Wednesday, June 30, 2010

انيميشن يا چشم‌انداز

سريال كارتوني فوتباليست‌ها يا همان سوباسا اوزاراي معروف را كه يادتان هست؟ طرف يك شوت مي زد دو-سه هفته كل پير و جوانهاي مملكت را سر كار مي گذاشت. خاطرم هست همان مواقع(سالهاي 73-74) در يك مقاله روزنامه همشهري، اين كارتون را به شدت مسخره كرده بودند و نوشته بودند ژاپني‌ها چون در عرصه واقعي فوتبال به دليل مشكلات بدني و ذاتي (!) در نتيجه‌گيري كم مي‌ آورند دست به دامن خيالپردازي و رويا پردازي شده‌اند و در حالي كه يكبار هم به جام جهاني صعود نكرده‌اند، به مدد تصاوير انيميشني با آلمان و ايتاليا و برزيل بازي‌ كرده و آنها را هم مي برند! آن موقع هم نه اينترنتي بود و نه ويكي پديايي، كه ببينيم اصلا ژاپني ها براي چه كارتوني مضحك(با اينكه همه با هم هر هفته مي‌ديديمش!) ساخته‌اند در مورد فوتبال و البته فكر مي كرديم كلماتي مثل داشتن "استراتژي" فقط با دنياي جنگ ارتباط دارد.

و همان مواقع بود كه ژاپن در شرف صعود به جام جهاني بود ولي عربستان اجازه نداد. در ايران مي گفتند آنها "سرمايه گذاري" كرده‌اند و البته همين مقوله "سرمايه‌گذاري" را كه مردم نمي دانستند يعني چه؟ رشوه دادن به داور هم را يك نوع سرمايه گذاري مي توان قلمداد كرد كه البته وقتي قهرمانان تصادفي* ما نمي توانستند به كره و ژاپن و عربستان گل بزنند همه با ذهن خراب به دلارهاي نفتي و غير نفتي فكر مي كرديم و مي گفتيم داورها فقط به دليل آن سوت مي زنند! گذشت تا اينكه ژاپن مبدل شد به نماينده ثابت آسيا در جام جهاني، و حتي ميزباني آن را به همراه كره جنوبي بر عهده گرفت. در سال 2002 هر دو كشور تا مراحل بالاتر رفتند و كمتر كسي را ديدم كه بگويد اين دو تيم شرق آسيا به دليل شايستگي صعود كردند و نه مزاياي ميزباني.

ولي امسال نه ژاپن و كره ميزبان بودند، و نه مي شد گفت داورها به كمك آنها آمده‌اند و البته قضيه برعكس هم بود، چون به نظر من داورها هم در حق آنها اجحاف كردند. همانگونه در عرصه صنعت شانه به شانه اروپا پيش مي تازند و اكثر اوقات هم جلو مي زنند اين بار در عرصه ورزش فرا ورزشي مثل فوتبال هم توسعه بي‌نظيري يافته‌اند. ديشب ژاپن در ضربات پنالتي شكست خورد تا به جمع هشت تيم پاياني راهي نيابد. طرز نگرش ما چنين است كه بگوييم ژاپني‌ها شانس نداشتند. ولي من مطمئنم ژاپني‌ها جور ديگري فكر مي ‌كنند. آنها براي آينده تيمي آماده خواهند كرد كه كار به وقت اضافه و ضربات پنالتي نكشد تا روند رو به اوج خود را ادامه دهند.

حال به كارتون فوتباليست‌ها برگرديم. آن شايد براي ما كارتوني مضحك و مايه تفريح بوده، ولي براي ژاپني‌ها نقش "چشم‌انداز"(vision) را بازي كرده است. البته آنها "چشم انداز" و ويژن را به بچه‌ها‌ و نوجوانهاي آن موقعشان نشان داده‌اند و نه به پيرمردهاي بازنشسته‌شان! البته ما هم همان چشم‌انداز را ديديم، ولي استراتژي فقط چشم‌انداز نيست.


