ديروز در سميناري شركت كرده بودم كه در مورد نقش تحقيقات منابع انساني در تعالي سازماني بود. تعدادي از سخنرانان با بهانه كردن ضيق وقت به سرعت اسلايدهايشان را نشان دادند و خلاصه معلوم نشد كه چه ميخواهند بگويند و البته در اين ميان به نظرم تنها سخنراني كه مطالب به درد بخوري تحويل داد دكتر ابوالعلايي بود.
ارائهاي داشت با عنوان "چگونه تحقيقات HR را مشتري پسند كنيم". مي گفت كه گزارشها را چگونه بايد نوشت تا مديران ارشد شركت را به سوي خود جلب كنند و به طور حقيقي در آنها مؤثر باشند. يعني مثل هميشه نگويند به به! به به! رؤيت شد و ...
مثالهاي خوبي هم زد كه دو تا از آنها خيلي جالب بودند و البته خودمان هم اين قضايا را تا حدودي مي دانيم، ولي او جالب مي گفت! شايد با برند خودش كه استاد دانشگاهي معتبر و شناخته شده و از طرف ديگر، مشاور ارشد شركتهاي بزرگي بوده، ارتباط پيدا مي كرد. تا جايي كه حافظهام ياري كند دو تا از آنها را ذكر مي كنم:
معروفترين ويولونيست جهان را كسي نديد
يكي از معروفترين ويولونيستهاي جهان كه آمريكايي(Joshua Bell) است، ويولون چندين ميليون دلاري خود را برداشته، لباس مندرسي پوشيده، كلاه بيس بالي هم سرش گذاشت و در شلوغترين ساعت روز به ايستگاه مترو واشنگتن دي سي رفت و مثل مستربين دستمالي جهت جمع آوري سكه و پول جلويش پهن كرد و شروع كرد به نواختن ويولون. و بهترين آهنگهايش را هم ميزد! همان آهنگهايي را كه مردم براي خريدن بليتهاي آن
آن سر و دست مي شكستند و ماهها منتظر مي ماندند.
ولي اين بار قضيه فرق مي كرد. ايستگاه مربوطه در محله فرهنگ و هنر دوست هم واقع شده بود! ولي اول صبح كه همه با عجله مي خواستند سر كار خود بروند حتي نيم نگاهي هم به ويولونيست برجسته و معروف نميكردند و رد مي شدند. دوستانش كه از دور ناظر جريان بودند مي گويند از ميان هزار (و يا دو هزار) نفري كه از كنار ويولونيست رد شدند تنها 7 نفر به او نگاهي كردند، كمي گوش داده و رد شدند!!
نتيجه گيري:
گزارشي را كه روي آن كار زياد تحقيقاتي و تحليلي شده، نبايد به سادگي و در زمان نامناسب ارائه كرد و به قول معروف شهيد كرد!
ارائهاي داشت با عنوان "چگونه تحقيقات HR را مشتري پسند كنيم". مي گفت كه گزارشها را چگونه بايد نوشت تا مديران ارشد شركت را به سوي خود جلب كنند و به طور حقيقي در آنها مؤثر باشند. يعني مثل هميشه نگويند به به! به به! رؤيت شد و ...
مثالهاي خوبي هم زد كه دو تا از آنها خيلي جالب بودند و البته خودمان هم اين قضايا را تا حدودي مي دانيم، ولي او جالب مي گفت! شايد با برند خودش كه استاد دانشگاهي معتبر و شناخته شده و از طرف ديگر، مشاور ارشد شركتهاي بزرگي بوده، ارتباط پيدا مي كرد. تا جايي كه حافظهام ياري كند دو تا از آنها را ذكر مي كنم:
معروفترين ويولونيست جهان را كسي نديد
يكي از معروفترين ويولونيستهاي جهان كه آمريكايي(Joshua Bell) است، ويولون چندين ميليون دلاري خود را برداشته، لباس مندرسي پوشيده، كلاه بيس بالي هم سرش گذاشت و در شلوغترين ساعت روز به ايستگاه مترو واشنگتن دي سي رفت و مثل مستربين دستمالي جهت جمع آوري سكه و پول جلويش پهن كرد و شروع كرد به نواختن ويولون. و بهترين آهنگهايش را هم ميزد! همان آهنگهايي را كه مردم براي خريدن بليتهاي آن
آن سر و دست مي شكستند و ماهها منتظر مي ماندند.
ولي اين بار قضيه فرق مي كرد. ايستگاه مربوطه در محله فرهنگ و هنر دوست هم واقع شده بود! ولي اول صبح كه همه با عجله مي خواستند سر كار خود بروند حتي نيم نگاهي هم به ويولونيست برجسته و معروف نميكردند و رد مي شدند. دوستانش كه از دور ناظر جريان بودند مي گويند از ميان هزار (و يا دو هزار) نفري كه از كنار ويولونيست رد شدند تنها 7 نفر به او نگاهي كردند، كمي گوش داده و رد شدند!!
