Wednesday, July 21, 2010

استفاده از پيووت چارت‌ها جهت جلوگيري از تفكيك بازي

متاسفانه در اين وبلاگ نتوانسته‌ام آنطور كه بايد و شايد و با توجه به نامي كه براي آن انتخاب كرده‌ام به استفاده از تكنولوژي اطلاعات در امور مربوط به مهندسي صنايع و مديريت بپردازم. حال قصد دارم در مورد گزارشگيري و رسم چارت توضيحاتي كاربردي بدهم.

احتمالا از شما هم در محل كارتان خواسته مي شود نمودارها و جداول مختلفي جهت درج در گزارش‌ها يا پرزنتيشن‌ها رسم كنيد. هر بار هم وقتي آقايان نمودارها و جداول را مي‌بينند تازه افق‌هاي جديد(!) پيش چشمشان هويدا شده و مي گويند اين نمودارها را به تفكيك فلان چيز هم ارائه بده. و هر بار هم درخواستهاي جديد مطرح مي‌شود.  جهت جلوگيري از اتلاف وقت براي  تكرار در ترسيم نمودارها كه تعداد آنها با توجه به "تفكيك" به صورت تصاعدي بالا مي‌رود، مي‌توان از Pivot chart ها يا Pivot Table هاي Microsoft Access يا Microsoft Excel بهره‌مند شد.

البته من فكر مي كنم يكي از دلايل عدم استفاده از اين ابزارها در ايران اين است كه تعداد جداول و نمودارها در پرزنته‌ها زياد شده و در نتيجه مدت زمان پرزنته هم جهت اطاله كلام بيشتر شود. ولي خوب اگر در محل كار شما "زمان" ارزش خود را دارد و مديران و تحليل‌گران مي خواهند گزارش‌ها قدرت انعطاف پذيري بيشتري داشته باشند شما ناگزير به استفاده از Pivot Chart ها هستيد. البته بايد بعد از تهيه اين فايل‌ها بايد به خوبي قابليت آنها را هم توضيح دهيد تا بتوانند با drag و drop كردن فيلدهاي مختلف هر چه مي‌خواهد دل تنگشان گزارش بگيرند.

در پست بعدي طرز تهيه اين فايل‌ها در اكسس آموزش داده خواهدشد.

Saturday, July 17, 2010

ارشد يا غير ارشد! مسأله اين است

در كتب تاريخي يكي از كارهايي كه در ميان خدمات اميركبير فهرست شده، از ميان برداشتن عناوين و القابي بوده كه در تشكيلات قجري به خدم و حشم داده مي شده. با اينكه آن زمان اميركبير آبي در هاون ساييده و ما فكر مي كنيم اين كار را انجام داده  و هم اكنون در رزومه اميركبير* به عنوان خدمت ذكر مي شود، در حالي كه خيال داشته اين كار را انجام بدهد؛ حتي بعد از گذشت صد و پنجاه سال، ما مردمان لقب دوست خيلي دوست داريم در جلسات و نشست ها و ملاقاتها و نامه نگاري‌هاي اداري و غير اداري  به همديگر مهندس و استاد و دكتر و پروفسور بگوييم.

امروز از روي تصادف ليستي  ديدم كه روي آن اسامي ده - پانزده ارزياب (حالا زمينه‌ و موضوع ارزيابي را نمي‌گويم) درج شده بود. جلوي بعضي‌ها نوشته شده بود "ارزياب ارشد"، و بقيه هم "ارزياب" خشك و خالي بودند. با تمام احترامي كه به ارشدهاي آن ليست دارم، مطمئنم كه بقيه يك شبه ارزياب شده‌اند، و جهت اجنتاب از نمايش يكسان دوغ و دوشاب، چند نفرشان ارشد شده‌اند! و بيچاره همان ارشدها كه چه بسا ارشد هم باشند، ولي به نظر مي‌رسد ارزش و قدر واقعي آنها هم در "تورم" درجه بندي و ارشديت پايين‌تر از اين حرفهاست.


