برنامه دوشنبه شب نود با اينكه به رغم خيلي ها خسته كننده بود، ولي در آن موضوعات بسيار مهمي مطرح شد كه مي تواند با مقوله مديريت منابع انساني و چگونگي مهيا شدن براي رقابت و لزوم داشتن نگرش سيستمي ارتباط تنگاتنگ دارد، ولي به دليل بحثهاي كليشه اي و رايج صرف فوتبالي و تك بعدي به خوبي تحليل نشدند:
- درد دل و شكايت (بخوانيد فرافكني) مديرعامل تيم ذوب آهن، به دليل باخت به يك تيم دسته اولي
تيم ذوب آهن يكي از تيم هاي متمول ايران است كه با جذب بازيكنان گران قيمت در تصاحب رده هاي بالاي ليگ در طول اين چند سال موفق بوده است و امسال هم با تلاش زيادي در پي به دست آوردن حداكثر افتخارات ممكن در يك سال در آسيا و ايران است. مي شود گفت براي تيمي مثل ذوب آهن با داشتن بازيكنان طراز اول چنين كاري ممكن بود، ولي فاكتورهايي مزاحمي همچون نداشتن طرفدار و تشويق كننده(مشتري) و از سويي برنامه زماني فشرده كه باعث خستگي بازيكنان مي گرديد چه بسا موجب شد نتواند به اصطلاح هر سه هندوانه را زير بغل بگذارد و نقاط قوت ذوب آهن به نقاط ضعف اضافه شدند تا تيم مقابل (گسترش فولاد آذربايجان) از دو فاكتور تعيين كننده و غير قابل پيش بيني ديگر، يعني "ميزباني" و "حمايت شديد تشويق كنندگان" بهره لازم را گرفته و به سادگي ذوب آهن را از پيش روي بردارد.
اين در حالي بود كه طبق روال برنامه نود به بحثهاي حاشيه اي پرداخته شد تا ذهنيت بيننده تلويزيون به مسائل داوري و فساد در فوتبال كشور منعطف گردد، و نتواند چرايي و دليل اصلي "پيروزي" و "موفقيت" در يك مسابقه فوتبال را تحليل كند. و از سوي ديگر گفته اند هر كسي طاووس خواهد بايد جور هندوستان كشد و هر مديري كه طالب موفقيت است بايد "هدف گذاري" درستي انجام دهد و فرافكني نكند به ما ظلم شد با اينكه ما نماينده ايران در عرصه بين المللي بوديم و ...! به نظر من حمايت از چنين تيمي باعث مي شود فقط تعداد معدودي از باشگاهها قدرت كاذب پيدا كنند و حتي در صورت موفقيت در عرصه جهاني گويا دوپينگ كرده اند و از طرف ديگر مانع پيشرفت و توسعه باشگاههاي ديگر مملكت شده اند؛ و همچنين اگر فقط در يك مورد ممكن و واقع بينانه سرمايه گذاري مي كردند اتلاف هزينه اي هم صورت نمي گرفت. اتلاف هزينه اي كه مي گويم مربوط مي شود به جيب كارگران كارخانه حامي باشگاه مربوطه.
- تحليل قانون ممنوعيت جذب دروازهبانان خارجي در ليگ برتر
ليگ ايران به اصطلاح مي خواهد حرفهاي شود و البته بسياري از مشخصات ليگهاي حرفهاي را هم دارد. بازيكنان فوتبال در ايران با ارقام نجومي انتقال مي يابند و بازيكنان درست همچون نيروهاي نخبه گرانقيمت خريد و فروش مي شوند و اين يقينا فراتر از بحثهاي فني فوتبالي است و در اصل بهتر بود به جاي حجازي و كربكندي (مربياني كه سابقا دروازهبان حاذق بودند) دو سه اقتصاددان مطرح دعوت مي كردند تا در مورد جلوگيري از ايجاد انحصار در بازار صحبت كنند. گويا موضوع بحث از آنجا نشأت مي گرفت كه چندي قبل جهت پيشرفت دروازه بانان وطني و ميدان دادن به آنها جهت تيم ملي بكارگيري دروازه بان خارجي در ليگ برتر ممنوع شده و از سويي چون دروازه بان طراز اول در ايران انگشت شمار است، باشگاهها از اين بابت ناراحتند كه زحمات آنها را دروازه بانها خراب مي كنند و از سويي ديگر قيمت دروازه بان خوب هم افزايش بي سابقه اي يافته است. البته حجازي و كربكندي بنا به تجاربي كه داشتند و مطرح كردند به اين نتيجه رسيدند كه بهتر است در ليگهاي دسته هاي پايين اين ممنوعيت لحاظ شود تا دروازه بانهاي وطني در آن ليگها رشد يابند ولي در ليگ برتر لغو شود كه پيشنهاد بدي هم نبود. ولي هر چه منتظر شدم به نكته اصلي و حياتي اشاره كنند ، به نتيجه نرسيدم. عملي شدن چنين پيشنهادي شايد به نفع باشگاههاي ليگ برتر كشور باشد، ولي هرگز به نفع فوتباليستهاي ايراني نيست.
