آقاي مهراني در مطلبي با عنوان "رسانه اجتماعی، برنامه نود، شخصیتهای اتوکشیده" تاكيد كرده كه يكي از دو كار مهم برنامه نود، استفاده از "خرد جمعی" انجام "نظر سنجیهای مؤثر" و دوم، راه اندازي بخش دوربين نود و توليد محتواي مولتي مديا توسط مخاطبين بوده است و به اين مورد نيز اشاره شده كه :
من هم دو سال قبل در مطلبي با موضوع دموكراسي ديجيتال و با عنوان "توسعه روز افزون تكنولوژي و آينده دموكراسي" نظراتي تا حدودي مشابه را مطرح كرده بودم:
ولي سال گذشته اتفاقات بي نظيري در فوتبال كشور روي داد كه معادلات سنتي را به هم زدند كه يكي بازگشت تراكتور به ليگ برتر بود. در اين مطلب نه به عنوان يك طرفدار تيم تراكتور(جاهاي ديگر به اندازه كافي از تراختور دفاع كرده ام)، بلكه مي خواهم به عنوان يك ناظر بيروني به بررسي اين بپردازم كه آيا نظرسنجي هاي برنامه نود و ديگر آيا مؤثر هستند و مقبوليت گذشته را دارند يا نه؟ البته بايد به جاي كلمه مؤثر عبارت ديگري همچون قابل قبول، سالم، دقيق ، بدون خطا، و يا منصفانه را به كار برد. نظرسنجي هاي برنامه شايد در مورد سؤالاتي كه حساسيت برانگيز نيستند دچار خطا و حرف و حديث نشوند، ولي هنگامي كه سؤالات جنجالي مطرح مي شود و بخش قابل توجهي از نظردهندگان به شدت واكنش نشان مي دهند بايد وسواس به مراتب بيشتري به خرج داد كه يك نمونه اش اجتماع بيشتر از ظرفيت ورزشگاه طرفداران تراكتور در تبريز است و نمونه هاي ديگرش افزايش چشمگير و معني دار پاسخ هاي غير قابل قبول در نظرسنجي هاي اخير برنامه نود است. به طوري كه در نظرسنجي برنامه همين هفته سؤال شد كه كداميك از پنج تيم سپاهان، ذوب آهن، پيروزي، استقلال و ذوبآهن قهرمان ليگ خواهندشد. و در نتيجه اي كه ساعت يك شب اعلام شد سي درصد، يعني رقمي بيش از ششصد و هفتاد هزار نفر، از پاسخ هاي ارسالي غير قابل قبول بود و اين در حالي روي مي داد كه مسلم است يكي از پنج فوق تيم شانس قهرماني دارند و لاغير!
و اينكه چرا قبلا مي شد به "دموكراسي نودي" و يا "خرد جمعي نودي" اطمينان كرد؟ و چرا كار آنها همانطور كه به زعم نويسنده نيز بيغل و غشترين و بدون تقلبترين بود، حتي اگر فردوسيپور ادعاي معصوميت كرده و قسم(!) بخورد مبني بر اينكه هيچ يك از دست اندركاران برنامه طرفدار هيچكدام از تيمها نبوده و نظرات اس ام اسي مردم را ناموس خود مي دانند، حالا نمي شود چنين نظري داد؟ دليل ساده است و به جايز الخطا بودن اشخاص و مقاومت آنها در برابر تغييرات در علايق جوامع بر مي گردد. چرا نبايد عادل فردوسي پور قادر باشد به صراحت اعلام همزمان اين دو مورد باشد كه طرفدار فلان تيم است و در عين حال ساز و كارهاي برنامه طوري است كه اجازه تقلب و سوءاستفاده را نمي دهد. ميان مردمي كه به زعم خود آقايان دو قطبي مطلق هم هست(!) قسم حضرت عباس خوردن در مورد بي طرفي و ناموس پنداري اس ام اسها چاره ساز