* - راستي، خود ميرزا تقي خان هم چه لقب پر طمطراقي داشته: اميركبير؛ انگليسي‌اش مي‌شود The Great Emir ! احتمالا خيل الدوله‌ها و السلطنه‌ها و الممالك‌ها مي گفتند اگه راست مي‌گي خودت چرا امير كبيري؟!

پ. ن:
آخرين تعريف "جهان سوم" :
جهان سوم جایی است که در آن همه مهندس اند!

مهندس اولی خطاب به مهندس دومی: سلام مهندس
مهندس دومی در پاسخ به مهندس اولی: سلام مهندس
منبع

Tuesday, July 13, 2010

تقليد تكنولوژيك


بعضي‌ها آنقدر بر طبل بومي‌سازي مي زنند كه ماهيت و خاصيت كار عوض مي شود و اصلا نمي شود گفت آيا واقعا اين كاري كه مي كنيم همان مدل واقعي است يا نه؟ و يك عده هم از اين سوي بام مي افتند و چشم بسته مي خواهند هر كاري را تقليد كنند. يكي از آفتهاي مهندسي صنايع و مديريت* همين حرف زدن از معده  و پشت هم اندازي لغات قلمبه سلمبه اختصاري است! دريغ از استتناد به گزارش‌هاي تحليلي كه از محيط‌هاي كاري خودمان به دست آمده باشد. چون همه دنيا فلان كار را مي كند پس ما هم بايد آن كار را بكنيم! چون پيتر دراكر گفته! پيتر سنگه هم تاييد كرده و ... طرف شايد نتواند يكي دو جمله انگليسي صحبت كند و يا اصلا املاي كلمات را هم درست و حسابي نمي‌داند ولي  اصرار دارد هي از لغات انگليسي استفاده مي كند. به راحتي مي تواند بگويد "فعاليت" و "محدوده"  ولي بايد زبانش را بپيچاند دور هم و بگويد اكتيويتي و اسكوپ!

تقليد هر كاري از روي شركتهاي اسم و رسم‌دار بين‌المللي درست مثل اين است كه اصلا جاده‌اي نداشته باشيم ولي بخواهيم مسابقه فرمول يك برگزار كنيم! البته در بعضي موارد هم ابزار و تكنولوژي فعلي جواب مي دهد ولي چون تب به كارگيري تكنولوژي جديد فراگير شده، با بهانه‌هايي همچون آينده‌نگري اصرار فراواني مي شود كه حتما بايد ما هم از آن استفاده كنيم. معمولا تجربه شده  قراردادها بسته مي شود و هزينه ها مي شوند و سرمايه ها دور ريخته مي‌شوند و از تكنولوژي فعلي هم  به طور مؤثر استفاده نمي شود و البته تكنولوژي‌هاي مدرن هم تا زماني كه قابل استفاده شوند دوباره بايد جايگزين نسل جديد خود شوند!


* - لزوما منظورم كساني نيستند كه اين رشته‌ها را خوانده باشند. ماشالله  ديگر همه در اين امور جنرال سررشته دارند.

Saturday, July 10, 2010

صنعت رو به زوال


اينكه شركتهاي داخلي در يك بازار ايزوله و انحصاري نباشند بسيار خوب است ولي آدم وقتي مي بيند شركتهاي توليدي يكي پشت سر هم درشان تخته مي‌شود خيلي اسفناك است. از سال 80 در همين جاده مخصوص كرج كه شايد از نظر ازدحام و وفور مراكز صنعتي در كشور بي‌همتا باشد، خودم شاهد چندين شركت‌ توليد  كفش و  يخچال و ... بوده‌ام كه ساختمانشان پس از مدتي سوت و كور بودن، تبديل شدند به نمايندگي‌ها و خدمات پس از فروش شركتهاي كره اي و چيني و ...  در شرق تهران هم يك شركت  توليد تلويزيون بود كه سالنهايش تبديل شده بود به نمايشگاه ابزار چيني.
يعني اينكه توليد در مملكت سودآوري ندارد و همان بهتر كه كارآفرين‌ها محصولات و خدمات خارجي‌ها را به مردم ارائه كنند.

