Monday, June 29, 2009

صنعت و سياست

قرار بود اين وبلاگ تا اطلاع ثانوي تعطيل شود، ولي از آنجا كه خيلي از امور در اين مملكت خيلي ساده و در عين حال جالب است و نيازمند تحليل و تفسير نيست، بعضي وقت ها اگر هيچ اظهار نظري هم صورت نگيرد شايد چنين تلقي شود كه اوضاع وفق مراد و خيلي خوب است و در صورت وجود نقصان و ايراد همه دست اندركاران سريعا خود را به نقد مي كشند و ... :

رئيس سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران از دخالت دولت در صنعت خودرو انتقاد كرده و گفته است: «پاي سياست را از صنعت خودرو بيرون بکشيد» (لينك)

يكي نيست بگويد، خوب اگر اين دخالت نبود، كلا چنين سازماني كه زير نظر وزارت صنايع فعاليت مي كند، وجود خارجي نداشت و ...!

Thursday, June 18, 2009

Where is my vote?


شاهد همه اوضاع هستيد و به قول معروف، آنچه كه عيان است چه حاجت به بيان است.
در آستانه سي و يك سالگي ام، ديگر حال و حوصله نوشتن را اصلا ندارم و در اعتراض به چنين شرايطي تا زماني كه نتيجه انتخابات معكوس نشده و به قول مصطلح اين روزها اگر رايم پيدا نشود، مطلب جديدي در اين وبلاگ شش ساله نخواهم نوشت. نشان دادند كه در اين مملكت همه چيز را مورد ملعبه قرار داده اند و حتي نظر مقدس ملت را، حالا يك وبلاگ با تعداد معدودي خواننده مي خواهد چه گلي به سر مملكت بزند!

در اتباط با مطلب قبلي وبلاگ كه در مورد پيش بيني نتايج انتخابات بود عرض كنم بايد بگويم كه پيش بيني بنده خيلي به واقعيت نزديك تر بود(با توجه به آمار جسته و گريخته اي كه منتشر شده)، و انشاءالله اگر تجديدنظري صورت گيرد، اين شايد موجب افتخار شود كه پيش بيني اين وبلاگ درست از آب در آمد. در مورد بررسي آماري احتمال دستكاري در آراي مردم با استفاده از قانون بنفورد، مطلب جالبي در سايت انتخاب نيوز منتشر شده كه شما را هم به خواندن آن دعوت مي كنم.

يك نكته ديگر هم كه در اين گلو گير كرده و بايد بگويم. در تلويزيون و ديگر رسانه هاي انحصارگر مدام به اين اشاره مي شود كه اعتراض كنندگان به نتايج انتخابات ياغي و آشوبگر و خس و خاشاكند و به اموال عمومي خسارت وارد مي كنند. من هم به نوبه خود و با قاطعيت، وارد نمودن خسارت به اموال عمومي را محكوم مي كنم و آن را عملي زشت مي دانم. ولي بي نهايت زشت تر و كريه تر آن است كه با ناديده گرفتن آشكار آراي ملت، روحيه مثبت و انگيزه فراوان مردم، به ويژه نسل جوان و مشتاق، با يأس و نوميدي جايگزين مي شود. زيان جبران ناپذير چنين رفتاري حتي بسيار فراتر از ميلياردها دلار زياني است كه به خاطر اشتباهات مديريت احمدي نژادي دامنگير ملت مي شود.

... و از پايان اين سفر
ما را
هم از نخست خبر بود
و اين بي خبري را
معنا پذيرفتن است
كه دانسته ايم و
گردن نهاده ايم
و به سربلندي اگر چند
در نبردي اينگونه موهن و نا بشايست
به استقامت
پاي افشرده ايم ...