نيست، بلكه مشكل به خو گرفتن به چارچوب تعريف و تجويز شده و سنتي قبل بر مي گردد و اينكه بعضي ها به يك وضعيت مشخص عادت كرده اند؛ مردم ايران از سالهاي نه چندان دور با نبود شبكه هاي اطلاعاتي و اجتماعي نوين، و برد كم و عدم توانايي مطبوعات در نمايش صحنهها و حواشي جذاب، هميشه در تلويزيون شاهد فوتبالي دو قطبي بوده اند. در اقصي نقاط كشور جز پرسپوليس و استقلال تيم ديگري مطرح نمي شد. ولي در عصر جديد نقش تلويزيون را كاهش داده و تيمي مثل تراكتور كه از فاكتورهاي فراتر از ورزش ديگري بهره مي برد و اينجا مجالي براي طرح آنها نيست، با ورود به ليگ باعث به هم خوردن موازنههايي سنتي شد كه سالها بود همه به آن عادت كرده بودند. و مقاومتها مختص بخشي از مخاطبان نيست، و جايي كه پاي تبليغات و تجارت و منافع اقتصادي هم مطرح است، طبيعي است مقاومت مجريان برنامه هاي پرمخاطب تلويزيوني بيشتر باشد كه هميشه نقش يكي از دو رنگ آبي و يا قرمز پايتخت برجسته ميكردند و از كجا معلوم در گلچين كردن دو سه فيلم از ميان صدها فيلم و كليپي كه توسط موبايل ها و دوربينهاي حرفه اي و غير حرفه اي مخاطبان از اقصي نقاط كشور به سوي برنامه نود سرازير مي گردد، سعي بليغي در تحريف واقعيتها و جذابيتهاي تيمها و طرفداران خاصي نشود؟
و در مورد اينكه چرا افراد مصاحبه شونده در برنامه نود به جاي اينكه نقاط ضعف را بپذيرند عصباني شده و به تكذيب مي پردازند، فكر مي كنم اين به دليل عدم توانايي در رك صحبت كردن است كه احتمالا از خودسانسوري و همچنين انحصار رسانه اي و همان شعر معروف " گر رسم شود که مست گیرند، در شهر هر آنچه هست گیرند" نشأت مي گيرد. مثلا وقتي عادل فردوسي پور با تمسخر مي پرسد چرا اين قدر غير حرفه اي عمل كرديد، پاسخگو نمي تواند به او يك پاسخ ساده بدهد اگر فوتبال ما حرفه اي به معناي كامل بود كه الان چندين شبكه خصوصي تلويزيوني ديگر توانايي رقابت با برنامه شما را داشتند و تريبون ديگري هم داشتم(البته بايد گفت برخي از اين جهت زياد هم نگران نيستند و با آرامش و با طمأنينه نيز از رفتارهاي خود دفاع مي كنند، چون از شبكه هاي اجتماعي قدرتمندي بهره مي گيرند.) و از سوي ديگر مثل ديگر كشورهاي كاردرست ديگر( نه مثل كره شمالي كه مورد تمسخر فردوسي پور هم واقع شد!) باشگاهها مي توانستند حق پخش مسابقاتشان را به بالاترين قيمت فروخته و آن را به عنوان مهمترين منبع كسب درآمد باشگاه حرفهايشان بدانند.
اما استفاده از این امکانات از آنجایی که فعالیتی جدید است باعث شده تا مقاومتهایی هم دربرابرش به وجود بیاید. مثلا مدیران و مربیان در مقابل تصویری خاص، یا موضوعی خاص واکنشی به شدت تهاجمی دارند. به نظرم این موضوع از ویژگی پنهان کار کردن ما سرچشمه می گیره. یعنی به جای اینکه از آزادی اطلاعات استقبال کنیم و ضعفها و اشتباهاتمان را بپذیریم، بیشتر به تکذیب کردن و فرافکنی می پردازیم.
