تا به حال انتقادات درست و حسابي در مورد مهندسي صنايع نديده بودم؛ هر آنچه گفته بودند و نوشته بودند، همگي در حد تمسخر و دست انداختن بود! هنوز هم يادم است روزي كه قرار بود در دانشگاه جشني به افتخار دانشجويان جديدالورود هفتاد و ششي گرفته شود و من هم جزء كساني بودم كه بدليل آگاهي از اهميت چنين رشته اي و علاقه وافر به آن، انتخاب اول كنكور خود را به صنايع اختصاص داده بودند؛ همان روز با ديدن عكس يك گلابي گنده روي اطلاعيه جشن دانشجويان جديدالورود، فهميدم، در اين مملكت يك خبرهايي است كه يك دانشجوي جديدالورود زمانهاي زيادي براي فراگيري آنها لازم دارد! در سالهاي آخر دانشگاه عباراتي همچون «ادبيات مهندسي»، «دانشكده گل و بلبل» و «اقيانوسي به عمق نيم ميلي متر» ديگر عادي شده بود...
و ديروز اولين بار بود كه مطلب انتقادي خوبي در مورد مهندسي صنايع مي ديدم؛ واقعا اگر مهندسان صنايع كلاهشان را قاضي كنند، خواهند ديد كه تا حدودي حق با جناب قدوسي است كه در وبلاگ خود (مهندسی صنایع) بيان نموده است.
ولي واقعيتهايي را هم كه در سيستم كلان اقتصادي و صنعتي كشور وجود دارند، بايد در نظر گرفت؛ تضاد سيستمهاي مديريتي شركتها و سازمانها با فلسفه وجودي «مهندسي صنايع» يكي از مهمترين مسائلي است كه از نظر دور مانده است. بسياري از مهندسين صنايع گزارش و پيشنهاد است كه پشت سرهم مي دهند، ولي كو گوش شنوا و واقعا سري را كه احساس درد نمي كند(!) چرا دستمال مي بندند؟!! تخصص مهندسي صنايع كه صرفا براي بهبود روشهاي توليد و افزايش كيفيت محصول جهت بدست آوردن مزيت رقابتي در اقتصاد كاملا آزاد آمريكايي، كارايي خود را نشان داده است، بديهي است در اقتصاد دولتي و غير رقابتي ايران قدرت و البته به بياني بهتر، استفاده چنداني جهت ياري مديريت نخواهد داشت و حتي در صورت قابليت كاربرد سقفي بايد براي اين آچار فرانسه متصور بود! تنها دوره اي كه مهندسي صنايع از فرصت پيشامده به نحو احسن استفاده نمود و البته تحول جديدي در صنعت كشور به راه انداخت، مصادف با دوره موسوم به سازندگي بود كه سيستم اقتصادي و صنايع كشور ناگزير از بكارگيري مهندسان صنايع و دليل مشخص آن را مي توان به صحنه آمدن مسؤولين سياسي تكنوكرات ذكر كرد. افزايش فوق العاده توليد در دهه هفتاد (من جمله خودرو)، با استفاده از ابزار مهندسي صنايع ممكن شده است، افزايش تب ايزو گرفتن و ... به كنار!
البته اين نكته كه «مسایل سازمانی پیچیده تر از این حرف ها است و درس هایی که مهندسان صنایع می آموزند آن قدر قوی نیست که مسایل آنان را حل کند.» درست است، ولي به نظر من هيچ تخصصي (نه «مديريت صنعتي» و نه رشته تقريبا جديد و البته آزمون پس داده و صد در صد سطحي تر MBA و ... ) قادر به حل و يا از ميان برداشتن اين مسائل پيچيده سازماني در ايران نيستند؛ چون ابزارهاي ظريف و حساس مهندسي صنايع در مقابل غولهاي عظيمي همچون مفاسد اداري و رانتهاي اقتصادي، هرگز توانايي معجزه ندارند و تنها هنرشان مشابه با حكايتي است كه در مطلب قبلي ذكر شده.
آري! اينچنين است برادر! حقيقت اين است كه قرار نيست مطالبي كه در دانشگاهها تدريس مي شود(آنهم دانشگاههاي ايران كه هيچكدام از آنها در ميان پانصد دانشگاه برتر جهان نيستند!)، حتما در دنياي كار بتوانند براي هر نيازي پاسخ تخصصي بدهند؛ و البته اين مختص رشته مهندسي صنايع نيست و پيشرفت تكنولوژي در حدي است كه فارغ التحصيلان هر رشته اي و در هر حوزه كاري، نيازمند به مطالعه و همچنين به روزآوري اطلاعات خود هستند.