چه در ليگ برتر و چه در رده هاي ديگر، ايجاد انحصار به بخشي از سيستم ضربه مي زند. مثالي از همين ليگ برتر يكي دو سال را مي زنم. فولاد سپاهان، تيمي كه بهترين خط حمله ليگ را با زوج "عماد رضا" و "توره" داشت، در مرحله اول مسابقات آسيايي در مصاف با تيمهاي غرب آسيا بالاخره حذف شد و اين در حالي بود كه مثل ذوب آهن درگير جام حذفي نبود و از هفته قبل قهرمانياش در ايران مسلم شده است و قاعدتا تنها هم وغمش معطوف بود به رقابت در عرصه آسيايي! دليل آن مي تواند خيلي ساده و واضح باشد؛ آنها عادت داشتند كه گل را وارد دروازه بانهايي بكنند كه هيچ تلاشي براي رقابت نداشتند و در يك جو انحصاري مي دانستند كه چه زياد گل بخورند و چه كم گل بخورند، آب از آسياب تكان نخواهد خورد و به سادگي نيمكت نشين نخواهند شد. در كوتاه مدت هم دروازه بان مطرح دومي وجود ندارد كه جاي آنها را تنگ كرده و به تلاش و خودنمايي بيشتر بپردازد. در خاتمه مي توان چنين نتيجه گرفت كه قانون ممنوعيت جذب دروازهبان خارجي، هم به كيفيت كار خطوط حمله تيمها آسيب وارد كرده و هم به گيفيت كار دروازه بانان و اين حتي در ليگهاي دسته پايين هم مي تواند مصداق داشته باشد.
اين مسائلي را كه ذكر شد، عموميت دهيد به بازار كار در ايران (اگر بشود به آن بازار گفت!) و ارزيابي عملكرد در شركتهاي ايراني كه بنا به دلايل متعدد قانوني و سياسي و ... ، دوغ و دوشاب را يكي مي بينند.
- درد دل و شكايت (بخوانيد فرافكني) مديرعامل تيم ذوب آهن، به دليل باخت به يك تيم دسته اولي
تيم ذوب آهن يكي از تيم هاي متمول ايران است كه با جذب بازيكنان گران قيمت در تصاحب رده هاي بالاي ليگ در طول اين چند سال موفق بوده است و امسال هم با تلاش زيادي در پي به دست آوردن حداكثر افتخارات ممكن در يك سال در آسيا و ايران است. مي شود گفت براي تيمي مثل ذوب آهن با داشتن بازيكنان طراز اول چنين كاري ممكن بود، ولي فاكتورهايي مزاحمي همچون نداشتن طرفدار و تشويق كننده(مشتري) و از سويي برنامه زماني فشرده كه باعث خستگي بازيكنان مي گرديد چه بسا موجب شد نتواند به اصطلاح هر سه هندوانه را زير بغل بگذارد و نقاط قوت ذوب آهن به نقاط ضعف اضافه شدند تا تيم مقابل (گسترش فولاد آذربايجان) از دو فاكتور تعيين كننده و غير قابل پيش بيني ديگر، يعني "ميزباني" و "حمايت شديد تشويق كنندگان" بهره لازم را گرفته و به سادگي ذوب آهن را از پيش روي بردارد.
اين در حالي بود كه طبق روال برنامه نود به بحثهاي حاشيه اي پرداخته شد تا ذهنيت بيننده تلويزيون به مسائل داوري و فساد در فوتبال كشور منعطف گردد، و نتواند چرايي و دليل اصلي "پيروزي" و "موفقيت" در يك مسابقه فوتبال را تحليل كند. و از سوي ديگر گفته اند هر كسي طاووس خواهد بايد جور هندوستان كشد و هر مديري كه طالب موفقيت است بايد "هدف گذاري" درستي انجام دهد و فرافكني نكند به ما ظلم شد با اينكه ما نماينده ايران در عرصه بين المللي بوديم و ...! به نظر من حمايت از چنين تيمي باعث مي شود فقط تعداد معدودي از باشگاهها قدرت كاذب پيدا كنند و حتي در صورت موفقيت در عرصه جهاني گويا دوپينگ كرده اند و از طرف ديگر مانع پيشرفت و توسعه باشگاههاي ديگر مملكت شده اند؛ و همچنين اگر فقط در يك مورد ممكن و واقع بينانه سرمايه گذاري مي كردند اتلاف هزينه اي هم صورت نمي گرفت. اتلاف هزينه اي كه مي گويم مربوط مي شود به جيب كارگران كارخانه حامي باشگاه مربوطه.