* - به اين خاطر مي گويم تصادفي كه  مطمئنم علي دايي موقعي كه  جهت ورود به دانشگاه شريف كنكور مي داد در مخيله اش هم نمي گنجيد كه روزي سرمربي فوتبال شود.

پ. ن:
این هم از افتخار یزرگ و غیر انیمیشنی ما!

Sunday, June 27, 2010

فوتبال، عملكرد، و تغيير

1- فكر مي كردم در ميان اين گزارشگران فوتبال عادل فردوسي‌پور بهره هوشي و يا همان آي-كيوي نسبتا بالاتري دارد؛ ولي هر موقع شوت بازيكنان  دروازه‌ها را مي لرزاند او هم مثل خياباني و ميرزايي مي گويد: "تير دروازه به كمك دروازه‌بان اومد و مانع ورود توپ به دروازه شد"!! كاش حداقل اين حميدرضا صدر كه از معدود روشنفكران فوتبالي اين مملكت است به او بگويد آدم حسابي! تير دروازه هم اوت حساب مي شود و وسط دروازه نيست كه به دروازه‌بان كمك كند!

2- كاش كاركنان را هم مي‌شد به سادگي بازيكنان فوتبال ارزيابي عملكرد نمود. مثلا قسمت(Compare players) سايت فيفا را ببينيد كه با چند رقم به سادگي نشان مي دهد كه عملكرد "ليونل مسي" صد و هفتاد سانتي، و بيست و دو ساله يك سر و گردن بهتر از همه ستاره هاي ديگر جام جهاني است.
يادش به خير چند سال قبل كه در شركت در اعتراض به نحوه ارزيابي عملكرد به يكي از مديراني كه با افتخار مي گفت من هرگز به كاركنان جديد الاستخدام كارايي عالي نمي دهم، چون هنوز آنها در مرحله ياد گرفتن محل دربهاي ورودي شركت هستند! و من  هم گفتم: "با منطق شما در تيم منچستر يونايتد هم بايد مايكل اوون را در قياس با بازيكنان پير و پاتال بايد جزو بازيكنان تازه وارد حساب كنند؛ چون او هم هنوز دقيقا نمي داند ورزشگاه اولدترافورد چند درب ورودي و خروجي دارد"! وقتي اين را گفتم خيلي ها از اينكه مثال فوتبالي در يك جلسه سازماني و مثلا علمي(!) مي زنم يك جوري نگاهم كردند. رييسم هم متعاقبا مي گفت تو در چنين مواردي بايد مثال علمي بزني تا طرف هم نتواند با آوردن استثنايي مثل علي دايي حرف تو را نقض كند (خاطر نشان مي شود همان موقع بود كه علي دايي 37 ساله يك تنه جلوي مطرح شدن استعدادهاي بالقوه و جوانتر را  گرفته بود.)!!

3- كره‌ شمالي كه به علت سوء تغذيه و مشكلات عجيب و غريب روحي و رواني ميان بازيكنان تيم حذف شد. و نوع جنوبي‌اش هم فكر مي كنم تقاس ناداوري‌هاي 2002 را پس داد و مقابل اورگوئه و در مرحله يك‌هشتم حذف شد. و با توجه به اينكه ايتاليا و فرانسه هم پيشاپيش حذف شده بودند مي شود گفت اين كره جنوبي تيم بسيار شايسته‌تري بوده است و اين مطلب قبلي من(فوتبال كره‌اي) خيلي هم نبايد زير سؤال برود!