يكي از دوستان وبلاگ‌نويس هم كه خود يك كارآفرين است، اين درد را بهتر حس مي‌كند؛ مطلبش را بخوانيد:"خداحافظ تولید کم سود". اصلا جالب نيست كه در مملكتمان افراد با انگيزه در همان جواني به اين نتيجه مي رسند كه وارد كردن كالا خيلي سودآور تر از توليد است.

Thursday, July 8, 2010

از پيشگويي تا پيش‌بيني

بازيهاي جام جهاني دارد به پايان كار خود نزديك مي رسد و پس از اينكه "پيش‌بيني"ها در مورد برتري آلمان غلط از آب درآمد و "پيشگويي" اختاپوسي هم رنگ حقيقت به خود گرفت، قدرت بحث دوستاني بيشتر شد كه مي‌گويند فاكتور "شانس" در فوتبال با اهميت تر از ديگر رشته‌هاي ورزشي است. ولي همانگونه كه در مطلب انيميشن يا چشم‌انداز هم گفتم باز هم معتقدم شانس در فوتبال باعث برتري نمي شود و تنها در شرايط كاملا برابر باعث تغيير نتيجه مي‌شود.
و آنچه باعث مي‌شود "پيش بيني" دقيق نباشد و يا به عبارت ديگر غلط باشد ، در نظر نگرفتن شرايط است و  بي اهميت  در نظر گرفتن بعضي از فاكتورها است. يعني براي اينكه يك پيش‌بيني ايده‌آل باشد (كه غير ممكن به نظر مي رسد) نبايد چيزهايي را حدس زد و متوسل به پيشگويي شد!

در اين مدت در دو سايت فوتبال 3 (متعلق به شبكه 3) و فيفا (با حمايت مالي كاسترول) ، يكي از سرگرمي‌هايم پيش بيني بازي‌ها بود. در سايت اولي فقط نتيجه بازيها حدس زده مي‌شود و پس از بازي به اعضا امتياز داده مي‌شود، ولي در سايت دوم پيشگويي صرف نيست و امتيازها فقط به پيشگويي و حدس تعلق نمي گيرد. اينجا پيشگويي به پيش بيني نزديك تر است و فاكتورهاي بيشتري در امتيازگيري دخيل است: حدس زدن تعداد آفسايدها، تعداد كارتهاي زرد، زننده گل اول، فاصله زماني به ثمر رسيدن گل، و البته گفتن اينكه كدام تيم برنده خواهدشد و نتيجه دقيق چه خواهدبود. يكي از دوستان مي گفت كه اين كارها صرفا شانسي است و افرادي كه خوش شانس‌اند امتياز مي گيرند. ولي اصلا اينطور نيست. خيلي‌ها هستند كه اطلاعات قوي دارند از گذشته و حال كيفيت تيم‌هاي فوتبال و به خوبي امتياز مي گيرند و خود من هم در اين ماه با ديدن نحوه بازي‌ها همين‌طور الكي حدس نمي‌زدم كه نتيجه چه خواهدبود و امتيازاتي كه كسب كردم روند منظمي داشت. مثلا تيم آلمان در سه بازي معمولي خودش در سي دقيقه نخست گل اول بازي را زد. اين بدان معني بود كه مي‌شد در بازي‌هاي بعد هم اين تيم طوري بازي كند كه در سي دقيقه اول بازي گلش را بزند. البته آنها كه از نحوه بازي اسپانيا اطلاع داشتند مي‌دانستند كه اين تيم هم چنين اجازه‌اي را به آلمان نخواهد داد. يعني من وقتي پيش‌بيني كردم كه چون تيم منظمي همچون آلمان در بازي‌هاي گذشته موفق به گلزني در سي دقيقه نخست شده، از اين غافل شدم كه اسپانيا در بازي‌هاي گذشته خود در سي دقيقه  ابتدايي اصلا گل نخورده‌است! يعني پيش‌بيني من به دليل عدم آگاهي از نحوه اسپانيا و نيز داشتن تعصب براي آلمان، نه تنها ايده‌آلي نبوده بلكه براي اين بازي خاص يك پيشگويي الكي بوده‌است.
همانگونه كه خيلي از طرفداران ايتاليا و فرانسه فقط به خاطر نام آن دو تيم پيشگويي الكي كرده بودند و از حذف شدن زودهنگام تيمهاي خود بهت زده شدند و آن را به بدشانسي ارتباط دادند و اين در حالي بود كه اصلا به كيفيت كار بازيكنان و نيز سن بالاي آنها دقت نكردند. و همچنين است ماجراي آرژانتين و غنا كه مربي اولی حربه‌ای جز تشویق و روحیه‌ دادن به بازیکنان نداشت و دومی، پنالتي حیاتی‌اش را به دلیل هیجان بیش از حد از دست داد.