من هم دو سال قبل در مطلبي با موضوع دموكراسي ديجيتال و با عنوان "توسعه روز افزون تكنولوژي و آينده دموكراسي" نظراتي تا حدودي مشابه را مطرح كرده بودم:
آن دسته از برنامه هاي تلويزيوني كه در آن از طريق SMS نظرخواهي مي كنند، شايد بي غل و غش ترين و بدون تقلبترينش، همان برنامه نود فردوسي پور است؛ و مي توان گفت نظر مردم در مورد فوتبال، بسيار عيان تر و ملموس تر از نظرات ديگر در مورد موضاعات اساسي تر ديگر است.
و به راستي، آيا اين SMS ها مي توانند آنقدر مي توانند مهم و سرنوشت ساز شده، و جايگزين فرايندهاي زمانبر و هزينه بر و مناقشه آميزي همچون انتخاباتهاي سنتي شوند...
ولي سال گذشته اتفاقات بي نظيري در فوتبال كشور روي داد كه معادلات سنتي را به هم زدند كه يكي بازگشت تراكتور به ليگ برتر بود. در اين مطلب نه به عنوان يك طرفدار تيم تراكتور(جاهاي ديگر به اندازه كافي از تراختور دفاع كرده ام)، بلكه مي خواهم به عنوان يك ناظر بيروني به بررسي اين بپردازم كه آيا نظرسنجي هاي برنامه نود و ديگر آيا مؤثر هستند و مقبوليت گذشته را دارند يا نه؟ البته بايد به جاي كلمه مؤثر عبارت ديگري همچون قابل قبول، سالم، دقيق ، بدون خطا، و يا منصفانه را به كار برد. نظرسنجي هاي برنامه شايد در مورد سؤالاتي كه حساسيت برانگيز نيستند دچار خطا و حرف و حديث نشوند، ولي هنگامي كه سؤالات جنجالي مطرح مي شود و بخش قابل توجهي از نظردهندگان به شدت واكنش نشان مي دهند بايد وسواس به مراتب بيشتري به خرج داد كه يك نمونه اش اجتماع بيشتر از ظرفيت ورزشگاه طرفداران تراكتور در تبريز است و نمونه هاي ديگرش افزايش چشمگير و معني دار پاسخ هاي غير قابل قبول در نظرسنجي هاي اخير برنامه نود است. به طوري كه در نظرسنجي برنامه همين هفته سؤال شد كه كداميك از پنج تيم سپاهان، ذوب آهن، پيروزي، استقلال و ذوبآهن قهرمان ليگ خواهندشد. و در نتيجه اي كه ساعت يك شب اعلام شد سي درصد، يعني رقمي بيش از ششصد و هفتاد هزار نفر، از پاسخ هاي ارسالي غير قابل قبول بود و اين در حالي روي مي داد كه مسلم است يكي از پنج فوق تيم شانس قهرماني دارند و لاغير!
و اينكه چرا قبلا مي شد به "دموكراسي نودي" و يا "خرد جمعي نودي" اطمينان كرد؟ و چرا كار آنها همانطور كه به زعم نويسنده نيز بيغل و غشترين و بدون تقلبترين بود، حتي اگر فردوسيپور ادعاي معصوميت كرده و قسم(!) بخورد مبني بر اينكه هيچ يك از دست اندركاران برنامه طرفدار هيچكدام از تيمها نبوده و نظرات اس ام اسي مردم را ناموس خود مي دانند، حالا نمي شود چنين نظري داد؟ دليل ساده است و به جايز الخطا بودن اشخاص و مقاومت آنها در برابر تغييرات در علايق جوامع بر مي گردد. چرا نبايد عادل فردوسي پور قادر باشد به صراحت اعلام همزمان اين دو مورد باشد كه طرفدار فلان تيم است و در عين حال ساز و كارهاي برنامه طوري است كه اجازه تقلب و سوءاستفاده را نمي دهد. ميان مردمي كه به زعم خود آقايان دو قطبي مطلق هم هست(!) قسم حضرت عباس خوردن در مورد بي طرفي و ناموس پنداري اس ام اسها چاره ساز نيست، بلكه مشكل به خو گرفتن به چارچوب تعريف و تجويز شده و سنتي قبل بر مي گردد و اينكه