Thursday, August 27, 2009

مشكل از ماها نيست


چه خبر است در اين مملكت!

قبلا فكر مي كردم اين يكي از خصوصيت افراد زياد منتقد و به قول عوام غرغرو است كه هي مي گويند سيستم نيازمند بازنگري است و مديريت خراب است و همه چيز از پاي بست ويران است ...، ولي چنين رفتاري همه جا نهادينه بوده است! تك تك افراد خوبند و از همديگر تعريف و تمجيد مي كنند ولي در كمال تعجب به كوبيدن و تمسخر كارهاي گروهي مي پردازند و به ريش بالادستي ها مي خندند و از طرف ديگر بالادستي ها هم مي گويند مشكل در ما بالادستي ها نيست و اگر مشكلي هم هست نه از ما ها، بلكه به دليل كم كاري و انحراف در عوامل سطوح زيرين و يا ديگران است ... و البته داستان در دنياي واقعي با در آورده شدن پدر اين سطوح پايين دستي است كه ادامه دارد.

دو مطلب مرتبط قبلي:

بند 3 در اين مطلب : «صنعت و سياست - 3»
و مطلب «مقصر كيست؟ سيستم يا افراد؟»


درختان شب تاب



از موقعي كه در مورد لزوم توسعه صنعتي جامعه نوشته ام، دغدغه و انديشه ديگرم مراقبت و محافظت از محيط زيست بوده و مدتها قبل از اينكه اين رنگ سبز همه گير شود(البته به معناي اجتماعي و سياسي آن!)، رنگ زمينه اين وبلاگ سبز بوده و منظور نيز در نظر داشتن آسيبها و تهديداتي است كه محيط زيست با آنها مواجه است.

ديشب در بلوار كشاورز ديدم كه درختان بلوار با لامپهاي كوچك فراواني كه در ميان شاخ و برگهاي آنها گذاشته شده تزئين شده اند. فكر مي كنم روشنايي هاي شبانه و غيرطبيعي شهري به اندازه كافي به عملكرد طبيعي درختان تاثير سوء وارد مي كنند. حال، اين چراغها فكر مي كنم وضعيت را به مراتب بدتر كنند و علاوه بر اينكه مصرف انر‍ژي را به شدت بالا مي برند، به نحوه بدتري بر درختان آثار سوء بگذارند. همانطور كه مي دانيم درخت روزها عمل فوتوسنتز را انجام مي دهند و شبها برعكس عمل مي كنند(و يا كار خود را متوقف مي كنند) كه با وجود نور در شبها درختها بايد به طور مداوم به اين كار بپردازند كه من در اين مورد فكر مي كنم درخت هم مثل هر موجود زنده و غير زنده(!) ديگري در چنين شرايطي كيفيت كارش بدتر خواهدشد. البته در اين مورد بايد متخصصين محيط زيست نظر دهند.

Saturday, August 22, 2009

كنفرانسهاي استراتژيك


قبل از نوشتن اين مطلب، پيام زير را به تويتر فرستادم كه دليلش را با خواندن مطالب زير متوجه خواهيد شد:
دليل اينكه از علامت فلش(پيكان) در اين پوسترهاي مديريتي زياد استفاد مي كنند، بيش از آنكه هدف و برنامه ريزي باشد، [نشانه] سرگرداني است.
البته براي من بد نشد كه تحت فشارم، تا مقاله و يا داستاني درمورد تدوين استراتژي منابع انساني خودمان بنگارم و در اين مدت حتي حال نوشتن حتي يك كلمه از آن را هم نداشتم، بماند براي كنفرانس بين المللي بعدي! فرصت «ششم» كه تمام شد، انشاء الله «چهارم»!
فقط جاي اميدواري است، هر سازمان و مؤسسه اي كه چنين كنفرانسهاي علمي را برگزار مي كند، اسم خود را به عنوان كنفرانس بچسباند تا باعث سردرگمي جماعت نشود كه كداميك مهمتر و معتبرتر است:

كنفرانس اول كه نامش هست «ششمين كنفرانس بين المللي مديريت استراتژيك» قرار است در روزهاي 19 و 20 مهرماه امسال توسط وزارت علوم تحقيقات و فناوري / انجمن مديريت استراتژيك ايران برگزار شود.