- تحليل قانون ممنوعيت جذب دروازهبانان خارجي در ليگ برتر
ليگ ايران به اصطلاح مي خواهد حرفهاي شود و البته بسياري از مشخصات ليگهاي حرفهاي را هم دارد. بازيكنان فوتبال در ايران با ارقام نجومي انتقال مي يابند و بازيكنان درست همچون نيروهاي نخبه گرانقيمت خريد و فروش مي شوند و اين يقينا فراتر از بحثهاي فني فوتبالي است و در اصل بهتر بود به جاي حجازي و كربكندي (مربياني كه سابقا دروازهبان حاذق بودند) دو سه اقتصاددان مطرح دعوت مي كردند تا در مورد جلوگيري از ايجاد انحصار در بازار صحبت كنند. گويا موضوع بحث از آنجا نشأت مي گرفت كه چندي قبل جهت پيشرفت دروازه بانان وطني و ميدان دادن به آنها جهت تيم ملي بكارگيري دروازه بان خارجي در ليگ برتر ممنوع شده و از سويي چون دروازه بان طراز اول در ايران انگشت شمار است، باشگاهها از اين بابت ناراحتند كه زحمات آنها را دروازه بانها خراب مي كنند و از سويي ديگر قيمت دروازه بان خوب هم افزايش بي سابقه اي يافته است. البته حجازي و كربكندي بنا به تجاربي كه داشتند و مطرح كردند به اين نتيجه رسيدند كه بهتر است در ليگهاي دسته هاي پايين اين ممنوعيت لحاظ شود تا دروازه بانهاي وطني در آن ليگها رشد يابند ولي در ليگ برتر لغو شود كه پيشنهاد بدي هم نبود. ولي هر چه منتظر شدم به نكته اصلي و حياتي اشاره كنند ، به نتيجه نرسيدم. عملي شدن چنين پيشنهادي شايد به نفع باشگاههاي ليگ برتر كشور باشد، ولي هرگز به نفع فوتباليستهاي ايراني نيست.
چه در ليگ برتر و چه در رده هاي ديگر، ايجاد انحصار به بخشي از سيستم ضربه مي زند. مثالي از همين ليگ برتر يكي دو سال را مي زنم. فولاد سپاهان، تيمي كه بهترين خط حمله ليگ را با زوج "عماد رضا" و "توره" داشت، در مرحله اول مسابقات آسيايي در مصاف با تيمهاي غرب آسيا بالاخره حذف شد و اين در حالي بود كه مثل ذوب آهن درگير جام حذفي نبود و از هفته قبل قهرمانياش در ايران مسلم شده است و قاعدتا تنها هم وغمش معطوف بود به رقابت در عرصه آسيايي! دليل آن مي تواند خيلي ساده و واضح باشد؛ آنها عادت داشتند كه گل را وارد دروازه بانهايي بكنند كه هيچ تلاشي براي رقابت نداشتند و در يك جو انحصاري مي دانستند كه چه زياد گل بخورند و چه كم گل بخورند، آب از آسياب تكان نخواهد خورد و به سادگي نيمكت نشين نخواهند شد. در كوتاه مدت هم دروازه بان مطرح دومي وجود ندارد كه جاي آنها را تنگ كرده و به تلاش و خودنمايي بيشتر بپردازد. در خاتمه مي توان چنين نتيجه گرفت كه قانون ممنوعيت جذب دروازهبان خارجي، هم به كيفيت كار خطوط حمله تيمها آسيب وارد كرده و هم به گيفيت كار دروازه بانان و اين حتي در ليگهاي دسته پايين هم مي تواند مصداق داشته باشد.
اين مسائلي را كه ذكر شد، عموميت دهيد به بازار كار در ايران (اگر بشود به آن بازار گفت!) و ارزيابي عملكرد در شركتهاي ايراني كه بنا به دلايل متعدد قانوني و سياسي و ... ، دوغ و دوشاب را يكي مي بينند.
No comments:
Post a Comment