در ابتداي نوشته اعلام مي شود كه قصد از نوشتن اين مطلب كوتاه، تفسير و تحليل ورزشي نبوده و صرفا انتقادي بر وجود روابط و رقابتهاي ناسالم تجاري در بخش ورزش كشور مي باشد، كه هم به اقتصاد و هم به ورزش كشور ضربه مي زنند.
زماني تيم ملي فوتبال براي من در علي دايي خلاصه مي شد( به احتمال قوي به خاطر همشهري گري افراطي!)، و حتي بازيهاي او را در جام جهاني آلمان، يك سر و گردن بهتر از بقيه مي دانستم. جهت اثبات مدعا اينجا را بخوانيد كه در آن عادل فردوسي پور بيچاره به شدت محكوم شد!
ولي موقعي كه وي به عنوان مربي تيم ملي انتخاب شد و گفت به خاطر مربيگري نمي خواهد از تيم ملي دستمزد بگيرد، تا حدودي معلوم شد كه او هم با ملت رو راست نيست و اين في سبيل الله كار كردن، در بازي هفته قبل با تيم كره جنوبي خودش را با آرم محصولات ورزشي دايي بر روي پيراهن ورزشي ها خودش را نشان داد(البته براي من ، چون تا حالا به اين قضيه دقت نكرده بودم). به نظر مي رسيد بازيكنان تيم ملي به جاي بازي فوتبال، اسم مربي كارآفرين خود را روي پيراهن و شورت خود به اين سوي و آن سوي ميدان مي دوانند! مطمئن باشيد كه اسم مربي كره Nike نيست، همانگونه كه اسم مربي فرانسه و ايتاليا Adidas و يا Puma نيست.
و پس از يك تساوي مفتضحانه براي ما، ولي افتخارآميز براي كره اي ها در زمين خيس استاديوم آزادي، وقتي برند Samsung در صفحه تلويزيون LG من برقي زد، فهميدم كه از قديم الايام چنين پيروزيهايي حق آنها بوده است.
No comments:
Post a Comment