در بلاگ گزارهها سلسلهمطالبي با عنوان "درسهاي از فوتبال براي كسب و كار" منتشر ميشود. من هم گاهگداري مطالبي در اين باره مي نويسم. موضوعات مورد اشاره مشترك هم در مورد ستايش از برنامهها و استراتژيها و حركتهاي تيمهاي باشگاهي فوق العاده تاكتيك پذيري همچون بارسلونا و رئال، و يا تيمهاي ملي منظم و با ديسيپليني همچون آلمان و ژاپن و ... ميباشد. و البته با اين فرهنگ وسنتهاي خاورميانهاي كه ما داريم، تقليد و الگوبرداري يا بنچماركينگ كار بسيار دشواري است.
گويا بهترين راه همان روشي است كه شاعر توصيه ميكند: ياد گرفتن ادب از بي ادبان!يك مورد مشخص ميتواند كارراهه (Career) و داشتن برنامه مشخص شغلي در زندگي باشد. "كريم باقري"، يكي از بزرگترين بازيكنان فوتبال مشرق زمين است. خيلي از جوانان فوتباليست شايد سقف آرزويشان درخشيدن در حد و اندازههاي او باشد. ولي او به عنوان يكي از افرادي كه الگوي هزاران نفر است، در دوران افول بازياش نشان داد كه نبايد مورد الگوبرداري قرار گيرد. تقليد از رفتار حرفهاي ستارهها ميتواند، اشتباه محض باشد. البته شخص كريم باقري با درآمدي كه فقط از دوران بازيكني داشته، شايد ضربهاي از سعي و خطاهاي شغلياش نخورد، ولي جبران آسيبهاي ناشي از سعي و خطا در مورد افراد معمولي كار سادهاي نيست. كريم باقري همزمان با اتمام دوران بازي، چندين بار در مصاحبههاي مختلف اعلام كرد كه هيچ علاقهاي به مربيگري ندارد و امكان ندارد به اين وادي وارد شود، و مشخص بود بيشتر به تجارت و مديريت كسب و كار ناشي از سرمايههاي شخصياش تمايل دارد. ولي اين روزها با كمال تعجب ميبينيم او دارد مربيگري را مزه مزه ميكند؛ آنهم مربيگري تيم ملي فوتبال.
البته او حتي بدون داشتن مدرك مربيگري شايد مربي بسيار خوبي هم از آب دربيايد و احتمال هم دارد همچون خداداد عزيزي يا دايي و بسياري ديگر استعدادي در اين زمينه نداشته باشد كه در آينده مشخص خواهدشد. اما يك نتيجه از روند شغلي و حرفهاي او و امثال او ميتوان گرفت:
درخشش او در فوتبال هم، بدون برنامه، و در نبود يك مديريت سيستميك كشف استعدادهاي برتر بوده است! و تنها دوره به اصطلاح افتخار آميز دوران فوتبال ايران، شانسي، نصادفي و بدون برنامه بوده، و برآمده از كميت بيشمار جواناني بوده كه در اين ميان هم تعداد فراواني هم احتمالا چه بسا به خاطر نقش بر آب شدن اميال و آرزوها به افسردگي، بيكاري و اعتياد و ... كشيدهشدهاند.
در چنين وضعيتي است كه وقتي تيم ملي در مقابل يك تيم متفاوت از رقباي قبلي، ولي انعطاف پذير و با حساب و كتاب مانند كره جنوبي، كه صرفا متكي به قدرت ساقها نيست، به بنبست ميخورد، مهمترين هافبكش پس از به دست آمدن يك ضربه ايستگاهي شانسي تمام آموختهها و تجارب لاليگايي خود را فراموش كرده، قبل از زدن ضربه، جلوي دوربينهاي تلويزيوني زير لب دعا ميخواند، ولي توپ را به بيرون ميزند تا مشخص شود خدا هم بيبرنامگي را دوست ندارد!
1 comment:
خیلی خوب نوشتی
ورزش یکی از معدود چیزهایی است که نمیشه ضعف مدیریتش رو ماست مالی کرد. همه چیز رو از جدار شیشیه ای اون میشه دید. به نظر من بهترین مطالعه های موردی در ایران رو میشه روی ورزش انجام داد. تقریباً همه چیزش مشخصه. میشه خیلی خوب تحلیل کرد
Post a Comment