه يك كتاب دو هزارتومني خريدم اين كار ر.و نكرد؟!! و و گفتم آقا نمي خواهم مي روم از يه جاي ديگر خريد مي كنم و اينطوري شد كه به طبقات بالاتر رفتم!
البته اين را هم بگويم كه با اطمينان نمي توانم بگويم هيچ كارمزدي كم نمي شود، ولي آنچه بديهي است، اين است كه هنوز فرهنگ استفاده از كارت اعتباري جا نيفتاده و البته در اين ميان احتمالا بانكها هم مقصرند، مثلا اين فايل صوتی ضبط شده از سرویس تلفن بانک یکی از بانکها را گوش كنيد:
TelBank Error Message(MP3 File, 162 KB)البته اين را هم بگويم كه با اطمينان نمي توانم بگويم هيچ كارمزدي كم نمي شود، ولي آنچه بديهي است، اين است كه هنوز فرهنگ استفاده از كارت اعتباري جا نيفتاده و البته در اين ميان احتمالا بانكها هم مقصرند، مثلا اين فايل صوتی ضبط شده از سرویس تلفن بانک یکی از بانکها را گوش كنيد:
خوب! یکی نیست به اینها بگوید اگر سيستمتان برای ارائه سرویس حاضر نيست چرا طوری طراحی نشده که وجود اشکال را در ابتدای مكالمه اعلام كند، تا مشتری کلافه نشده و شماره حساب و رمز عبور و ... وارد نكند! شما حساب اين را بكنيد وقتی یک آدم عاقل چندين بار اين كار را تکرار نمی کند و برایش منطقی تر و راحتتر آن است که شلوارش را بپوشد و برود جلوی یکی از این عابر بانکها و در صورت خارج از سرویس نبودنATM، حسابش را چک کند و یا پول نقد بگیرد و موقع خرید خرجش کند! حالا كه ما ادعاي فرهنگش را داريم مي خواهيم، عطاي اين فرهنگ را به لقايش ببخشيم، آن فروشندههایی كه ذكر خيرشان را كرديم، خوب معلوم است چرا موقع خريد دبه در ميآورند!!
No comments:
Post a Comment