نتيجه گيري:
گزارشي را كه روي آن كار زياد تحقيقاتي و تحليلي شده، نبايد به سادگي و در زمان نامناسب ارائه كرد و به قول معروف شهيد كرد!
ژورناليستهاي آمريكايي به شوروي بروند و يا نروند؟
زمان جنگ سرد بلوك شرق و غرب، مؤسسهاي براي اينكه اثر رواني ترتيب سؤالات را در پرسشنامه بسنجد، دو نمونه هزار نفري كاملا مشابه را در يك جامعه انتخاب كرده و در نظر سنجي خود دو سؤال از آنها مي پرسد و در نهايت به دو نتيجه كاملا متفاوت مي رسد.
سؤالات پرسشنامه 1:
1- آيا شما موافقيد كه خبرنگاران آمريكايي بايد بتوانند جهت تهيه خبر به اتحاد جماهير شوروي بروند؟
2- آيا شما موافيد كه خبرنگاران شوروي هم آزادانه به آمريكا بيايند و فعاليتهاي ژورناليستي بكنند؟
سؤالات پرسشنامه 2:
1- آيا شما موافقيد كه خبرنگاران شوروي بايد بتوانند به آمريكا بيايند و فعاليتهاي ژورناليستي بكنند؟
2- آيا شما موافقيد كه خبرنگاران آمريكايي هم جهت تهيه خبر به اتحاد جماهير شوروي بروند؟
همانطور كه گفته شد، بعد از نظر سنجي، دو نتيجه متفاوت حاصل مي شود! نمونه اول با اكثريت 60 درصدي هر دوسوال را تاييد مي كنند، ولي در نمونه دوم مردم با اكثريت 60 درصدي مخالفت مي كنند.
دليل: مردم آمريكا با ديدن سؤال اول، موضع ليبرال گرفته اين را يك حق مسلم براي خبرنگاران آمريكا مي دانند و با ديدن سؤال دوم، اين حق را به روسها هم ميدهند.
از طرف ديگر، مردم عموما با ديدن سؤال اول موضع محافظهكار گرفته و با ديدن سؤال دوم چون اين حق را براي روسها قايل نشدهاند به سؤال دوم هم جواب منفي ميدهند.
نتيجه گيري:
هنگام طرح پرسشنامه، حتيالمقدور بايد كليه جوانب را در نظر گرفته و در ترتيب سؤالات دقت كافي را كرد.
زمان جنگ سرد بلوك شرق و غرب، مؤسسهاي براي اينكه اثر رواني ترتيب سؤالات را در پرسشنامه بسنجد، دو نمونه هزار نفري كاملا مشابه را در يك جامعه انتخاب كرده و در نظر سنجي خود دو سؤال از آنها مي پرسد و در نهايت به دو نتيجه كاملا متفاوت مي رسد.
سؤالات پرسشنامه 1:
1- آيا شما موافقيد كه خبرنگاران آمريكايي بايد بتوانند جهت تهيه خبر به اتحاد جماهير شوروي بروند؟
2- آيا شما موافيد كه خبرنگاران شوروي هم آزادانه به آمريكا بيايند و فعاليتهاي ژورناليستي بكنند؟
سؤالات پرسشنامه 2:
1- آيا شما موافقيد كه خبرنگاران شوروي بايد بتوانند به آمريكا بيايند و فعاليتهاي ژورناليستي بكنند؟
2- آيا شما موافقيد كه خبرنگاران آمريكايي هم جهت تهيه خبر به اتحاد جماهير شوروي بروند؟
همانطور كه گفته شد، بعد از نظر سنجي، دو نتيجه متفاوت حاصل مي شود! نمونه اول با اكثريت 60 درصدي هر دوسوال را تاييد مي كنند، ولي در نمونه دوم مردم با اكثريت 60 درصدي مخالفت مي كنند.
دليل: مردم آمريكا با ديدن سؤال اول، موضع ليبرال گرفته اين را يك حق مسلم براي خبرنگاران آمريكا مي دانند و با ديدن سؤال دوم، اين حق را به روسها هم ميدهند.
از طرف ديگر، مردم عموما با ديدن سؤال اول موضع محافظهكار گرفته و با ديدن سؤال دوم چون اين حق را براي روسها قايل نشدهاند به سؤال دوم هم جواب منفي ميدهند.
نتيجه گيري:
هنگام طرح پرسشنامه، حتيالمقدور بايد كليه جوانب را در نظر گرفته و در ترتيب سؤالات دقت كافي را كرد.
No comments:
Post a Comment