4- اين مسأله "مقاومت" در برابر "تغيير" در ميان علاقمندان فوتبال هم وجود دارد. من نمي دانم چرا خيلي‌ها چشم ديدن شگفتي‌ساز شدن و موفقيت تيمهاي بي نام و نشان را ندارند. انگار فقط يكي از چند تيم آلمان و برزيل و آرژانتين و انگليس و هلند حق صعود دارند. چنين طرز فكري در اصل به ضرر خود ماست! يعني ما هم نبايد انتظار داشته باشيم در عرصه هاي جهاني پيشتاز شده و پيشرفت كنيم. و هر گاه هم كه به جام جهاني مي فرستيم درست مثل جام جهاني 98 در بازي سوم و پيش از بازي با تيم پير آلمان(البته آن موقع پير بودند!) به بازيكنان بگوييم كه چمدانها را ببنديد.

پ. ن:

5- از پيروزي به غايت شيرين ديروز آلمان بر انگليسي خوشحال شدم. آرژانتين هم بر مكزيك پيروز شد(از آرژانتين خوشم نمي آيد!). هر دو تيم بسيار قدرتمند بودند و حيف كه بايد يكي در راه رسيدن به مراحل بالاتر حذف شود. ولي در پيروزي هر دو تيم، اشتباهات فاحش داوري باعث كمرنگ‌تر شدن شايستگي‌هاي اين دو تيم شد. و در اين ميان خطاي انساني سهيم بود و نه اينكه داورها بي‌طرف نباشند.  اپيدمي فراگير "مقاومت" در برابر "تغيير" انگليسي‌ها به ضرر خود انگليسي‌ها تمام شد. چون مي گويند به خاطر اعمال نفوذ بريتانيايي‌ها در فيفا است كه نمي ‌خواهند در داوري از "تكنولوژي"هاي مدرن استفاده كنند. من نمي‌دانم چطور مي شود داورها وقتي از بي‌سيم  استفاده مي كنند تكنولوژي بد نيست ولي اگر در توپها پروسسور و تراشه بگذارند تكنولوژي اخ مي‌شود! مي گويند خطاي انساني باعث شيرين‌تر شدن بازي‌ها مي شود!!! خير آقا! من كه طرفدار دو آتشه تيم آلمان هستم چنين بردي به مذاق من اصلا نچسبيد. حالا بهانه افتاد دست انگليسي‌ها كه اگر داور گل را مي پذيرفت پدر آلمان را در مي‌آورديم. آرژانتين هم گل اولش آفسايد بود و همه آن را ديدند ولي كمك داور چهل ساله كه نمي توانست پا به پاي "مسي" و "ته‌وز" بدود عقب ماند، و همه آفسايد را مي بينند و او نمي بيند.

و چقدر خنده‌دار بود وقتي كارشناس داوري تلويزيون(مظفري) در حمايت از جايزالخطا بودن داوران تلويزيون مقياس مع الفارق كرد و گفت : "مگر بازيكنان اشتباه نمي كنند، خوب داورها هم اشتباه مي كنند. چرا اين وسط به داوري اعتراض مي شود؟" . البته حميدرضا صدر يك چيزهايي در مورد تفاوت مقوله قضاوت گفت ولي به جناب به اصطلاح بهترين داور كشور نگفت: "عقل كل! اگر قرار بود بازيكنان هم اشتباه نكنند داور ديگر به چه دردي مي خورد؟"!

Saturday, June 19, 2010

مديري كه در تصميم‌گيري مشاركت نداشت

پنج - شش سال قبل خبرنگار تلويزيون رفته بود جلوي ساختمان فروش يكي از دو خودروساز مطرح كشور، و با تعدادي از خيل مشتريان معترضي كه هفته‌ها و ماهها بود در انتظار تحويل پس از موعد خودرويشان بودند مصاحبه مي كرد (اين را هم بگويم بيچاره خودروسازها! كي برود با معترضين به برنامه‌هاي صدا و سيما مصاحبه بكند!؟). خبرنگار بعدش رفت اتاق كسي كه بالاترين سمت مربوط به فروش را در شركت مزبور بر عهده داشت و از او پرسيد كه چرا خودروهايي را كه فروخته‌ايد تحويل نمي‌دهيد. مدير مربوطه هم شروع كرد به خودزني، و مشكلات داخلي شركت همچون تامين نشدن به موقع قطعات را مطرح كرد و زيرآب بقيه واحدها را زد. و هر آدم عاقلي كه بود مي گفت اينها چه ارتباطي به مشتري دارد؟ خوب شما كه اين مشكلات را داشته ايد چرا فروخته‌ايد؟ من فكر مي كردم مواردي از اين دست فقط در ايران و كشورهاي در حال توسعه ديده مي شود؛ ولي اخيرا يك مورد مشابهي پيدا شده كه اين يكي ديگر واقعا دور از انتظار است.

