• بيل گيتس از اخراج سالانه حدود پنج درصد كاركنان مايكروسافت به عنوان بدترين لحظات مديريتي خود ياد كرده است. (يعني با اينكه در دنيا از منابع انساني ديگر با عنوان سرمايه انساني ياد ميشود، شركتي مثل مايكروسافت هم سالانه، عذر 5 درصد نيروهاي ناكارآمد و يا به درد نخورش را مي خواهد).
• در كشور پرتقال، اتحاديه هاي صنفي كارگري به اين قضيه اعتراض كردهاند كه چرا در حاليكه درصد بيكاري در ميان جوانها زياد است، جامعه پيرتر و قديميتر بايد به عنوان تا آخر خط ادامه دهد.(يعني در اروپايي كه جنبشهاي سوسياليستي در آن جولان ميدهند، هم با آزادسازي بخشي از نيروهاي كاري مخالفت نمي شود).
و ...
اخبار مربوط به مهمترين عامل توليد، يعني انسان، را كه در رسانههاي خارجي مي بينيم، آدم دلسرد ميشود. آيا ميشود چنين كارهايي را هم در ايران انجام داد؟ و چرا در ايران، معمولا از مهمترين و مؤثرترين ابعاد كسب و كار كه ارتباط اصلي را با بهرهوري، كيفيت و نوآوري را دارند، به سادگي صرفنظر ميشود، با اين بهانه كه فرهنگ ما فرق مي كند.
مقالهاي را تحت عنوان نيروي انعطاف پذير (فايل پي دي اف ، 168 كيلوبايت) در مورد لزوم اتخاذ به كارگيري نيروهاي مشروط در سازمانها ترجمه كردهام كه در زمان فعلي اصلا به درد متصديان منابع انساني ايران نميخورد؛ و مهمترين دليل ترجمه آن، اين جمله بود: «در اكثر صنايع، بيش از 60 درصد هزينههاي متغير مربوط به هزينههاي كاركنان مي شود كه عمدتا شامل حقوق، مزايا و آموزش هستند».
در مؤسسات ايران به ظاهر، تورم نيروي انساني بيداد مي كند و كار هر نفر را پنج-شش نفر به طور موازي انجام ميدهند(و البته به نتيجه هم نميرسانند!)، و از طرف ديگر درصد فوق براي مؤسسات تكنولوژي فرسودهكن و انبار پرور ايراني معمولا زير ده درصد(در شركت ما مي گويند 3 درصد) مي باشد. اين همه نيروي انساني جوان و مشتاق به كار گرفته شده، و در عرض يكي دو سال، به دلايل فراوان ضد انگيزشي تبديل مي شوند به سياهي لشكر سازماني. آيا اين به خاطر نيست كه هزينه واقعي نيرويي با ذكاوت و داراي توقع(نه پرتوقع) به طور واقعي پرداخته نمي شود؟
No comments:
Post a Comment