Tuesday, July 6, 2010

هزينه و درآمد پخش جام جهاني

مي بينيد كه حين پخش بازي‌هاي جام‌جهاني چه منتي مي گذارند كه داريم بازي‌ها را به طور مستقيم براي شما پخش مي كنيم و تحليل مي كنيم و از اينترنت براي شما خبرهاي داغ مي خوانيم(!). در پارس فوتبال به نقل از مدير شبكه 3 آمده كه امتياز حق پخش بازي‌ها براي داخل ايران 30 ميليون دلار بوده به خاطر روي گل ما مردم با چك و چانه خريده‌اند هفت و نيم ميليون دلار. و چقدر هم ما را دوست دارند. ولي موقع بازي  آنقدر جماعت را به به پيش‌بيني و ارسال اس ام اس تشويق مي‌كنند كه يادشان مي رود كارشان گزارش و تحليل‌ و تفسير بازيها است. و اين مساله در ذهن متبادر مي شود اين وسط چيز ديگري هم بيشتر از مردم دوست داشته مي شود و آن سود حاصل از پخش آگهي ‌هاي بازرگاني است.

خيلي در اينترنت گشتم تا تعرفه پخش تيزرهاي تلويزيوني را پيدا كنم؛ آخر سر به اين صفحه سايت تابناك رسيدم. تعرفه پخش آگهي با توجه به تعداد مخاطبان برنامه‌ها تعيين مي شود و گويا ركورد آن به سريال پرطرفدار جومونگ تعلق دارد كه هر ثانيه پخش آگهي قبل، ميان، و بعد از برنامه پنج ميليون تومان است. و البته من كه يك پاي ثابت تماشاي بازي‌هاي جام جهاني هستم فقط اسم جومونگ را شنيده‌ام. مي خواهم اين را بگويم كه پخش يك بازي عادي جام جهاني چه بسا پربيننده تر از جومونگ هم باشد.
حال اگر فرض كنيم:

- حق پخش آگهي براي بازيهاي جام جهاني ثانيه‌اي دو ميليون تومان باشد،
- سي دقيقه، يعني هزار و هشتصد ثانيه آگهي قبل، بعد و بين دو نيمه آگهي پخش شود،
- تعداد بازي ها هم كه 64 مورد است؛

با يك محاسبه ساده، يعني ضرب ارقام بالا در يكديگر، مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه درآمد كل حاصل از پخش بازي ها معادل 230 ميليارد و چهارصد ميليون تومان مي باشد. خوب اين 230 ميليارد تومان كجا و آن هفت ميليارد و فوقش سي ميليارد كجا، كه اينقدر هم منت بر سرمان مي گذارند!

پ. ن: 
راستي، در مورد درآمد ناشي از ارسال اس ام اس‌ها صحبتي نشد! ديشب(18 تير) اعلام شد تعداد كل اس‌ام‌اس‌هايي كه تا به حال فرستاده شده است 68 ميليون عدد است. تعرفه اس‌ام‌اس هم اگر ده تومان باشد(اگر ارقام لاتين نباشد!) و دو ميليون مورد هم تا بازي فينال ارسال گردد، درآمد ناشي از اس‌ام‌اس مي‌شود هفتصد ميليون تومان. با توجه به اينكه اين همه اس‌ام‌اس طلب مي‌شود فكر كنم براي خودشان زياد صرف نكند و سودآور نباشد!