يك كنفرانس ديگر هم دقيقا با نام «كنفرانس بين المللي مديريت استرات‍ژيك» قرار است برگزار شود و البته در روزهاي 26 و 27 دي امسال كه چهارمين در نوع خود و توسط يك سازمان ديگر! ولي اشتراكاتي هم در ميان حاميان اين دو كنفرانش مي توان پيدا كرد:
انجمن مديريت ايران، دانشگاه اميركبير، دانشگاه علم وصنعت. البته در سخنرانان كليدي هم اشتراكاتي وجود دارد كه ديگر اسم نمي آورم.
Reblog this post [with Zemanta]

Tuesday, August 18, 2009

صنعت و سياست - 5

اول اينجا را بخوانيد...

درد دلي است در مورد تعديل نيروي انساني در بخشهاي خصوصي؛ از امنيت شغلي نسبتا پايدارتر در بخش دولتي، با وجود حقوق و مزاياي كمتر، به عنوان آب باريكه ياد شده است. نيازي به شرح و توضيح در اين باره نيست كه اين آب باريكه هاي دائمي در اصل مثل كميته امداد شغلي مي مانند و خاصيتي همچون آبياري قطره اي در كشاورزي را هم ندارند و باعث بيچارگي بخش خصوصي هم مي شوند. بايد گفت اگر در يك كشوري دولت پاي خود را از اقتصاد بيرون بكشد(مطلب مرتبط قبلی وبلاگ)، ديگر هيچ نگراني از اين بابت نخواهدبود كه متخصصين شاغل در بخش خصوصي هر از چندي بيكار شده، و يا خود به خاطر ايجاد تنوع در كارراهه و يافتن شغل پردرآمد تر كار ديگري براي خود برگزيند وفقط در يك جا به اصطلاح فسيل نشود. البته اين كار در محيط صنعتي و اقتصادي كشور جريان سيالي از مهارتها و دانش فني ايجاد خواهد كرد كه براي همه مفيد خواهد بود و اصولا عبارت «امنيت شغلي» فقط به درد مبارزات سياسي پوپوليستي مي خورد و بس.

حال اين مطلب كوتاه را بخوانيد:

بانک خصوصی، ضامن دولتی

بانک‌های خصوصی در ایران گندش را در آورده‌اند. این بانک‌ها فقط به کسانی وام می‌دهند که بتوانند ضامنینی از بخش دولتی جور کنند. یعنی باز هم برای این‌که بخش خصوصی بتواند موفق شود باید دولت حضور پررنگی داشته باشد. بنابراین ریسک در این شرایط چه مفهومی دارد؟

نيازي به تفسير بيشتر نيست! اگر قرار باشد كارآفرينها و ايجاد كنندگان كسب و كار به شفاعت و حمايت دولت متكي باشند ديگر هيچ كس نبايد در بخش خصوصي هم نگران از فقدان امنيت شغلي باشد چون اين آب باريكه ها دارد به بخشهاي خصوصي هم سرايت پيدا مي كند و همه دارند مستقيم و يا غير مستقيم تحت پوشش چتر گسترده دولت قرار مي گيرند و اين براي آنها لابد خبر خوشي است، با اينكه در چنين چارچوبي بايد يواش يواش از كيفيت مختصري هم كه بخش خصوصي ايجاد مي كند، خداحافظي كنيم!

ضمنا در مطلب نقل شده اخير سؤالي شده با جوابي مشخص كه ريسك در اين شرايط چه مفهومي دارد. خوب معلوم است، بانكهاي خصوصي مي خواهند با اتخاذ استرات‍ژي دوگانه اجتناب از ريسك و انتقال ريسك به يك جاي ديگر(دولت!) ، خودشان ريسك نكنند؛ و گرنه با هدف ريسك كه بانك درست نكرده اند و اصولا در اين آشفته بازار كدام آدم عاقلي ريسك مي كند؟ فعلا ريسك را فقط يك نفر رسما بر عهده گرفته كه آنهم در عرصه گلوبال است!

