Thursday, April 3, 2008

باز هم افزايش حقوق و عقب تر ماندن از قافله

چند صباحي است كه وبلاگها و سايتهاي اقتصادي هم جزو آن دسته از صفحات اينترني شده اند كه به آنها سركي مي كشم و به خصوص در پستهاي وبلاگهاي ايراني، اگر به محلي جهت نزاع فردي و يا قبيله اي تبديل نشوند، مي شود مطالب به درد بخوري در مورد سيستمهاي اقتصادي به ويژه تورم هم پيدا كرد! خواندن اين وبلاگها، مخصوصا براي كسي مثل من كه عاشق كلاس هاي اقتصاد خرد و كلان (و همچنين درس متفاوت اقتصاد مهندسي) و بحثهاي حاشيه اي سياسي آنها بود و آنها را از دست نمي داد، ولي در امتحان پايانترم با نمره ناپلئوني دروس اقتصادي را پاس مي كرد، واقعا مفيد است و باعث مرور و آموزشي بهتر و دوباره مي شود.

با اين حال، وقتي آدم خود را يكي از ذرات بسيار-بسيار ريز، معلق و سرگردان در يك سيستم پيچيده اقتصادي-اجتماعي مي بيند و از طرفي، تا حدودي مي داند چه سرنوشتي در انتظار است، و وقتي به اين نتيجه مي رسد كه اگر جهت بقا، حتي اگر همجهت با بقيه شنا كند، تابع هدف سيستم به سوي ناكجا آباد ميل مي كند، اعصابش خورد و خط-خطي مي شود...&#αاجüşəŊ@$%ْآ6

هرگز نمي خواهم برخي را نفهم فرض كنم، چون احتمالا قانون سوم نيوتون، اينجا هم صادق باشد و ثانيا شايد آنها به صورت غريزي مي دانند كه در اين وضعيت چگونه رفتار كنند؛ ولي وقتي نشانه هاي رضايت نسبي نشأت گرفته از افزايش ساليانه حقوق (آنهم به صورت فله اي، اعلام شده از رسانه ها! و البته كمتر از نرخ تورم) را در چهره غنيمت شمارندگان مو كندن از خرس مي بيني، در حالي كه زرنگ‫ترين، مقتصدترين و آنتروپرونرترينشان رفته‫اند و قطعه‫اي زمين و ملك به اميد بسيار پررنگ افزايش كذايي(ولي واقعي!) خريده‫اند، و خوش‫خيالترينشان هم پس اندازي جهت لاتاري و قرعه‫كشي گذاشته‫اند، و درمانده‫ترينشان هم در پي تلاش براي تكميل پس انداز براي افزايش غير قابل پيش بيني رهن و اجاره مسكن اند، بازهم، هيچ راهي جز آرزو و دعا جهت تغيير در طرز نگرشها باقي نمي‫ماند.

پارسال با فروشنده اي سر كاهش بهاء چانه مي زدم و به علت افزايش قيمت معترض بودم، او زود دليل علمي آورده و قانون عرضه و تقاضا در اقتصاد را مطرح كرد، در حاليكه مطمئن بودم هيچ چيز از اقتصاد نمي داند؛ لابد اين را از دهان كسي شنيده بود كه اگر تقاضا براي چيزي افزايش يابد حتما بايد قيمتش هم افزايش يابد. البته همان موقع با خودم گفتم اي كاش اينها را كسي به او ياد نمي‫داد! ولي اگر كسي به او اين حرفها نمي زد بازهم اين كار را انجام مي داد و كار او در اين "وضعيت قهقرايي كلي" طبيعي بود.

توضيح در مورد تصوير بالا:
ممكن است يكي بيايد و بگويد آن نمرات ناپلئوني اقتصاد هم براي تو زياد بوده! تصوير و مقاله لينك شده به آن چه ارتباطي با بحث افزايش حقوق و تورم دارد؟! كه بايد عرض شود، اين شكل حركت مارپيچي رو به پايين در يك سيستم اقتصادي مبتلا به ركود را نشان مي دهد، كه براي تزئين اين مطلب درج شده و آن همجنس با دور تسلسلي است كه سعي كرده ام به آن اشاره كنم. البته خاطرنشان مي گردد، به نظر مي رسد شروع چرخه ركود در سيستم اقتصادي ايران(كه تورمي هم هست)، عوامل ديگري جز عدم تمايل به خريد توسط مصرف كنندگان داشته باشد.

No comments:

امتيازدهي به وبلاگ

لطفا پس از بازديد، به اين وبلاگ امتياز دهيد: (لينك مستقيم صفحه امتيازدهي)