Thursday, May 29, 2008

در مورد كارراهه و قصور در سيستم

كارراهه

گفته شد: « در شركتهاي معتبر و جهاني مثل بي ام و هم فقط براي مشاغل كليدي كارراهه تدوين مي شود و اينطوري نيست كه براي همه كاركنان چنين چيزي وجود داشته باشد.»
من هم مي گفتم اصلا مشاغل كليدي به چه مشاغلي اطلاق مي شود؟! منظور از مشاغل كليدي چيست؟ آيا اين باعث دلسردي و عدم انگيزه تعداد زيادي از كاركنان نمي شود اگر احساس بكنند كه آنها نقش كليدي ندارند!؟ در حقيقت هدف از كارراهه چيست؟ مگر نه اين است كه هر كسي وارد سازماني مي شود بايد برنامه اي جلوي او گذاشته شود تا بداند چگونه مي تواند پس از تجربه اندوزي كافي، يا به طور موازي و يا به طور عمودي به آن مشاغل به اصطلاح كليدي دست پيدا كند؟

مقصر كيست؟ سيستم يا افراد؟

احتمالا شما هم گاه گداري در دور و بر خود ديده ايد و يا شنيده ايد كه مشكل را مربوط مي كنند به يك رده بالاتر! اگر مشكل سيستم حل شود بقيه(!) مشكلات هم به خودي خود حل خواهدشد و البته جالب اين است، همه با اينكه معترفند نمي شود اين مشكلات كوچك را حل كرد ادعاي حل مشكلات كل سيستم و حتي سيستمهاي بسيار بزرگتر را نيز دارند.


ديروز بحثي كليشه اي شد در اين باره كه حتي اگر افراد كار خود را درست انجام دهند، اگر سيستم درست مديريت نشود و خوب كار نكند، نتايج مطلوب به دست نخواهد آمد و من هم زود « وليكن قال فلاني ...» كردم كه بنا به نظر پيتر سنگه عملكرد سيستم به نگرش افراد سيستم بر مي گردد و در نتيجه تك تك افراد هم مقصرند و ...
پاسخم حتي براي خودم قانع كننده نبود و بعدا براي خودم مي خواستم مثال نقضي بياورم. به ياد همان قصه ميمونهاي داخل قفس اين را مي كردم و اينكه تكليف اعضاي جديد و بي خبر از همه جا خواهد شد؟ مثلا فرض كنيد كسي در دارفور سودان، افغانستان و سومالي متولد شود، آيا او هم سهمي از دلايل آنچه را كه به وقوع مي پيوندد دارد يا نه؟ مثلا اگر باراك اوباما در نواحي مرزي سومالي و كنيا بزرگ مي شد همين وضعيتي را كه در آمريكا دارد، داشت يا نه؟!
ولي بعضي از سيستمها هم هستند كه افراد داخل آن هرگز مشابه اطفال و بزرگسالان بي سواد و غافل جوامع فوق الذكر نيستند و بعد از بلند مدت مي توانند مغزشان را به كار بيندازند و كارهايي را كرده و اصلاحاتي را در سيستم اعمال كنند و اينكه شروع نمي كنند بيانگر اين است كه گاهي تك تك اعضاء هم مي توانند مقصر باشند.

خواهشمندم در نظرسنجي مرتبط با اين مطلب كه در ستون سمت راست وبلاگ درج شده، شركت كنيد تا ببينيم نظر جمع چيست(ضمن عرض تشكر از شركت كنندگان، به نظرسنجي خاتمه داده شد*).

انتخاب گرافها از :
http://www.donaldegray.com/tiki-view_blog_post.php?blogId=2&postId=56

*) نتيجه نظرسنجي با 11 نفر شركت كننده:


