اين ماجراي هدفمندي، اگر نصف پر ليوان را ببينيم، يك مزيت بزرگ دارد و آن اين است كه بخشي از مردم كه هنوز به اهميت "رأي" خود واقف نباشند، احتمالا به دليل احساس فشارهاي اقتصادي به زودي ملتفت خواهند شد وجود دولت بيش از آنچه به معنويات ارتباط داشته باشد، في الواقع فلسفه اقتصادي دارد و از اين به بعد بايد خاضعانه و بدون چشم داشت، در صحنه نباشند و اگر هزينه مي دهند، بايد تقاضا و توقعات بسياري هم داشته باشند.
در مورد توقعات به حق و متقابل مردم به علت حذف سوبسيدها، قبلا هم در اين وبلاگ مطالبي نوشته شده كه يكي از آنها واقعي كردن قيمت خودرو يا حذف تعرفه گمركي از قيمت اتومبيلهاي وارداتي بود(تعرفههاي گمركي و هدفمندي يارانهها). و گفته شد كسي با حذف سوبسيد مشكلي ندارد و ملت هم از خدايشان است سوار ماشينهاي ايمن شوند و از سوي ديگر هوا را هم كمتر آلوده كنند و اين نياز به توضيح زياد ندارد. اخيرا يكي از مسؤولان مهم دولتي مي گفت مردم نبايد فكر كنند كه فقط به مردم فشار مي آيد بلكه به بخش دولتي هم فشار ميآيد و هزينه انرژي پرداختي توسط ارگانهاي دولتي چندين برابر خواهدبود! و كسي هم نبود كه بگويد آخر عزيز دل برادر! يك كارمند دولت بيش از آنچه نگران تعداد لامپهاي روشن اداره و يا ميزان مصرف بنزين باشد بيشتر به فكر موضوعات ديگر خواهدبود و اصولا بخش دولتي چرا بايد نگران باشد كه هزينه هاي چقدر خواهدبود؟!
برگرديم به موضوع داشتن توقعات از مسؤول وقتي كه توقع كمتر كردن مصرف انرژي را دارند. البته قبلا هم چنين توقعاتي بود ولي الان ديگر حداقل موقع تايپ جديتر است! نزديك هفت سال است كه يك مسير ثابت را براي رفتن به كار طي مي كنم. به جرأت مي توانم بگويم بيش از نيمي از زمان رفت و آمد بنده مربوط ميشود به مسير 2.4 كيلومتري مشخص شده با مربعات كوچك قرمز رنگ، در همين نقشه اي كه مشاهده مي فرماييد. امكان ورود مستقيم از بزرگراه ستاري(در مسير شمال به جنوب) از طريق يك خروجي به اتوبان تهران-كرج(مسير شرق به غرب) شد. بقيه مسير من اگر 15 كيلومتر باشد كمتر از 10 دقيقه طول مي كشد؛ ولي مي توانم بگويم در اين قسمت به دليل ترافيك سنگيني كه ايجاد مي شود مصرف بنزين هم برابر با بقيه مسير است! اگر فرض كنيم هر دقيقه 10 خودرو بخواهند چنين دوري در مسير بزنند در يك شبانه روز 14400 خودرو يك مسير 2.5 كيلومتري را بيهوده خواهند پيمود كه كلا مي شود 36000 كيلومتر!
حال بگذريم از اينكه با توجه به دو لاين بودن پل(در حالي كه اتوبان 4 بانده و بزگراه ستاري سه بانده است!!) دنباله اين ترافيك به دو دو بزرگراه متقاطع كرج و ستاري هم رسيده و منجر به چه اعصاب خرديها و راهبندانها و تصادفها و ... كه نميشود! من نميدانم اضافه كردن يك خروجي كه در شكل با رنگ سبز مشخص شده چقدر هزينه داشته است كه در اين مدت هيچ اقدامي نشده است. آيا اين فقط وظيفه مردم است كه بايد كم مصرف كنند يا اينكه بايد مسؤولين شهري و ... هم به فكر آسايش مردم و نيز كمتر كردن اتلاف سوخت با طراحيهاي درست باشند؟
در مورد توقعات به حق و متقابل مردم به علت حذف سوبسيدها، قبلا هم در اين وبلاگ مطالبي نوشته شده كه يكي از آنها واقعي كردن قيمت خودرو يا حذف تعرفه گمركي از قيمت اتومبيلهاي وارداتي بود(تعرفههاي گمركي و هدفمندي يارانهها). و گفته شد كسي با حذف سوبسيد مشكلي ندارد و ملت هم از خدايشان است سوار ماشينهاي ايمن شوند و از سوي ديگر هوا را هم كمتر آلوده كنند و اين نياز به توضيح زياد ندارد. اخيرا يكي از مسؤولان مهم دولتي مي گفت مردم نبايد فكر كنند كه فقط به مردم فشار مي آيد بلكه به بخش دولتي هم فشار ميآيد و هزينه انرژي پرداختي توسط ارگانهاي دولتي چندين برابر خواهدبود! و كسي هم نبود كه بگويد آخر عزيز دل برادر! يك كارمند دولت بيش از آنچه نگران تعداد لامپهاي روشن اداره و يا ميزان مصرف بنزين باشد بيشتر به فكر موضوعات ديگر خواهدبود و اصولا بخش دولتي چرا بايد نگران باشد كه هزينه هاي چقدر خواهدبود؟!
برگرديم به موضوع داشتن توقعات از مسؤول وقتي كه توقع كمتر كردن مصرف انرژي را دارند. البته قبلا هم چنين توقعاتي بود ولي الان ديگر حداقل موقع تايپ جديتر است! نزديك هفت سال است كه يك مسير ثابت را براي رفتن به كار طي مي كنم. به جرأت مي توانم بگويم بيش از نيمي از زمان رفت و آمد بنده مربوط ميشود به مسير 2.4 كيلومتري مشخص شده با مربعات كوچك قرمز رنگ، در همين نقشه اي كه مشاهده مي فرماييد. امكان ورود مستقيم از بزرگراه ستاري(در مسير شمال به جنوب) از طريق يك خروجي به اتوبان تهران-كرج(مسير شرق به غرب) شد. بقيه مسير من اگر 15 كيلومتر باشد كمتر از 10 دقيقه طول مي كشد؛ ولي مي توانم بگويم در اين قسمت به دليل ترافيك سنگيني كه ايجاد مي شود مصرف بنزين هم برابر با بقيه مسير است! اگر فرض كنيم هر دقيقه 10 خودرو بخواهند چنين دوري در مسير بزنند در يك شبانه روز 14400 خودرو يك مسير 2.5 كيلومتري را بيهوده خواهند پيمود كه كلا مي شود 36000 كيلومتر!
حال بگذريم از اينكه با توجه به دو لاين بودن پل(در حالي كه اتوبان 4 بانده و بزگراه ستاري سه بانده است!!) دنباله اين ترافيك به دو دو بزرگراه متقاطع كرج و ستاري هم رسيده و منجر به چه اعصاب خرديها و راهبندانها و تصادفها و ... كه نميشود! من نميدانم اضافه كردن يك خروجي كه در شكل با رنگ سبز مشخص شده چقدر هزينه داشته است كه در اين مدت هيچ اقدامي نشده است. آيا اين فقط وظيفه مردم است كه بايد كم مصرف كنند يا اينكه بايد مسؤولين شهري و ... هم به فكر آسايش مردم و نيز كمتر كردن اتلاف سوخت با طراحيهاي درست باشند؟
No comments:
Post a Comment