پس از خواندن مطلبي خوب با عنوان «پيامد رقابت شديد»، ( ابتدا ياد يك جريان نه چندان مرتبط*، و سپس بعد از جدي شدن) ياد مطلبي افتادم كه حدود يك ماه قبل از جيم مكگي شئير(share) كردم و ، با بحث در مورد اينكه رقابت، يا يادگيري و تقليد چشم بسته زياد هم خوب نيست! البته من اينتطوري برداشت كردم، و او هم نمي داند كه خوب است يا بد و از خوانندگانش سؤال كرده:
Was being a fast follower ever a viable strategic option?

ولي اين قضيه در دنياي صنعت و تجارت معمولا بر عكس عمل مي شود، و حالا مي بينم كه چطوري شركتهاي بزرگ و جهاني به دليل محتمل رقابت تنگاتنگ و تقليد بي چون و چرا، در سراشيبي سقوط به دره قرار گرفته اند، و دولتها چه ها كه نمي كنند تا آنها را نجات بدهند. البته فكر مي كنم دولتها اگر كمك و مساعدت بي رويه بكنند، خودشان هم به داخل دره خواهند افتاد! البته اگر دره خيلي بزرگ نباشد و ماشينهايي كه قبلا داخل دره افتاده باشند، دره را پر كنند ديگر دره اي وجود نخواهد داشت!
يك نكته ديگر از نوع اعتراضي هم مي خواهم بگويم، در مورد اصطلاحي كه به نظر بايد دوستان اقتصاددان در اين مورد توضيح بدهند. و آن اينكه اين اصطلاح «بحران اقتصادي (Economic Crisis)» كه رسانه ها از صبح تا شب در سرخط اخبار خود به آن اشاره مي كنند(و احتمالا آتش بيار چنين بحراني هم هستند)، آيا تركيبي درست و منطقي است يا نه؟ تا آن حد كه من مي دانم، ركود اقتصادي(Economic Recession) بايد درست باشد، و چنين دوره هايي در اقتصاد طبيعي است و نبايد از آن به عنوان بحران ياد كرد.
* ) در سالن مطالعه دانشگاه، روي ميزهاي سالن مطالعه چنين شعري حك شده بود:
ز خرخوانان عالم هر كه را ديدم غمي دارد/ دلا رو كن به مشروطي كه آنهم عالمي دارد
روايتي آكادميك از:
زهشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد/ دلا دیوانه شو ، دیوانگی هم عالمی دارد
No comments:
Post a Comment