يك نكته ديگر كه در مطالب آقاي قدوسي آمده، صنايعي كار نكردن مهندسان صنايع در ايران و ورود آنها به حوزه مديريت و ترجيح دادن اموري مثل برنامه ریزی استراتژیک، سازماندهی و سیستم های اطلاعاتي است كه دليل آن، «سهل و ممتنع تر» بودن عنوان شده است! با توجه به اينكه زمينه شغلي قعلي من به سازماندهي و سيستمهاي اطلاعاتي مرتبط بوده و اين كارها را هرگز سهل نمي دانم و بلكه معتقد به خطيرتر و پر مسؤليت تر بودن آنها نيز هستم، نكات زير را يادآوري مي كنم:
1- بنا به دلايل اجتماعي و سوابق فرهنگي، افراد نخبه و باهوش در ايران هميشه به دنبال رشته هاي فني و مهندسي بوده اند و با توجه به اينكه فارغ التحصيلان رشته مهندسي صنايع، اطلاعاتي نسبي از هر دو مقوله مديريت و حوزه فني و مهندسي دارند، همواره به سوي امور استراتژيك تر سوق يافته اند كه به علايق آنها هم نزديكتر است. فقدان علم را در دنياي امروز با كسب علم مي توان جبران كرد.
2- در دنياي كار، توقع (و البته حق) ارتقاء و ترفيع شغلي يكي از مهمترين دغدغه هاي منابع انساني است؛ بنابراين راضي كردن متخصصين كاملا فني مانند مهندسين مكانيك و يا كامپيوتر به اينكه ميان تخصص آنها و حوزه مديريت مرزهاي مشخصي وجود دارد، كاري غير ممكن است، چه برسد به اينكه مهندسين پر عطش صنايع را پشت مرزهاي مشخص مديريت، بتوان متوقف ساخت!
جهت اطلاع:
آورده اند بکارگیری مدیران جوان خوب است و پسندیده! ولی نه اینکه پیشنیازی همچون حداقل تجربه و سابقه را در نظر نگرفت و ... ! استغفر الله! انشاء الله که مشاور زیاد است. در هر صورت امیدوارم این بار هم مهندسین صنایع مقصر شناخته نشوند. به نظر قریب به یقین، مشکل ازجایی دیگر است! بروید و این جا را بخوانید:
هنوز: "اسامه" در پارس خودرو
و ديروز اولين بار بود كه مطلب انتقادي خوبي در مورد مهندسي صنايع مي ديدم؛ واقعا اگر مهندسان صنايع كلاهشان را قاضي كنند، خواهند ديد كه تا حدودي حق با جناب قدوسي است كه در وبلاگ خود (مهندسی صنایع) بيان نموده است.
ولي واقعيتهايي را هم كه در سيستم كلان اقتصادي و صنعتي كشور وجود دارند، بايد در نظر گرفت؛ تضاد سيستمهاي مديريتي شركتها و سازمانها با فلسفه وجودي «مهندسي صنايع» يكي از مهمترين مسائلي است كه از نظر دور مانده است. بسياري از مهندسين صنايع گزارش و پيشنهاد است كه پشت سرهم مي دهند، ولي كو گوش شنوا و واقعا سري را كه احساس درد نمي كند(!) چرا دستمال مي بندند؟!! تخصص مهندسي صنايع كه صرفا براي بهبود روشهاي توليد و افزايش كيفيت محصول جهت بدست آوردن مزيت رقابتي در اقتصاد كاملا آزاد آمريكايي، كارايي خود را نشان داده است، بديهي است در اقتصاد دولتي و غير رقابتي ايران قدرت و البته به بياني بهتر، استفاده چنداني جهت ياري مديريت نخواهد داشت و حتي در صورت قابليت كاربرد سقفي بايد براي اين آچار فرانسه متصور بود! تنها دوره اي كه مهندسي صنايع از فرصت پيشامده به نحو احسن استفاده نمود و البته تحول جديدي در صنعت كشور به راه انداخت، مصادف با دوره موسوم به سازندگي بود كه سيستم اقتصادي و صنايع كشور ناگزير از بكارگيري مهندسان صنايع و دليل مشخص آن را مي توان به صحنه آمدن مسؤولين سياسي تكنوكرات ذكر كرد. افزايش فوق العاده توليد در دهه هفتاد (من جمله خودرو)، با استفاده از ابزار مهندسي صنايع ممكن شده است، افزايش تب ايزو گرفتن و ... به كنار!