پ. ن.1:
در سايت سحام نيوز به نقل از اكونوميست، خبر ترقي(!) دو پله اي ايران از نظر ريسك پذيري درج شده است(لينك):

به گزارش اكونوميست، اگرچه در گزارش جديد وضعيت ايران همچنان "خيلي ضعيف" است اما با دو پله بهبود نسبت به سال‌هاي گذشته كشورمان مكان 79 جدول جهاني ريسك پذيري فضاي تجاري را به خود اختصاص داده است... در انتهاي جدول نيز به غير از ايران مي‌توان نام كشورهايي همچون كنيا، ليبي، كوبا، نيجريه، اكوادور و ونزوئلا را يافت.


پ. ن.2:
کم و کیفش را به دلایلی به طور دقیق نمی گویم(!)، ولی وقتی پی نوشت قبلی را دیروز می نوشتم با خود گفتم این خبر با توجه به ذکر اسامی کشورهایی همچون ونزوئلا و کوبا شاید رنگ و بوی سیاسی داشته باشد که به دلیل نبود حوصله نزد وبلاگ نویسی چون حقیر، سراغ منبع اصلی که اکونومیست باشد نرفتم تا از وجود همچنین خبری در سایت اکونومیست مطمئن شوم. به ظاهر که خبرگزاریهای وطنی تاکنون معلوم نشده این خبر را از کجایشان در آورده اند؛ و البته مثل اینکه برای دیدن گزارشهای کاملتر باید عضو آن سایت هم بود. در صفحه مربوط به ایران ارقام و رتبه مربوط به ایران تایید می شود که البته یک رتبه بندی وحشتناک دیگر مربوط به منطقه بسیار آرام خاورمیانه وجود دارد که خبرگزاریها آنرا ذکر ننموده اند. رتبه ایران 16 از 17 است که رتبه آخر مربوطه به دیار بین النهرین می شود!
در صفحه زیر می شود دو رنکینگ را مقایسه کرد و فایل اکسلش را هم دانلود نمود که البته توفیر چندانی به حال ریسکی بودن ایران نمی کند؛ فقط اوضاع قاراشمیش عراق را نداریم که به قول اکونومیست موست ریسکی است:
Economist Intelligence Unit
Reblog this post [with Zemanta]