از افتضاح نشت نفت در سكوي نفتي شركت BP يا بريتيش پتروليوم در خليج مكزيكو كه مستحضريد! مديرعامل بي‌پي در سؤال و جواب كنگره آمريكا چنين حرفي را زده: "من در تصميم‌گيري‌ها مشاركت نداشته‌ام"!
يعني اگر به جاي مديرعامل شركت معظم بريتيش پتروليوم يك بادمجان هم مي گذاشته‌اند فرقي به حال شركت نمي‌كرده است!! و چنين است كه يك منتقد بي‌رحم آمريكايي خطاب به دست اندركاران منابع انساني بي پي گفته: "اگر مديرعاملتان در جريان امور نيست به هيأت مديره‌تان بگوييد اخراجش كنند"!

و ما كه اين سوي دنيا هستيم دوباره بايد تعجب كنيم و بگوييم: "متصديان منابع انساني و اين ...ها"؟!!

Thursday, June 17, 2010

نبود صراحت


يكي از بزرگترين مشكلات يا نقايص مديريتي در ايران، "رك و پوست كنده حرف نزدن" و "عدم صراحت" است. همانگونه كه خيل مرئوسان دست به سينه در حال چاپلوسي و مداحي و پاچه‌خواري هستند، رؤسا و مديران محترم هم متقابلا به چنين اعمالي مبادرت مي ورزند و به كاركنان نمي گويند ايراد كارتان كجاست تا آنها را در بهبود عملكرد فردي و در نتيجه عملكرد سازمان ياري كنند.

البته همه اينها به نظرم در اصل دو دليل ساده‌ دارد؛ يكي به "نداشتن سواد و علم كافي" بر مي گردد و ديگري به "نبود برنامه و استراتژي مشخص" در سازمانها. وقتي مدير به كيفيت كار مشكوك است و از نظر تخصصي و تجربي هم در آن درجه از مهارت هم نيست كه قاطعانه بگويد كار فلان ايراد را دارد، يا به "كمييت كار" گير مي دهد يا به مسائلي همچون حضور و غياب و نحوه سلام و عليك كردن كه شما چرا مثل بقيه، با ما نمي پري؟!

Wednesday, June 16, 2010

فوتبال كره‌اي

اگر كره جنوبي يك شبه گرفتار قحطي و ديكتاتوري بشود، مي شود كره شمالي.

كره جنوبي ، همان كشوري است كه كياموتورزش فرت و فرت مدلهاي مختلف عرضه مي كند و همين مانيتور و تلويزيوني كه از آن شاهد اشك ريختن بازيكن كره شمالي هستيم، حاصل كار كره‌اي‌ها است. و همين آدمها كه فرهنگشان همان فرهنگ است ولي سبك و سياق مملكت‌داريشان يك جور ديگر است در بدترين شرايط همكاري تيمي شان طوري است كه تهاجمي ترين و تكنيكي‌ترين تيم جهان را طوري به بن‌بست مي رسانند كه گل سرنوشت‌سازشان حاصل ضربه‌اي باشد كه معلوم نبود سانتر است يا شوت!

من كه فكر مي كنم اگر اين دو كره با هم متحد بودند تيم مشتركشان به سادگي جام را تصاحب مي كرد. البته كره جنوبي هم مقابل تيم فلك زده يونان نشان داد اين بار هم حرفهاي زيادي براي گفتن دارد.