(از احمد شاملو)


به اميد آغازي دوباره

Saturday, June 6, 2009

پـيـش بــينـي انتــخابات امسال


درست است كه نمي شود گفت اين يك پيش بيني علمي است( چون داراي حدسيات فعلا يك نفر مي باشد)، ولي پيشگويي هم نيست چون به آمار و ارقام مستندي هم استناد شده* و از سوي ديگر، از خيلي پيش بيني هاي سرانگشتي ديگر كه بعضي ها انجام مي دهند بسيار دقيق تر است. نتيجه پيروزي ميرحسين را با اكثريت پنجاه و دو درصدي از اين لينك مي توانيد مشاهده كنيد:

اگر موافق بوديد به اين يادداشت پنج ستاره بدهيد(ياد قضيه جنجالي ستاره دار كردن افتادم!) و اگر نپسنديد، مي توانيد جداول مربوطه را از طريق لينك زير به صورت فايل اكسل دانلود كرده، نظر و حدس خود را اعمال كنيد و به من بفرستيد تا با نظر خودم تركيب كنم كه ميزان خطاي پيش بيني كمتر شود:
اين توضيح را هم بدهم كه اين پيش بيني ها بر مبناي پيش بيني از روي درصد آراي داده شده به نامزدهاي مختلف رياست جمهوري دور اول انتخابات مربوطه در سال هشتاد و چهار، و نيز حدسي كه توسط طراح اين جداول در مورد افزايش ميزان مشاركت مردم(پيوستن آنهايي كه نمي خواهند راي بدهند به سبزها يا سفيدها) در انتخابات امسال با توجه به استانهاي محل اقامت آنها زده مي شود، انجام شده است. اين درصدها بر مبناي حدس شما نيز از طريق كاربرگ و سلولهاي ستونهاي زير قابل تغيير مي باشند:
Main Sheet
D, E, F, and G Columns

يك پيشنهاد علي الحساب به اصلاح طلبان و آنهايي كه نمي خواهند احمدي نژاد انتخاب شود:
سفيدها و سبزها با تامل در چنين پيش بيني هايي**، و با توجه به اينكه با بدبينانه ترين حالات ممكن نيز پيروزي شما خيلي محتمل است، و در نظر گرفتن برخي از ريسكها كه در ادبيات سياسي جديد از آنها به عنوان بداخلاقي ياد مي شود، بهتر است به لزوم ائتلاف و پذيرفتن پيش شرطهاي اظهار شده از افراد راديكال تر تفكر جدي و بيشتري مبذول نمايند*** تا با خطرات دور دوم مواجه نشوند.

پاورقي:
* - به نظر نمي رسد افراد طرفدار اصلاحات و يا دوم خردادي ها، به خيل حاميان اصولگرايي پيوسته باشند.
** - نمي خواهم از اين كار تعريف كنم، ولي من تا به حال يك تحليل درست و حسابي و يا حداقل بهتر از اين نديده ام.
***- برعكسش را نمي گويم چون تجربه شده كه تندروها بيشتر حاضرند هزينه بپردازند.


Wednesday, June 3, 2009

انتقادي از برنامه منابع انساني سبزها


يكي از دوستان لطف كرده و « برنامه منابع انسانی که توسط کمیته منابع انسانی ستاد انتخابات مهندس میر حسین موسوی تهیه شده» را برايم ارسال كرد و البته در آن نوشته شده اگر كسي نظر داشت بفرستد. البته اينكه كانديداهاي رياست جمهموري تا اين حد در سياستها ريز شده اند كه برنامه مي دهند، امر مثبتي است ولي با اندكي تامل در محتواي آن به سرعت مي توان فهميد كه چه عجله اي در تهيه برنامه استراتژيكي شده و بايد دانست كه در تهيه و تدوين يك برنامه استراتژيك، خصوصا منابع انساني، بايد وسواس بسيار زيادي به خرج داد و اين كاري يك شبه نمي باشد. نه به عنوان كسي كه در ميان كروبي و مير حسين، متمايل به كروبي است، بلكه به عنوان كسي كه چندين سال در حوزه منابع انساني، اموري را تجربه كرده، مي خواهم نقاط ضف عمده برنامه مزبور را بگويم و اميدوارم در صورت بر عهده گرفتن مناصب اجرايي كشور توسط تيم مربوطه، كشور دچار عواقب اشتباهات فاحش، تحت عنوان اينكه استراتژي و برنامه هم در عرصه منابع انساني داريم، نشود:

