بعد از خواندن مطلب دعوت مي كنم به صفحه لينك شده به كاريكاتور فوق سري بزنيد كه كاريكاتورهاي جالبي در مورد كسب و كار دارد.
رضايت كاركنان، كليد اصلي موفقيت كسب و كار
مديري كه در زمينه افزايش رضايت مشتريان شركت عملكرد درخشاني داشته، مي گويد: "اگر من مواظب كاركنانم باشم، آنها هم مواظب مشتريان خواهند بود" و نكته جالب اين است كه او اين حرف را مستقيما به كاركنان نگفتهاست.
رضايت كاركنان كليد اصلي موفقيت يك سازمان تجاري است و دليل آن در حقيقت به رضايت مشتري نهايي از كيفيت نهايي محصولي بر مي گردد كه در توليد صحيح آن همه كاركنان ايفاگر نقش اصلي هستند؛ كاركناني كه تعهد و وفاداري كافي را به سازمان دارند، زيرا سازمان بقاي خود را مديون كاركنان ديده و نه تنها خود را مكلف به جلوگيري از ايجاد كوچكترين نشانه هاي عدم رضايت كاركنان خلاق و ماهر مي داند، بلكه هميشه به دنبال افزايش مستمر رضايت سرمايه اصلي خود يعني كاركنان است.
انگيزه كاركنان با توجه به فعاليتهايي كه بر عهده مي گيرند، متغير بوده و محرك بخش مادي آن مربوط به حقوق و مزاياي پايه بوده و البته ميزان آن به نوبه خود به سطوحي همچون گستره اجتماعيتر شدن فرد و ديگر چالشها بستگي دارد و متخصصين منابع انساني مي گويند جهت تشخيص نخستين محركهاي انگيزش كه منجر به افزايش رضايت منجر مي گردد، افراد را دسته بندي كرده و به طور خلاصه چنين عمل كنيد:
1- "جويندگان نيازهاي اوليه(1)"؛ تنها چيزي كه انگيزه اين افراد را افزايش مي دهد، افزايش درآمد است.
2- "پويندگان(2)" كه به دنبال رسيدن به سطح بالاتري از استانداردي براي زندگي هستند. از نظر مالي اين افراد بدون درآمد ناشي از كارشان هم مي توانند امرار معاش كنند. چنين افرادي به دنبال مشاغلي هستند كه درآمد خوبي دارند، ولي چيزي كه رضايت شخصي آنها را به دنبال داشته باشند. راهحل: پول ممكن است انگيزه آنها را بيشتر كند، ولي آنها در فردا به دنبال چالش بزرگتري هستند كه اين ممكن است به واگذاري آنها به رقبا منجر گردد.
3- "تشريك مساعي كنندگان(3)" كه در حقيقت نيازي به پول ندارند. آنها فقط در جهت رسيدن به يك هدف بزرگتر مشترك همكاري مي كنند. اين احتمال وجود دارد، آنها آ‹هاحتي اگر شركت ديگر به آنها حقوق ندهد به همكاريشان ادامه دهند. اولويت عمده براي ايجاد انگيزه در آنها ايجاد تغيير و تفاوتهاست.
4- "اساسگرايان(3)"، فقط جهت مقيد بودن خود به اصولي همچون "كار براي يك انسان امري لازم است"، كار مي كنند. اين افراد از كار كردن لذت مي برند و معمولا مدت زماني طولاني در در يك شركت باقي مي مانند؛ چنين افرادي معمولا تحرك زيادي در محيط كاري دارند و به ديگران در جهت نشان دادن جنبههاي مثبت كار، كمك و ياري ميرسانند. آنها با دانستن اينكه دندانهاي از چرخ اساسگرايي هستند، همواره انگيزه كافي دارند.
متصديان يك محيط كسب و كار موفق، درجات مختلف خلق انگيزه را مي دانند. آنها به اين سطح از فرهنگ و بلوغ رسيدهاند كه سطح اساسگرايي خود را بالاتر برده و خود را رهرو چنين مسيري مي دانند. اين امر همواره يكي از نقاط قوت شركتها در جذب و بكارگيري افراد نخبه و همچنين مجرب و ماهر كاري خواهدبود و اين بهترين اعلاني است كه مي توان در جهت نگهداشت نيروي انساني شاداب و متعهدي ارائه كرد، كه تكتك آنها خود را عضوي از تيمهاي مختلف كاري مي دانند. در اين مجموعه همه با اين پيش فرض كه هر فعاليت آنها بايد در راستاي جلب رضايت مشتري نهايي باشد، كار مي كنند. و بدون نيروي انساني راضي بايد از داشتن مشتري نيز چشم پوشيد، و لازمه رسيدن به چنين هدفي، شناسايي دقيق اميال كاركنان و در سرلوحه قراردادن "خلق انگيزه در كاركنان"، از سوي مديريت ست.
ترجمه توسط آيدين - ك
منبع:
Employee Satisfaction Is Key To Company Success
By: Robin Thompson
http://www.robinthompson.com/employeesatisfaction.htm
پاورقي:
1) "جويندگان" را به جاي Survivalists، به معني كساني كه براي زندگي و بقا تلاش مي كنند انتخاب كردم.
2) "پويندگان" جايگزين Seekers شد.
3) Contributors
4) انگليسيزبانها هم عجب آدمهاي لارج و يا بي انصاف و يا مسخرهاي هستند! هر بلايي كه مي خواهند بر سر زبانشان مي آورند و ما را مي گذارند سر كار! براي “Fun”datmentalists ، اگر اصـــولگرا پيشنهاد مي كردم، شايد برداشت سياسي مي شد؛ "تفريح گرا" هم براي ادبيات فعلي مملكت خيلي زود است! و در نتيجه مناسبترين كلمه به نظر "اساسگرا" مي آمد.
1) "جويندگان" را به جاي Survivalists، به معني كساني كه براي زندگي و بقا تلاش مي كنند انتخاب كردم.
2) "پويندگان" جايگزين Seekers شد.
3) Contributors
4) انگليسيزبانها هم عجب آدمهاي لارج و يا بي انصاف و يا مسخرهاي هستند! هر بلايي كه مي خواهند بر سر زبانشان مي آورند و ما را مي گذارند سر كار! براي “Fun”datmentalists ، اگر اصـــولگرا پيشنهاد مي كردم، شايد برداشت سياسي مي شد؛ "تفريح گرا" هم براي ادبيات فعلي مملكت خيلي زود است! و در نتيجه مناسبترين كلمه به نظر "اساسگرا" مي آمد.
No comments:
Post a Comment