و گزارشگر بازي مي گويد انصافا كره اي ها دارند از حيثيت ما آسيايي‌ها هم دفاع مي كنند! و يكي نيست به آنها بگويد آخر كجاي كار و فرهنگ  تيمي آنها به ما خورد؟

پ. ن:
ديروز كره شمالي هفت تا از پرتقال خورد و بازيش را هم نديدم. ولي با توجه به وجود اخباري ضد و نقيض در مورد فرار بازيكنان از اردو، فكر مي كنم چنين باختي غيرعادي است. با اينكه بايد اذعان كرد فوتبال آسيا به آن درجه هم نرسيده بخواهد جلوي تيمي مثل پرتقال استراتژي غيردفاعي داشته باشد!

Wednesday, June 9, 2010

فراتر از ساخت استاديوم و برگزاري جام جهاني

ماه مي 2004 كه مشخص شد آفريقاي جنوبي ميزبان جام‌جهاني 2010 است، خيلي‌ها ترديد داشتند كه آيا كشوري كه حتي يك استاديوم درست و حسابي براي ميزباني مسابقات ندارد، خواهد توانست در عرض شش سال بتواند از عهده لااقل ده ورزشگاه استاندارد برآيد يا نه؟ البته برنامه‌ريزي و مهيا شدن جهت برگزاري جام جهاني فقط محدود به داشتن استاديوم نيست و فاكتورهاي مهم‌ و يا مهم‌تر ديگري هم هستند، ولي وقتي در سال 2006 افرادي همچون بكن باوئر هم در اين مورد اظهار نگراني كرد و بحث تعويض ميزباني را مطرح كرد آفريقاي جنوبي فقط سه سال فرصت داشت كه تكاني به خود بدهد. و بالاخره توانست موفق به ساخت و بازسازي ده استاديوم با كيفيت و بزرگ شود.

جدا از اينكه كشور ما حتي لاف ميزباني چنين مسابقاتي را نمي تواند بزند، اهميت پيشرفت پروژه‌هاي ساخت استاديوم موقعي مشخص مي‌شود كه نگاهي به وضعيت تأسيسات ورزشي مملكت خودمان بياندازيم. به جز استاديوم آزادي، كه بيشتر بنايي تاريخي است تا يك مكان ورزشي، تنها استاديوم قابل قبول كشور استاديوم سهند يا يادگار امام تبريز است كه آن هم البته يك راه ارتباطي درست و حسابي ندارد و همين هم قريب بيست سال طول كشيد تا آماده شود. اصفهاني‌ها هم كه سالهاست در انتظار تكميل نقش جهانشان هستند و ...

مي گويند اتلاف منابع زيادي در آفريقاي جنوبي شده، ولي با وجود اتلاف منابع شاهديم كه آفريقايي‌ها توانسته‌اند در اين فرجه زماني، پنج استاديوم را ساخته و پنج استاديوم ديگر را بازسازي كلي، متوسط يا جزئي كرده و ارتقاء دهند:

استاديوم ساكرسيتي – ژوهانسبورگ: سال افتتاح: 1987، اتمام بازسازي كلي: 2009
استاديوم گرين پوينت – كيپ‌تاون: سال افتتاح 2009
استاديوم دوربان – دوربان: سال افتتاح 2009
استاديوم پورت اليزابت – پورت اليزابت/ خليج نلسون ماندلا: سال افتتاح 2009
استاديوم امبومبلا – نلسپروت: سال افتتاح 2009
استاديوم پيتر موكابا – پولوكوين: سال افتتاح 2010
استاديوم لوفتوس ورسفلد- پريتوريا: سال افتتاح 1902، ، اتمام بازسازي و ارتقاء :2008
استاديوم فري استيت – مانگوانگ/بلومفونتين : سال افتتاح: 1952 ، اتمام بازسازي و ارتقاي متوسط :2008
استاديوم اليس پارك – سال افتتاح: 1982، اتمام بازسازي جزئي: 2009
استاديوم رويال بافوكنگ – روستنبورگ: سال افتتاح 1999، اتمام بازسازي جزئي: 2010