1- جالب است در اين برنامه كه خيلي از بند هاي آن از منابع علمي منتشر شده كاپيتاليستي و ليبرال(!) خط به خط و البته پراكنده الگوبرداري شده، ولي در عين حال چند بار اعلام نگراني شده كه تحت تاثير آموزه هاي نئوليبراليسم هستيم، كه البته به قول يكي از دوستان، وارد كردن تعاريفي انتزاعي و بي ربط در اموري تخصصي و كاملا تعريف شده در ميان اهل فن مربوطه مي باشد:
بند هاي 4 و 16 چالش ها و مسائل اساسی «سرمایه انسانی » در کشور :
• « تأثیر پذیری سیاست های مدیریت منابع انسانی از راهبردهای نئو لیبرالیسم و تعدیل»
• « فقدان امنیت شغلی و رشد شرایط بی ثبات و بکار گیری ناثابت نیروی کار تحت تأثیر آموزه های نئو لیبرالیسم »

اين دو بند در حالي در اين برنامه نوشته شده كه يكي از دلايلي كه متخصصين ارزيابي عملكرد و مديريت منابع انساني كشور آزادي عمل زيادي ندارند و نمي توانند به خوبي در تصميم سازيها شركت كنند، اين است كه كلا هميشه در سازمانها بايد راه حل تعديل و يا بركناري نيروي ناكارآمد را به كناري بگذارند كه اصولا فلسفه ارزيابي عملكرد زير سؤال مي رود. از سوي ديگر بكارگيري ناثابت نيروي كار تحت تاثير آموزه هاي نئو ليبراليسم، با بندهاي ديگر اين برنامه همچون، « بند 7 : فقدان مهارت های کار جمعی، انعطاف پذیری شغلی ، سلسله مراتب اداری و اطاعت پذیری ، راهبری و پاسخگویی » « احتراز از اعمال راهبرد های تعدیل ساختاری دربرنامه ریزی نیروی انسانی» و « تعادل بخشی بین تولید و عرضه منابع انسانی با تقاضا »(بندهاي 5 و 6 استراتژی ها و سیاست های کلان برتامه نیروی انسانی کشور) منافات و تناقض دارد. اين در حالي است كه در اين برنامه بارها به لزوم بيشتر كردن بهره وري اشاره شده است.

2- وقتي يك قانون اساسي در كشور هست كه در آن ارزشهاي كلي ذكر شده ديگر لازم نيست يكي از سیاستهای اجرایی وچارچوب برنامه عملیاتی نیروی انسانی، تنظیم برنامه استراتژیک نیروی انسانی کشور با در نظر گرفتن « شرایط محلی » ، « شرایط ملی » ، « شرایط منطقه ای» ، و « شرایط بین المللی » با تکیه بر ارزشهای دینی و احادیث و روایات و آموزه های امام راحل باشد. البته در بند 5 اهداف كلان مديريت كلان نيروي انساني كشور از مسير كمال الهي انسان هم صحبت شده است.

3- يكي از چالشهاو مسائل اساسي سرمايه انساني كشور وجود اختلافات قومی و محلی در بکارگیری سرمایه انسانی و وجود فرهنگ قوم گرایی و خویشاوند گرایی در به کارگیری نیروی انسانی(بند 17) مي باشد و از سوي ديگر، « لحاظ کردن فرهنگ محلی و عناصر اجتماعی ؛ و محیط فرهنگی ،در جذب و بکارگیری نیروی انسانی » بند 4 استراتژي ها و سياستهاي كلان مي باشد موردي متناقض بوده و در مناطق چند فرهنگي كشور يقينا دچار اختلاف و تنش مي شود.