Sunday, May 11, 2008

شرمنده فرانسوي‫ها

چارلز ليندبرگ شخصي بود كه در سال 1927 و در 25 سالگي، عرض اقيانوس اطلس و به عبارتي از نيويورك تا پاريس را با هواپيما براي اولين بار و در كوتاهترين زمان ممكن و بدون توقف عبور كرد. رقباي فرانسوي او كه مي خواستند اين افتخار را براي خود كسب كنند همگي جان خود را از دست داده و در در ميان راه ناپديد شدند. و دليل اين كار شايد به داستان سعي و خطا برگردد و اينكه آنها در هواپيماهاي نسلهاي قديمي و كم قدرت خود مي خواستند با كمك خلبان و همچنين همه لوازم لوكس و اضافي و سربار را هم به آمريكا حمل كنند و اين باعث سنگيني هواپيما مي شد و نمي‫توانستند به هدف خود دست يابند.
چارلز ليندبرگ با بررسي كم و كيف پروازهاي نافرجام قبلي و پس از ساخت هواپيمايي سبكتر(با نام روح سن لوييس) تك نفره توسط مهندسين آمريكايي، و با توشه غذايي‫اش كه فقط يك ساندويچ بود، مي‫خواست سفر خود را شروع كند. يكي به او گفت: "آيا تنها ساندويچ براي سفر چند روزه‫ات كافي است؟".
او هم پاسخ داد: "اگر به پاريس برسم كه كافي است، و اگر نرسم، باز هم كافي است!".

چارلز با مشقت فراوان و تحمل ناملايمات و بي خوابي بسيار و پس از سي و سه و نيم ساعت پرواز مداوم سقوط نكرد و به پاريس رسيد؛ جايي كه يكصد و پنجاه هزار نفر منتظر و چشم به راه او بودند و او را با تشويق فراوان و هياهوي بسيار و بر فراز دوشهايشان به اين سوي و آن سوي مي بردند.
او كه ديگر يك شخصيت معروف و جهاني شده بود در اروپا شروع كرد به دور افتخار زدن. در انگليس پادشاه فضول و يا كنجكاو بريتانيا از او پرسيد: "در مدت بي وقفه پرواز چگونه دستشويي مي‫كردي؟!".
او هم بلافاصله پاسخ داد: "براي فرانسوي‫هايي كه مرا بر دوشهاي خود گرفته بودند، متأسفم!"

توضيح:
ديروز شاهد فيلم مستندي(يكي از اين فيلم‫ها) بودم در مورد چارلز ليندبرگ بودم كه دو نكته آن برايم خيلي جالب بود : يكي اينكه به درد مهندسين صنايع مي‫خورد و آن موضوع لزوم چابكي سازمان و عدم انباشتن موجودي ‫اضافي است كه ساندويچ چارلز مثال خوبي براي آن است و ديگري تا حدي عمومي‫تر و يا سياسي‫تر است، و آن شايد عواقب كسب موفقيت به هر قيمت ممكن باشد!!

Wednesday, May 7, 2008

كتب مربوط به مديريت منابع انساني در نمايشگاه كتاب

فايل زير حاوي مشخصات 196 كتاب ارزي در مورد مديريت منابع انساني است كه امسال در نمايشگاه بين المللي كتاب تهران براي فروش عرضه شده‫اند:
آنها را با توجه به پسند شخصي‫ام از عنوانشان، رنكينگ كرده‫ و برگزيده‫ام و ديگر هيچ.


پاسخ دندان‫شكن بانكي به مشتري
اين هم تصوير پاسخ يك بانك پس از يك هفته، به اعتراض ايميلي‫ام، مبني بر اينكه چرا در فلان شعبه براي افتتاح حساب كارمزد گرفته‫اند، در حالي كه در سايت بانك مزبور با آب و تاب جهت جذب مشتريان گفته شده براي كارت ATM ديگر كارمزد نخواهند گرفت!
البته كه جاي اي ول و احسن دارد. همين كه جواب مي‫دهند خيلي است! حيف كه گفته‫اند به اين ايميل جواب ندهيد وگرنه مي خواستم در كمال شرمندگي و ندامت، ضمن عذرخواهي به علت عدم دقت و عنايت كافي به بخشنامه و يا اعلاميه با حساب و كتاب بانك مزبور، تشكر و سپاسگزاري فراواني بكنم!

Tuesday, May 6, 2008

ويولونيست و ژورناليستها

ديروز در سميناري شركت كرده بودم كه در مورد نقش تحقيقات منابع انساني در تعالي سازماني بود. تعدادي از سخنرانان با بهانه كردن ضيق وقت به سرعت اسلايدهايشان را نشان دادند و خلاصه معلوم نشد كه چه مي‫خواهند بگويند و البته در اين ميان به نظرم تنها سخنراني كه مطالب به درد بخوري تحويل داد دكتر ابوالعلايي بود.