حال يك گزارش تلويزيوني هم پخش مي شود از يك ناحيه فقير نشين آفريقاي جنوبي كه مردمش معترضند چرا با اينكه ما گرسنه‌ايم آمده‌اند اين همه ورزشگاه ساخته‌اند! و حالا بيا و حالي كن كه ساختن فقط يكي از اين ورزشگاهها براي 2500 كارگر به مدت سه سال اشتغال ايجاد كرده است، پيمانكاران و متخصصان ساخت و ساز در يك آزمون دشوار تجارب ارزشمندي كسب كرده‌اند، به خاطر جام جهاني جذابيت توريستي كشور بيشتر خواهدشد و ...


منبع اطلاعات مربوط به استاديومها: Fifa.com

Thursday, June 3, 2010

سرزمين عجايب

اينكه بگوييم سرزمين عجايب قضيه  باكلاس مي شود؛ به همين خاطر شايد بهتر باشد بگوييم مملكت خر تو خره! طرف گفت جلوي مغازم پارك نكن الان خاور مياد بار خالي كنه. من گفتم تا دو دقيقه بر مي گردم و البته خيلي زود هم برگشتم. موقع رفتن به شاگرد مغازه گفتم ديديد زود بر مي گردم؟ و ديدم خنده عجيبي كرد!
و الان رسيدم سركار و موقع پارك مي بينم طرف ديگر ماشين يك خش سراسري انداخته!
نتيجه اخلاقي اينه كه من هم كله شقي كردم و جلوي مغازه يك خر كه خريت خود را پيشاپيش اعلام كرد ماشين را پاك كردم.
پس از من به شما نصيحت، اگر مي خواهيد از دست خران آسوده بمانيد، سعي كنيد هيچ موقع كله شقي ننماييد.

والسلام

پ. ن:
نمي خواهم بروم با طرف درگير شوم. چون هم گردنش خيلي كلفت تر است و من هم به غايت ترسو! زنگ زدم به پليس صد و ده. گفتند برو محل مربوطه و بعدا زنگ بزن كه بياييم. اين هم مورد چهارم كه به پليس اميدوار مي شوم.

چند مورد قبلي سه مورد تصادف داشته ام كه هر سه مورد تصادف به خاطر رعايت صحيح و كامل قوانين از سوي من (مي شود گفت قدبازي!)بوده، و در هر سه مورد افسر پليس طرف مقابل را مقصر دانسته است. ولي باز توصيه مي كنم به خاطر جلوگيري از اعصاب خردي هيچ موقع از ناآشنايي بقيه رانندگان با قوانين بي خيال نشويد.