4- در بعضي از موارد از ادبيات بدي در نگارش اين برنامه استفاده شده است. به عنوان مثال بند 14 چالشها و مسائل اساسي است كه در آن ذكر شده: « پیشینه فرهنگ تن پروری و تنبلی در نیروی کار »! اصولا هر شخص جواني وارد يك محيط كاري مي شود انگيزه فراواني براي كار و ارتقاء و نشان دادن شايستگي خود دارد. اگر انتظارات از مشاغل مشخص نيست و افراد را به سوي كم كاري سوق مي دهد، به دليل ضعف در تدوين استراتژي سازمان است و اگر از سويي سياستهاي لزوم تعديل افراد تنبل نيز با بن بست قانوني برخورد مي كند و موجبات افزايش نارضايتي در كل نيروهاي كاري را فراهم مي كند، بايد به صورتي ديگر بيان شود.

5- همانگونه كه در بند يك ذكر شد، به نظر مي رسد سعي شده تا برنامه رنگ و بوي جامعه پسند و سوسياليستي بگيرد، ولي هرچقدر گشتم موفق به يافتن چيزي در مورد يكي از مهمترين حلقه هاي مفقوده مديريت سرمايه انساني در كشور نشدم ، كه در اصل مشاركت و مداخله منابع انساني در امور مديريتي، كه يكي از راههاي آن به راه اندازي و يا تقويت صنفها و يا سنديكاهاي مستقل كارگري مي باشد. اين به نظرم به تنهايي مهمترين نقطه ضعف اين برنامه بود.

Monday, June 1, 2009

راه حلهاي مُسكن يا تغيير سياستها


يكي از دوستان وقتي مي خواهد مطلب نامرتبط با موضوع وبلاگش را بنويسد، عنوان خارج از دستور به آن مي افزايد. اين مطلب هم به ظاهر براي اين وبلاگ خارج از دستور است، ولي چنين نيست. و از سويي ديگر به طور ضمني هم نمي خواهم از كروبي حمايت كنم! قصد بر اين است كه پستي در مورد تفكر سيستمي در رفتار سازماني و ارتباط آن با سياستگذاري هاي كلان بنويسم:

جدا از اينكه در اين نوشته «در اهميت معنای مشترک‌الورود؛ یا چرا به میرحسين موسوی رأی می‌دهم؟» در وبلاگ ملكوت، نظر شخصي بيان شده، و معلوم نيست منظور از ارتباط ارگانيك با مشاوران چه مي باشد و اصولا چه لزومي دارد چرا مشاور حتما بايد از جنس خود مشاوره گيرنده باشد(!)، و چرا مشاوران نبايد گرايشهاي مختلف داشته باشند و نيز اينكه چرا نبايد بعدا تضارب آرا و اختلاف پيش نيايد، و نيز اينكه چرا اينگونه فكر شده كه انتقاد نوعي بي اخلاقي و عيب جويي و بهانه جويي است و در عين حال بيان شده كه منتقد به پر و پا مي پيچد و خلق و خوي بچگانه دارد و در انتها نيز در يك تناقض و در نقش خاله خرسه اذعان مي كند كه فکر می‌کنم موسوی نیاز به تحول فکری جدی دارد، اين بخش از نوشته از نگاه افرادي كه در كسب و كار حضور دارند و در تحليل و بهبود رفتار سازماني دستي بر آتش دارند، جاي تامل بسياري دارد:
درست است که آقای کروبی شايد برای چند استاد دانشگاه و برای دانشجويان ما سينه‌سپر کند (و شايد آقای موسوی به این اندازه انرژی‌اش را صرف آن حوزه‌ها نکند). ولی تمامِ مسأله‌ی ما، فقط استاد دانشگاه و دانشجوی ما نیست. تمام حقوق بشرِ ما با حل مشکلات اعدام زیر ۱۸ سال حل نمی‌شود. اصلاً با حل یکی دو (شما بگو ده يا صد) مشکل قانونی نه حقوق بشر مستقر می‌شود و نه به توسعه می‌رسيم. ما با رفتاری که در بیمارستان با بیمار می‌شود، با برخوردی که در بانک و اداره با ارباب رجوع می‌شود چه می‌کنيم؟ ما ادبیات بقال و راننده‌ی تاکسی و اتوبوس را چطور اصلاح می‌کنيم؟ مسئول آن همه تباهی اخلاق مدنی که اشکالات قانونی نیست. اين‌ها مواردی است که البته می‌توان به شرح و تفصيل درباره‌اش حرف زد (و قلبِ مسأله‌ی توسعه‌ی ما این‌هاست که از نگاه آقای کروبی و مشاوران‌اش هم به اعتقاد من دور مانده است).
از سطور بالا مي توان چنين نتيجه گرفت كه به زعم نويسنده، مهمترين مساله اي كه رئيس جمهور بايد خود را درگير آن كند اين است كه مدير اجرايي كشور كه بايد سياستگذاري و مديريت كلان اقتصادي و فرهنگي و سياسي و اجتماعي يك كشور را برعهده گيرد و مثلا اصل چهل و چهار قانون اساسي را اجرا كند، بيايد در جزئي ترين امور سازمانها و مردم دخالت كند. حال اينكه چنين مشكلاتي با برخورد مستقيم حكومت قابل حل نيست و معلول نارضايتي هايي ديگر هستند كه چه بسا از مشكلات مدني و اقتصادي نشأت مي گيرند و واقعا اگر قرار باشد دولتي بخواهد چنين رفتار كند با دولت احمدي نژاد چه تفاوتي خواهد داشت كه رويكرد سيستميك به قضايا نداشته و خود مي خواهد مستقيما و در جزئي ترين امور ايفاگر نقش باشد. مثلا يك كارمند بانك دولتي را در نظر بگيريد كه با مشتريان بدرفتاري مي كند. در نگاه اول به نظر مي رسد كه او بايد به دليل رفتارش تنبيه شود تا كار مردم را سريعتر انجام دهد. ولي آيا اين كارمند واقعا ساديسم دارد يا اينكه در حقيقت مشكل اصلي از اينجا ريشه مي گيرد كه اين بانك ها به دليل نداشتن رقيب واقعي به دليل دولتي بودن، اصول مشتري مداري را رفتار نمي كنند و كارمندان خود كه مشتريان داخلي بانك به حساب مي آيند نيز ناراضي بوده و توان شكايت را نيز ندارند و تلافي را بر سر مردم عادي(مثلا راننده اي از اتوبوسراني شركت ديگر دولتي كه مي تواند خصوصي باشد و مجبور به مراجعه به آنجا هستند) در مي آورند. حال در نظر بگيريد همان كارمند بانك را كه مي خواهد سوار اتوبوس همان راننده اي بشود كه او هم از اوضاع شاكي است و مترصد حالگيري است... و چه چرخه هاي باطلي كه در اين مملكت تكرار نمي شود...

مي گويند مطبوعات آزاد يكي از اركان مهم دموكراسي است و آن يك دليل ساده دارد: هر سيستم كاملا سالم (مثلا اقتصادي) به تدريج مي تواند زوال يابد و دچار فساد اداري و مالي شود. شناسايي چنين فساد و زوالي بدون وجود مطبوعات آزاد ممكن نيست، چون عناصر كنترل كننده فساد نيز پتانسيل آن را دارند كه در چرخه هاي باطل سيستم حضور يافته و در نتيجه امكان شناسايي، اصلاح و بهبود سيستم وجود نخواهد داشت. حال فقط با تغييرات جزئي و اتخاذ راه حلهاي مقطعي(Symptomatic Solutions) كه توسط دولت بايد اعمال شود يقينا وضعيت مورد نظر بهتر كه نه بلكه بدتر خواهدشد. حال اگر سبزها به مراد خود رسيدند اين را مدنظر داشته باشند كه بايد راه حلهاي اساسي را نيز به كار بگيرند، انشاء الله.

امتيازدهي به وبلاگ

لطفا پس از بازديد، به اين وبلاگ امتياز دهيد: (لينك مستقيم صفحه امتيازدهي)