Monday, August 3, 2009

خانه تكاني شديد در جي ام به منابع انساني هم رسيد


چند هفته پس از اعلام ورشكستگي جنرال موتورز كه به تحت پوشش قرار گرفتن جي ام توسط دولت منجر شد، و عده اي در آمريكا به تمسخر عبارت Government Motors را به جاي General Motors به كار بردند، فردريك هندرسن(Frederick Henderson) سمت مدير عاملي را از ريك واگونر(Rick Wagoner) گرفته و استرات‍‍ژي كوچك سازي بي رحمانه و عجيبي را دنبال مي كند.
او با اينكه در هاروارد مديريت اجرايي خوانده، پس از اينكه مديريت تغيير سازماني را با هدف تجديد نظر اساسي در فرهنگ سازمان، به كريس اوستر(Chris Oster) محول كرد، هم اكنون سكان اداره منابع انساني را مي خواهد به كسي بسپارد كه سوابق و زمينه تجربه مهندسي و توليدي دارد. هندرسن كه نيم نگاهي به كاستن از مناصب ارشد اجرايي دارد و گفته است: «هدف ما مؤثر و ساده تر كردن تيم رهبري و انتقال بهترين مديران اجرايي مان به مناصبي بود كه بتوانند نگرش هاي متنوع و تجربه گستره جهاني خود را جهت خلق جنرال موتورز جديد به كار گيرند... ياد آوري اين نكته مهم است كه ابتكارات مجدد جي ام بايد در درون جي ام شروع شود، و ما بايد همگي جزئي از فرايند باشيم... و (در اين تغييرات اساسي در فرهنگ سازماني) اولويتهاي جديد تمركز بر مشتري/ محصول، سرعت، ريسك پذيري و پاسخگويي بايد بخشي طبيعي از رفتار ما خواهد شد»، هيأت ارشد هفت نفره اي كه براي تصميمگيري هاي سريع استرات‍ژيك، جهت نوسازي و احياي جنرال موتورز تشكيل داده است؛ و البته نبايد از نظر دور داشت كه در اين راستا، بدون اينكه دقتي به شعار تغيير فرهنگ و نگرشهايش بكند، نماينده منابع انساني را از قلم انداخته است. در اين هيأت فقط نمايندگان واحدهاي بازاريابي، توليد، مالي، روابط كاركنان، برنامه ريزي، فروش، و زنجيره تامين حضور دارند. گذاشتن مسؤول روابط كاركنان به جاي مسؤول ارشد منابع انساني باعث انتقاد شديد برخي شده و اين همچون پسرفتي بيست ساله دانسته و حاكم شدن نگرش سنتي كارگزيني و پرسنلي محور دهه هاي قبل مي دانند.

بنا به گزارش سايت workforce.com، مدير ارشد اجرايي منابع انساني جهاني جي ام، خانم كتي باركلي(Katy Barclay) پنجاه و سه ساله، كه تمام زندگي كاريش در جنرال موتورز، و مرتبط با منابع انساني بوده و سمتهايي را همچون مدير عمومي منابع انساني عمليات جي ام در آمريكاي شمالي، مدير منابع انساني فروش، خدمات و بازاريابي خودرو، و مدير جبران خدمات داشته است، مسندش را به خانم ماري بارا(Mary Barra)، چهل و هفت ساله، داده است كه تا به حال هيچ تجربه كاري در منابع انساني ندارد(خدا به خير بگذارند كه اگر در ايران چنين خبري منتشر شود پيراهن عثمان خواهدشد كه در آمريكاي اوبامانيزه شده هم از اين كارها مي كنند! البته بازهم در چنين مواردي يك جوان بدون سابقه را نمي آورند به عنوان مديريت ارشد منصوب كنند) كه از سال 1980 در جي ام شاغل بوده و پيش از اين سمت مديريت جهاني مهندسي ساخت و توليد جي ام را داشته و قبل از آن پستهايي چون مدير مونتا‍ژ كارخانه ديترويت، ارتباطات، مهندسي خودرو را عهده دار بوده، و در سالهاي اخير نيز با ريك واگونر مدير سابق جي ام هم ارتباط كاري نزديكي داشته است.

ولي گويا به نظر مي رسد وقتي سياستهاي تعديل و حذف همچون برنامه كاستن 4000 نفري از تعداد كاركنان، پايبندي به اصول بهبود مستمر و كارايي عملياتي در اولويت باشد، ديگر اعتقادي به تفكري كه به واسطه آن به نيروي انساني همچون سرمايه هاي سازمان نگريسته مي شود، وجود نخواهد داشت و احتمالا مديريت جديد جي ام كه فقط به فكر كاهش هزينه ها است، چنين جايگزيني را مقدم مي دانسته و البته چنين باوري هم وجود داشته كه متصدي قبلي منابع انساني يكي از مسببين و مسؤولين اصلي زوال جنرال موتورز بوده و البته اين را هم به فال نيك هم گرفته اند كه نفوذ(بخوانيد شر!) جامعه HR را مي خواهند از جنرال موتورز كم كنند.

مأخذ:

General Motors Shakes Up HR Leadership (workforce.com)
Reblog this post [with Zemanta]

امتيازدهي به وبلاگ

لطفا پس از بازديد، به اين وبلاگ امتياز دهيد: (لينك مستقيم صفحه امتيازدهي)