پ. ن.2 (باقي ماجرا) :
اين وبلاگ فكر نكنم تا حالا در مورد موارد قضايي و جنايي و امنيتي مطلب ننوشته بود كه دارد مي نويسد!
به پليس زنگ زدم و آمدند و شرح ما وقع نوشتند! هنگام تماس تلفني گفتند بيمه بدنه داري كه؟ و من متوجه شدم كه به سادگي نمي‌توان ثابت كرد كار كار صاحب مغازه بوده و اين يعني اينكه چرا طرف به سادگي قلدربازي مي كند. شخص خودم نه فقط به خاطر گرفتن غرامت و خسارت، بلكه به عنوان يك شهروند مي خواستم در مجازات يك اخلالگر در امور شهري و اجتماعي نقشي داشته باشم. خلاصه، وقتي "ماموران شرح واقعه‌ را نوشتند و عصر پنچشنبه گفتند حالا برو كلانتري و در كلانتري هم گفتند برو هفته بعد بيا از ساعت 8 صبح تا 2 بعد از ظهر، و وقتي رفتم و گفتند چرا آمدي اينجا برو دادسرا يا شوراي حل اختلاف..." دوباره به اين نتيجه مي رسيدم كه چرا اين جرأت به آزار و اذيت مردم توسط امثال فرد مغازه‌دار عادي است و واهمه‌اي ندارد از مجازات. البته به دليل اينكه دو سال از عمرم را در پادگانها بوده‌ام از طرز برخورد در جاهاي نظامي و قضايي زياد ناراحت نمي‌شدم. اما وقتي شوراي حل اختلاف بعد از قريب دو-سه ساعت تشكيل پرونده و گرفتن كپي‌هاي متعدد از مدارك ، و كارشناسي با حق اجرت سي هزار توماني(!) مدارك لازم را به من تحويل داد تا جهت گرفتن خسارت از بيمه ، به شركت معظم و متعالي البرز مراجعه كنم، باز متوجه شدم كه اينجا هم پرچم "مشتري مداري"اش فقط با باد پنكه و كولر است كه مي‌وزد!
از درب ورودي تا اتاق رييس شعبه پرداخت خسارتش كه يك ميز كنفرانس هم اندازه كابينه دارد، پوسترها و بنرهاي برترين شركت بيمه و تنها دارنده گواهينامه تعالي سازماني و .... است كه بر در و ديوار آويزان است. متصديان و كارشناسان و مسؤولان پذيرش بعد از باز كردن پاكتي كه شوراي حل اختلاف داده، چندين بار باهم صحبت مي كنند كه نه، خط و خش روي بدنه اتومبيل جزو تعهدات ما نيست و تو را اشتباهي اينجا فرستاده‌اند! و بعد بروشوري نشان مي‌دهند كه روي آن نوشته خط و خش از مستثنائات است! و من مي گويم اين مصداق بارز كلاهبرداري است؛ پس چرا روي بروشور نوشته‌ايد ولي روي بيمه نامه نوشته‌ايد؟
و وقتي با اعتراضات شديد من مواجه مي شوندمي گويند ما هيچ كاره ايم و بروي پيش رييس شعبه! و تكرار مكرراتي مي شود پيش رييس شعبه. و او هم از ميان كتابهايش لغت نامه اي بر مي دارد و به من مشتري كه بايد هميشه حق با او باشد مي گويد:
مثل اينكه سواد كافي نداري، بيا ببين منظور از حادثه چيست!؟ تو قبل از اينكه به پليس و شوراي حل اختلاف مراجعه مي كردي بايد پيش ما مي آمدي، به ما چه ارتباطي دارد كه كسي با تو خصومت داشته و روي ماشينت خط انداخته؟! 

و من هم آرم قوه قضاييه آن نامه‌ها و مدارك را نشان همان مدير باسواد و فرهيخته بيمه البرز مي دهم:
جناب آقاي رييس شعبه باسواد!! اين آرم را كه مي شناسي؟ در مملكت اگر اتفاقي برايتان رخ داد و ممكن  بود با كسي مشاجره كنيد، بايد به پليس مراجعه كنيد؛ پليس هم من را فرستاد پيش يك سازمان رسمي همچون قوه قضاييه، و قوه قضاييه هم بهتر از شما با حقوق و قانون آشناست من را فرستاده پيش شما؛ پس شما هم بايد يك نامه رسمي و كتبي خطاب به آنها بايد بنويسيد تا از قوانين  بيمه اطلاع حاصل كنند ( بخوانيد : بيمه به ميل خود از تعهداتش شانه خالي مي كند) ...


... و مشابه اين ماجراها در گوشه كنار شهر و حومه ادامه دارد!

امتيازدهي به وبلاگ

لطفا پس از بازديد، به اين وبلاگ امتياز دهيد: (لينك مستقيم صفحه امتيازدهي)