مطلبي را در وبلاگي (گذری بر اقتصاد - دولتي يا خصوصي؟) ديدم و دلم به خاطر اتلاف و استهلاك تعمدي منابع كه در آنجا ذكر شده بود و ما هم همه روزه چنين چيزهايي را مي بينيم، سوخت! و البته زود نظري دادم و رد شدم ولي در اين مورد جاي مباحثه بسيار است و با يك كامنت كوتاه نمي شود!
آنجا نوشتم: من مخالف خصوصي سازي نيستم؛ ولي يك شركت خصوصي هم بايد سيستمهاي مناسبي براي ارزيابي عملكرد افرادش داشته باشد و گرنه با وجود شارلاتانيسم دو طرفه، آش همان آش خواهد بود و كاسه همان كاسه.
راستش را بخواهيد اگر بخواهيم دليل چنين چيزهايي را پيدا كنيم شايد به جايي نرسيم و يك چرخه باطل را بپيماييم! فكر نمي كنم امثال آن راننده مقصر واقعي باشند؛ بسياري از اين كارها ريشه در مسائلي دارد، همچون حقوق و جبران خدمات و بيمه و عدم توانايي كاركنان يك سازمان(چه خصوصي و چه دولتي) در بيان كردن خواسته هاي خود. وقتي كانالهاي مناسبي جهت ابراز خواسته هاي خود نمي يابند، علاوه بر اينكه بهره وري و عملكرد مناسبي ندارند، خواسته و يا ناخواسته مسبب اتلاف منابع نيز مي شوند و بدتر از اين نمي توان متصور شد كه انساني به خاطر منافعي كه در بازنشستگي خود و آينده فرزندان خود مي بيند، باعث ضرر و زياني شود كه همان فرزندان خود در آينده نه چندان دور با مصايب آن گرفتار خواهندشد!
آنجا نوشتم: من مخالف خصوصي سازي نيستم؛ ولي يك شركت خصوصي هم بايد سيستمهاي مناسبي براي ارزيابي عملكرد افرادش داشته باشد و گرنه با وجود شارلاتانيسم دو طرفه، آش همان آش خواهد بود و كاسه همان كاسه.
راستش را بخواهيد اگر بخواهيم دليل چنين چيزهايي را پيدا كنيم شايد به جايي نرسيم و يك چرخه باطل را بپيماييم! فكر نمي كنم امثال آن راننده مقصر واقعي باشند؛ بسياري از اين كارها ريشه در مسائلي دارد، همچون حقوق و جبران خدمات و بيمه و عدم توانايي كاركنان يك سازمان(چه خصوصي و چه دولتي) در بيان كردن خواسته هاي خود. وقتي كانالهاي مناسبي جهت ابراز خواسته هاي خود نمي يابند، علاوه بر اينكه بهره وري و عملكرد مناسبي ندارند، خواسته و يا ناخواسته مسبب اتلاف منابع نيز مي شوند و بدتر از اين نمي توان متصور شد كه انساني به خاطر منافعي كه در بازنشستگي خود و آينده فرزندان خود مي بيند، باعث ضرر و زياني شود كه همان فرزندان خود در آينده نه چندان دور با مصايب آن گرفتار خواهندشد!
نكته اي كه نبايد از آن غافل ماند، اين است كه اگر قرار باشد رضايت كاركنان تأمين نگردد، چه صنايع و سازمانها خصوصي باشند و چه دولتي، هيچگاه نمي توان در راستاي خلق تعهد سازماني و عدم اتلاف منابع توسط سرمايه هوشمند سازمان(انسانها) حركت كرد.
البته در هر جامعه اي ممكن است عده معدودي ناكارآمد، شارلاتان و فاسد نيز پيدا شوند، كه آنها را با سيستمهاي ارزيابي عملكرد به راحتي مي توان كنترل، اصلاح و يا تعديل كرد و اين را در هر كجاي دنيا به سادگي انجام مي دهند و اينكه در اين جامعه نابهنجاري وجود دارد قضيه اي است كه نمي توان افراد عادي را محكوم و متهم كرد.
يك مورد هم مربوط مي شود به تعريف و شناخت جامعه از ماهيت خصوصي سازي و تعبير نامناسبي كه از SMEها شده!
در مطلب مزبور به گونه اي مصداق آورده شده كه انگار خصوصي كردن يعني اينكه همه به صورت انفرادي بروند وام بگيرند و براي خود ماشين تراش، مغازه، كاميون و ... بگيرند و فكر كنند سرمايه كه نبايد استهلاك داشته باشد و فقط منتظر سود و منفعت كامل باشند. جهت مقايسه بخش خصوصي و دولتي، نبايد قضايا را كوچك كرد و بايد تا مي توان به بازار بورس و شركتهايي كه توسط بخش دولتي تصدي گري نمي شوند پرداخت. درست است كه در عرصه اينترنت عوام الناس كم هستند، ولي حداقل در اين فضا كه بايد فرهنگسازي لازم انجام شود.
يك مورد هم مربوط مي شود به تعريف و شناخت جامعه از ماهيت خصوصي سازي و تعبير نامناسبي كه از SMEها شده!
در مطلب مزبور به گونه اي مصداق آورده شده كه انگار خصوصي كردن يعني اينكه همه به صورت انفرادي بروند وام بگيرند و براي خود ماشين تراش، مغازه، كاميون و ... بگيرند و فكر كنند سرمايه كه نبايد استهلاك داشته باشد و فقط منتظر سود و منفعت كامل باشند. جهت مقايسه بخش خصوصي و دولتي، نبايد قضايا را كوچك كرد و بايد تا مي توان به بازار بورس و شركتهايي كه توسط بخش دولتي تصدي گري نمي شوند پرداخت. درست است كه در عرصه اينترنت عوام الناس كم هستند، ولي حداقل در اين فضا كه بايد فرهنگسازي لازم انجام شود.
No comments:
Post a Comment