البته اين نكته كه «مسایل سازمانی پیچیده تر از این حرف ها است و درس هایی که مهندسان صنایع می آموزند آن قدر قوی نیست که مسایل آنان را حل کند.» درست است، ولي به نظر من هيچ تخصصي (نه «مديريت صنعتي» و نه رشته تقريبا جديد و البته آزمون پس داده و صد در صد سطحي تر MBA و ... ) قادر به حل و يا از ميان برداشتن اين مسائل پيچيده سازماني در ايران نيستند؛ چون ابزارهاي ظريف و حساس مهندسي صنايع در مقابل غولهاي عظيمي همچون مفاسد اداري و رانتهاي اقتصادي، هرگز توانايي معجزه ندارند و تنها هنرشان مشابه با حكايتي است كه در مطلب قبلي ذكر شده.
آري! اينچنين است برادر! حقيقت اين است كه قرار نيست مطالبي كه در دانشگاهها تدريس مي شود(آنهم دانشگاههاي ايران كه هيچكدام از آنها در ميان پانصد دانشگاه برتر جهان نيستند!)، حتما در دنياي كار بتوانند براي هر نيازي پاسخ تخصصي بدهند؛ و البته اين مختص رشته مهندسي صنايع نيست و پيشرفت تكنولوژي در حدي است كه فارغ التحصيلان هر رشته اي و در هر حوزه كاري، نيازمند به مطالعه و همچنين به روزآوري اطلاعات خود هستند.
يك نكته ديگر كه در مطالب آقاي قدوسي آمده، صنايعي كار نكردن مهندسان صنايع در ايران و ورود آنها به حوزه مديريت و ترجيح دادن اموري مثل برنامه ریزی استراتژیک، سازماندهی و سیستم های اطلاعاتي است كه دليل آن، «سهل و ممتنع تر» بودن عنوان شده است! با توجه به اينكه زمينه شغلي قعلي من به سازماندهي و سيستمهاي اطلاعاتي مرتبط بوده و اين كارها را هرگز سهل نمي دانم و بلكه معتقد به خطيرتر و پر مسؤليت تر بودن آنها نيز هستم، نكات زير را يادآوري مي كنم:
1- بنا به دلايل اجتماعي و سوابق فرهنگي، افراد نخبه و باهوش در ايران هميشه به دنبال رشته هاي فني و مهندسي بوده اند و با توجه به اينكه فارغ التحصيلان رشته مهندسي صنايع، اطلاعاتي نسبي از هر دو مقوله مديريت و حوزه فني و مهندسي دارند، همواره به سوي امور استراتژيك تر سوق يافته اند كه به علايق آنها هم نزديكتر است. فقدان علم را در دنياي امروز با كسب علم مي توان جبران كرد.
2- در دنياي كار، توقع (و البته حق) ارتقاء و ترفيع شغلي يكي از مهمترين دغدغه هاي منابع انساني است؛ بنابراين راضي كردن متخصصين كاملا فني مانند مهندسين مكانيك و يا كامپيوتر به اينكه ميان تخصص آنها و حوزه مديريت مرزهاي مشخصي وجود دارد، كاري غير ممكن است، چه برسد به اينكه مهندسين پر عطش صنايع را پشت مرزهاي مشخص مديريت، بتوان متوقف ساخت!
جهت اطلاع:
آورده اند بکارگیری مدیران جوان خوب است و پسندیده! ولی نه اینکه پیشنیازی همچون حداقل تجربه و سابقه را در نظر نگرفت و ... ! استغفر الله! انشاء الله که مشاور زیاد است. در هر صورت امیدوارم این بار هم مهندسین صنایع مقصر شناخته نشوند. به نظر قریب به یقین، مشکل ازجایی دیگر است! بروید و این جا را بخوانید:
هنوز: "اسامه" در پارس خودرو
No comments:
Post a Comment