ارائه‫اي داشت با عنوان "چگونه تحقيقات HR را مشتري پسند كنيم". مي گفت كه گزارشها را چگونه بايد نوشت تا مديران ارشد شركت را به سوي خود جلب كنند و به طور حقيقي در آنها مؤثر باشند. يعني مثل هميشه نگويند به به! به به! رؤيت شد و ...
مثالهاي خوبي هم زد كه دو تا از آنها خيلي جالب بودند و البته خودمان هم اين قضايا را تا حدودي مي دانيم، ولي او جالب مي گفت! شايد با برند خودش كه استاد دانشگاهي معتبر و شناخته شده و از طرف ديگر، مشاور ارشد شركتهاي بزرگي بوده، ارتباط پيدا مي كرد. تا جايي كه حافظه‫ام ياري كند دو تا از آنها را ذكر مي كنم:

معروفترين ويولونيست جهان را كسي نديد

يكي از معروفترين ويولونيستهاي جهان كه آمريكايي(Joshua Bell) است، ويولون چندين ميليون دلاري خود را برداشته، لباس مندرسي پوشيده، كلاه بيس بالي هم سرش گذاشت و در شلوغترين ساعت روز به ايستگاه مترو واشنگتن دي سي رفت و مثل مستربين دستمالي جهت جمع آوري سكه و پول جلويش پهن كرد و شروع كرد به نواختن ويولون. و بهترين آهنگهايش را هم مي‫زد! همان آهنگهايي را كه مردم براي خريدن بليتهاي آن
آن سر و دست مي شكستند و ماهها منتظر مي ماندند.
ولي اين بار قضيه فرق مي كرد. ايستگاه مربوطه در محله فرهنگ و هنر دوست هم واقع شده بود! ولي اول صبح كه همه با عجله مي خواستند سر كار خود بروند حتي نيم نگاهي هم به ويولونيست برجسته و معروف نمي‫كردند و رد مي شدند. دوستانش كه از دور ناظر جريان بودند مي گويند از ميان هزار (و يا دو هزار) نفري كه از كنار ويولونيست رد شدند تنها 7 نفر به او نگاهي كردند، كمي گوش داده و رد شدند!!

نتيجه گيري:
گزارشي را كه روي آن كار زياد تحقيقاتي و تحليلي شده، نبايد به سادگي و در زمان نامناسب ارائه كرد و به قول معروف شهيد كرد!

ژورناليستهاي آمريكايي به شوروي بروند و يا نروند؟

زمان جنگ سرد بلوك شرق و غرب، مؤسسه‫اي براي اينكه اثر رواني ترتيب سؤالات را در پرسشنامه بسنجد، دو نمونه هزار نفري كاملا مشابه را در يك جامعه انتخاب كرده و در نظر سنجي خود دو سؤال از آنها مي پرسد و در نهايت به دو نتيجه كاملا متفاوت مي رسد.

سؤالات پرسشنامه 1:
1- آيا شما موافقيد كه خبرنگاران آمريكايي بايد بتوانند جهت تهيه خبر به اتحاد جماهير شوروي بروند؟
2- آيا شما موافيد كه خبرنگاران شوروي هم آزادانه به آمريكا بيايند و فعاليتهاي ژورناليستي بكنند؟

سؤالات پرسشنامه 2:
1- آيا شما موافقيد كه خبرنگاران شوروي بايد بتوانند به آمريكا بيايند و فعاليتهاي ژورناليستي بكنند؟
2- آيا شما موافقيد كه خبرنگاران آمريكايي هم جهت تهيه خبر به اتحاد جماهير شوروي بروند؟

همانطور كه گفته شد، بعد از نظر سنجي، دو نتيجه متفاوت حاصل مي شود! نمونه اول با اكثريت 60 درصدي هر دوسوال را تاييد مي كنند، ولي در نمونه دوم مردم با اكثريت 60 درصدي مخالفت مي كنند.
دليل: مردم آمريكا با ديدن سؤال اول، موضع ليبرال گرفته اين را يك حق مسلم براي خبرنگاران آمريكا مي دانند و با ديدن سؤال دوم، اين حق را به روسها هم مي‫دهند.
از طرف ديگر، مردم عموما با ديدن سؤال اول موضع محافظه‫كار گرفته و با ديدن سؤال دوم چون اين حق را براي روسها قايل نشده‫اند به سؤال دوم هم جواب منفي مي‫دهند.

نتيجه گيري:
هنگام طرح پرسشنامه، حتي‫المقدور بايد كليه جوانب را در نظر گرفته و در ترتيب سؤالات دقت كافي را كرد.

امتيازدهي به وبلاگ

لطفا پس از بازديد، به اين وبلاگ امتياز دهيد: (لينك مستقيم صفحه امتيازدهي)