چارلز ليندبرگ شخصي بود كه در سال 1927 و در 25 سالگي، عرض اقيانوس اطلس و به عبارتي از نيويورك تا پاريس را با هواپيما براي اولين بار و در كوتاهترين زمان ممكن و بدون توقف عبور كرد. رقباي فرانسوي او كه مي خواستند اين افتخار را براي خود كسب كنند همگي جان خود را از دست داده و در در ميان راه ناپديد شدند. و دليل اين كار شايد به داستان سعي و خطا برگردد و اينكه آنها در هواپيماهاي نسلهاي قديمي و كم قدرت خود مي خواستند با كمك خلبان و همچنين همه لوازم لوكس و اضافي و سربار را هم به آمريكا حمل كنند و اين باعث سنگيني هواپيما مي شد و نميتوانستند به هدف خود دست يابند.
چارلز ليندبرگ با بررسي كم و كيف پروازهاي نافرجام قبلي و پس از ساخت هواپيمايي سبكتر(با نام روح سن لوييس) تك نفره توسط مهندسين آمريكايي، و با توشه غذايياش كه فقط يك ساندويچ بود، ميخواست سفر خود را شروع كند. يكي به او گفت: "آيا تنها ساندويچ براي سفر چند روزهات كافي است؟".
او هم پاسخ داد: "اگر به پاريس برسم كه كافي است، و اگر نرسم، باز هم كافي است!".
چارلز با مشقت فراوان و تحمل ناملايمات و بي خوابي بسيار و پس از سي و سه و نيم ساعت پرواز مداوم سقوط نكرد و به پاريس رسيد؛ جايي كه يكصد و پنجاه هزار نفر منتظر و چشم به راه او بودند و او را با تشويق فراوان و هياهوي بسيار و بر فراز دوشهايشان به اين سوي و آن سوي مي بردند.
او كه ديگر يك شخصيت معروف و جهاني شده بود در اروپا شروع كرد به دور افتخار زدن. در انگليس پادشاه فضول و يا كنجكاو بريتانيا از او پرسيد: "در مدت بي وقفه پرواز چگونه دستشويي ميكردي؟!".
او هم بلافاصله پاسخ داد: "براي فرانسويهايي كه مرا بر دوشهاي خود گرفته بودند، متأسفم!"
توضيح:
ديروز شاهد فيلم مستندي(يكي از اين فيلمها) بودم در مورد چارلز ليندبرگ بودم كه دو نكته آن برايم خيلي جالب بود : يكي اينكه به درد مهندسين صنايع ميخورد و آن موضوع لزوم چابكي سازمان و عدم انباشتن موجودي اضافي است كه ساندويچ چارلز مثال خوبي براي آن است و ديگري تا حدي عموميتر و يا سياسيتر است، و آن شايد عواقب كسب موفقيت به هر قيمت ممكن باشد!!
چارلز ليندبرگ با بررسي كم و كيف پروازهاي نافرجام قبلي و پس از ساخت هواپيمايي سبكتر(با نام روح سن لوييس) تك نفره توسط مهندسين آمريكايي، و با توشه غذايياش كه فقط يك ساندويچ بود، ميخواست سفر خود را شروع كند. يكي به او گفت: "آيا تنها ساندويچ براي سفر چند روزهات كافي است؟".
او هم پاسخ داد: "اگر به پاريس برسم كه كافي است، و اگر نرسم، باز هم كافي است!".
چارلز با مشقت فراوان و تحمل ناملايمات و بي خوابي بسيار و پس از سي و سه و نيم ساعت پرواز مداوم سقوط نكرد و به پاريس رسيد؛ جايي كه يكصد و پنجاه هزار نفر منتظر و چشم به راه او بودند و او را با تشويق فراوان و هياهوي بسيار و بر فراز دوشهايشان به اين سوي و آن سوي مي بردند.
او كه ديگر يك شخصيت معروف و جهاني شده بود در اروپا شروع كرد به دور افتخار زدن. در انگليس پادشاه فضول و يا كنجكاو بريتانيا از او پرسيد: "در مدت بي وقفه پرواز چگونه دستشويي ميكردي؟!".
او هم بلافاصله پاسخ داد: "براي فرانسويهايي كه مرا بر دوشهاي خود گرفته بودند، متأسفم!"
توضيح:
ديروز شاهد فيلم مستندي(يكي از اين فيلمها) بودم در مورد چارلز ليندبرگ بودم كه دو نكته آن برايم خيلي جالب بود : يكي اينكه به درد مهندسين صنايع ميخورد و آن موضوع لزوم چابكي سازمان و عدم انباشتن موجودي اضافي است كه ساندويچ چارلز مثال خوبي براي آن است و ديگري تا حدي عموميتر و يا سياسيتر است، و آن شايد عواقب كسب موفقيت به هر قيمت ممكن باشد!!
No comments:
Post a Comment