Sunday, July 4, 2010

كاريزماي صرف كافي نيست


درست است در رهبري يك تيم بايد از كاريزما و احساسات هم استفاده كرد ولي تصميمگيري  بر مبناي تحليلهاي استراتژيك، هم نبايد جاي خود را به ماچ و بوسه و نوازش و سلام وصلوات و آخر سر هم هيجان و دشنام و سركوفت و ... بدهد.


از موقعي كه آلمان چهار گل به استراليا زد و در بازي بعد مقابل تيم صربستان ، حتي با وجود ده نفره شدن قدرت بلامنازع ميدان بود، مشخص شد كه بازي آلمان درست مانند پلي استيشن از بيرون زمين هدايت مي‌شود و مديريت و درايتي منحصربفرد بر بازي حاكم است. و ديروز يواخيم لؤو دوباره نشان داد كه نتيجه گيري‌اش مقابل انگليس به سوت داور وابسته نبوده و فقط قدرت رهبري‌اش در مربي‌گري بوده كه باعث نمايش عملكردي خارق‌العاده از سوي استعدادهاي نو و كم تجربه‌اش شده است. او از بازي هدفدار و ثمربخش آنها نتيجه دلخواه گرفت.

و در مقابل اين ديه‌گو آرماندو مغرور بود كه نشان داد چگونه مي‌توان غولها و استعدادهاي بزرگ را به مهره‌هاي بي‌خاصيت تبديل كرد، كه در برابر يك تيم با برنامه و قدرتمندتر فقط به اين سوي و آن سوي مي‌دوند. كاريزما و هيجان و تعصب  و خلاقيت‌هاي  فردي شايد مقابل يك تيم ضعيف و متوسط باعث پيروزي قاطع هم بشود، ولي در مقابل تيمي كه علاوه بر همه اينها از فاكتوري مثل مديريت و سازماندهي بهره مي‌برد نتيجه همان مي‌شود كه ديروز ديديم. جالب است كه خود مارادونا هم اذعان مي كند كه:
«آلمان پس از گل اول ایده‌هایی در سر پروراند که پیش از این در جام جهانی ندیده بودیم. می‌دانم نتیجه بازتاب اتفاقات زمین نبود و همچنان به بازیکنانم افتخار می‌کنم(!). آنها موقعیت‌های خود را به گل تبدیل کردند و ما هم چند موقعیت داشتیم.» (منبع)
ولي از آنجا كه نرود ميخ آهني در سنگ، به دليل تعصب اين را هم مي‌گويد تا نشان دهد آنها از شكست درس نمي گيرند و در آينده هم قادر به تكرار افتخارات قرن پيش نخواهندشد:
«به عنوان مربی و بازیکن فهمیده‌ام که فوتبالی که مردم کشورم دوست دارند به این ترتیب است. آنها مرتبا به دنبال گل، بازی خوب و پشت سر گذاشتن حریفان هستند. من آرژانتین را به سبک دیگری نمی‌پسندم(!).»
و اين در حالي است با اينكه قبلا تيم آلمان به زعم خيلي‌ها بازي ماشيني مي‌كرد و به دليل تعصب ن‍ژادي از بازيكنان مهاجر استفاده نمي‌كرد، فكرشان را تغيير داده‌ و با به خدمت گرفتن ستارگاني همچون اؤزيل و خديرا بازي‌هايي ارائه مي‌دهد كه هم دوستداران بازي ماشيني لذت ببرند و هم طرفداران بازي‌هاي به قول معروف تكنيكي و عامه‌پسند؛ و البته از سوي ديگر نتايج شگفت انگيز هم عايد آلمان مي‌شود.
اگر اوضاع به همين ترتيب به پيش رود و حتي اگر دست خدايي هم از آستين بازيكنان حريف  بيرون بيايد، من فكر مي كنم اسپانيا هم به سرنوشت بقيه گرفتار خواهدشد؛ و فقط هلند است كه شايد براي آلمان زحمت ايجاد كند. چون در اين جام هلند فقط مثل آلمان است و مي داند كه چه كند و تكراري بازي نمي كند.

امتيازدهي به وبلاگ

لطفا پس از بازديد، به اين وبلاگ امتياز دهيد: (لينك مستقيم صفحه امتيازدهي)