بعضي ها به يك وضعيت مشخص عادت كرده اند؛ مردم ايران از سالهاي نه چندان دور با نبود شبكه هاي اطلاعاتي و اجتماعي نوين، و برد كم و عدم توانايي مطبوعات در نمايش صحنهها و حواشي جذاب، هميشه در تلويزيون شاهد فوتبالي دو قطبي بوده اند. در اقصي نقاط كشور جز پرسپوليس و استقلال تيم ديگري مطرح نمي شد. ولي در عصر جديد نقش تلويزيون را كاهش داده و تيمي مثل تراكتور كه از فاكتورهاي فراتر از ورزش ديگري بهره مي برد و اينجا مجالي براي طرح آنها نيست، با ورود به ليگ باعث به هم خوردن موازنههايي سنتي شد كه سالها بود همه به آن عادت كرده بودند. و مقاومتها مختص بخشي از مخاطبان نيست، و جايي كه پاي تبليغات و تجارت و منافع اقتصادي هم مطرح است، طبيعي است مقاومت مجريان برنامه هاي پرمخاطب تلويزيوني بيشتر باشد كه هميشه نقش يكي از دو رنگ آبي و يا قرمز پايتخت برجسته ميكردند و از كجا معلوم در گلچين كردن دو سه فيلم از ميان صدها فيلم و كليپي كه توسط موبايل ها و دوربينهاي حرفه اي و غير حرفه اي مخاطبان از اقصي نقاط كشور به سوي برنامه نود سرازير مي گردد، سعي بليغي در تحريف واقعيتها و جذابيتهاي تيمها و طرفداران خاصي نشود؟
و در مورد اينكه چرا افراد مصاحبه شونده در برنامه نود به جاي اينكه نقاط ضعف را بپذيرند عصباني شده و به تكذيب مي پردازند، فكر مي كنم اين به دليل عدم توانايي در رك صحبت كردن است كه احتمالا از خودسانسوري و همچنين انحصار رسانه اي و همان شعر معروف " گر رسم شود که مست گیرند، در شهر هر آنچه هست گیرند" نشأت مي گيرد. مثلا وقتي عادل فردوسي پور با تمسخر مي پرسد چرا اين قدر غير حرفه اي عمل كرديد، پاسخگو نمي تواند به او يك پاسخ ساده بدهد اگر فوتبال ما حرفه اي به معناي كامل بود كه الان چندين شبكه خصوصي تلويزيوني ديگر توانايي رقابت با برنامه شما را داشتند و تريبون ديگري هم داشتم(البته بايد گفت برخي از اين جهت زياد هم نگران نيستند و با آرامش و با طمأنينه نيز از رفتارهاي خود دفاع مي كنند، چون از شبكه هاي اجتماعي قدرتمندي بهره مي گيرند.) و از سوي ديگر مثل ديگر كشورهاي كاردرست ديگر( نه مثل كره شمالي كه مورد تمسخر فردوسي پور هم واقع شد!) باشگاهها مي توانستند حق پخش مسابقاتشان را به بالاترين قيمت فروخته و آن را به عنوان مهمترين منبع كسب درآمد باشگاه حرفهايشان بدانند.
1 comment:
البته من جنبه های طرفداری کردن یا طرفداری نکردن مد نظرم نبوده من بیشتر به استفاده از مجموعه این امکانات پرداختم و این برخورد هم از وقتی که من بخاطر دارم و از وقتی که دوربین نود و برنامه ی اس ام اس ها شروع شد وجود داشته. اصولا چون رسانه در ایران انحصاری است میشه حدس زد که محتوا را بصورت فیلتر شده به مردم برساند. مثلا در این چند وقت مصاحبه های مختلف با مردم پخش میشد راجع به سریالهای عید دریغ از یک نفر مخالف. همه افراد به اتفاق راضی بودند وسریالها را آموزنده عنوان می کردند.
حالا تو برنامه نود تفاوت اینه که با هر گرایشی که داشته باشه چون یکجور پرده برداری از کارها می کنه افراد توان پذیرش این پرده برداری را ندارند و در نهایت داد و بیداد پیش میاد
Post a Comment