Wednesday, February 17, 2010

ریسک به کمک تکنولوژی


خانم کریستین دیویس سه نیروی حاکم بر جهان از دیدگاه آلبرت اینیشتین را سه فاکتور قاتل "مدیریت ریسک" نیز می داند: حماقت، ترس، و طمع (1)

موضوع این مطلب با حماقت و طمع کار رابطه زیادی ندارد ولی به نظر می رسد ارتباطات معناداری میان این سه عامل وجود داشته و همدیگر را تشدید می کنند که نمونه‌های بارز آن را هم در جامعه و هم در سازمانها می توان دید که به دلیل "ترس" از دست دادن منافع کوتاه مدت و توطئه (که ناشی از "حماقت" است)، لاجرم حرص و طمع برای آنچه فعلا در دسترس هست در ما ایجاد شده و دیگر مخاطره نمی‌کنیم. و البته حد و حدود مخاطره و نترسیدن در انسانهای مختلف متفاوت است.

از سوی دیگر شخصا فکر نمی کنم بشود طمع را کاهش داد و در این راه عقیده و مذهب و ارزشها معمولا برعکس عمل می کنند. ولی یقینا می شود میزان ترس و به خصوص حماقت را کاهش داد که راه حل آن ترویج علم و آگاهی و دسترسی به اطلاعات کافی است(مگر آنکه میخ آهنی در سنگ فرو نرود) و البته اگر ریسک به صورتی منطقی مدیریت شود(مدیریت منطقی ریسک) امکان غلبه بر فاکتور ترس هم به سادگی فراهم می شود و به قولی این ریسک است که سازمانها را به موفقیت و پشت سر گذاشتن رقبا رهنمون می شود و نه ترس و محافظه کاری(2). و باید این را هم مد نظر داشت که یکی از مواردی که در مدیریت منطقی ریسک به آن تأکید می شود جلوگیری از هیجانزدگی است. مثلا خرید کالا نباید تابع احساسات باشد و باید به کلیه شاخصها دقت کرد. شجاعت و غلبه بر ترسی هم که از روی احساسات زودگذر منتج می شود منطقی نیست و همانگونه که به طور آنی و لحظه ای و به اصطلاح یک شبه حادث می شود، احتمالا به طور آنی هم به شکست منجر می شود.

پیشرفتهای تکنولوژیک هم برای خود حد و مرزی نمی شناسند و در هر حوزه‌ای، حتی حوزه های روانی و رفتاری توانایی ورود دارند. ابزار و تکنولوژی قبلا اگر با حضور بلاواسطه باعث ریختن ترس و واهمه انسان می شدند(در نظر بگیرید شخصی را که یک مسلسل در دست گرفته است. اگر خلع سلاح شود شجاعتش هم از بین خواهدرفت) هم اکنون با تأثیر بر مغز انسان احساس "ترس" را از بین می برند.

هم اکنون در لاس وگاس، کازینویی درب ورودیی‌اش چارچوبی کار گذاشته که مغز مشتریان هنگام داخل شدن به علت امواج رادیویی که از آن صاتع می شود، تحت تأثیر قرار گرفته و قسمتی از مغز که دستور "ترس" می دهد به طور موقت غیرفعال شده و قماربازان ترسو مبدل می شوند به افراد شجاعی که واهمه‌ای از باختهای کلان ندارند و مبادرت به هر ریسکی می کنند(3).

البته چنین غلبه بر ترسهایی نیز همچون شجاعتهای زودگذری که تابع احساسات هستند، منطقی نبوده و بسته به نوع استفاده مفید هم نباید باشند. اما وقتی در جایی که مدل ذهنی افراد بر پایه ترس از تغییر ریخته شده و حماقت و طمع نیز آن را تشدید می کنند، مطمئنا استفاده از تکنولوژی خالی از فایده نخواهد بود.
در این زمینه می خواهم به مثال جالبی اشاره کنم: هدف اصلی از ترور حذف و کشتن انسانها نیست، بلکه می خواهند بترسانند؛ همانگونه که اعراب به این عمل ارهاب می گویند. اگر یادتان باشد پس از حوادث یازده سپتامبر خیلی از شرکتهای هواپیمایی در معرض ورشکستگی قرار گرفتند، چون آمریکایی ها با وجود اینکه اقدامات امنیتی بسیار هم شدیدتر شده بود باز از مسافرت با هواپیما ابا داشتند، و این در حالی بود که بنا به آمار و ارقام در حالت عادی میزان تلفات در سوانح زمینی خیلی بیشتر از تلفات در حوادث هوایی بوده‌است. دادن اطلاعات هم در این زمینه کارگر نبود و تأثیری در روند کاهش مسافران در کوتاه مدت نمی کرد و تنها راه ممکن در چنین مواردی در آینده، استفاده از تکنولوژی‌های از بین برنده ترس خواهد بود.

---

مآخذ و منابع:
1- Factors That Kill Risk Management: Stupidity, Fear, Greed ; By Christine Davis
2- Rational Risk Management Ends the Fear Factor
3- Vegas casino develops technique for unobtrusive radiofrequency ablation of the amygdala
با تشکر از آقای وحید وحیدی مطلق که در این مورد اطلاع رسانی مفیدی نمود.

---

Tuesday, February 16, 2010

صابونها

این دو تا صابون را بیشتر به خاطر برند معروفش خریدم که متعلق به انگلیس است. همانطور که می بینید تصویر یکی‌شان با حجاب اسلامی و دیگری غیر اسلامی است!
جالب این است که هر دوتایشان هم تولید شده در دو کشور اسلامی بوده و البته آنکه حجاب دارد ساخت ایران، و دیگری هم مربوط به اندونزی است.

تا اینجای کار مشکلی نیست. اندونزیایی‌ها شاید مثل ما خیلی هم مقید به عقایدشان نیستند و یا اگر هستند، نمی خواهند آن را به دنیای تجارت ارتباط داده و با گذاشتن عکس یک خانم محجبه روی صابونی که تحت لیسانس یک کشور اروپایی تولید می کنند از فروش آن به غیر مسلمانان محروم شوند و البته با این کار شاید نتوانند همان صابون را به مسلمانانی که نمی خواهند عکس یک زن بی حجاب را روی جلد صابون ببینند بفروشند. ولی اینکه آنها محصولشان را به کشوری که اصرار دارد همان صابون را با عکس یک خانم محجبه به فروش برساند خیلی جای حرف دارد!

---

Tuesday, February 9, 2010

مشکلاتی به ظاهر ساده


یا مشکلات خیلی خیلی کلان‌اند که آدم می خواهد بی‌خیال همه چیز بشود، یا چنین به ظاهر کوچک، ساده و پیش پا افتاده:

راجع به:
"من همیشه چیزی رو به دوستان و همکاران توصیه کردم، چیزی که بهش می‌گم قاعده ردیابی:

باید گزارش‌ها طوری تنظیم بشن که اگه یک برگشون جدا بشه و جایی تو دنیا پیدا بشه، امکان ردیابی اون و رسیدن به فایل و مشخصات وجود داشته باشه..."

- پروفايل برنامه ريزي و كنترل پروژه نادر خرمي راد - قاعده ردیابی (view on Google Sidewiki)

Monday, February 8, 2010

شاید یک تعظیم کافی نباشد

البته با افتضاحی که تویوتا کرده، در دنیایی که رقابت تنگاتنگ و بی رحمانه است، برایشان خیلی گران تمام خواهد شد. برای ژاپنی ها که معمولا به نشانه احترام جلوی افراد دیگر تعظیم می کنند، شاید یک تعظیم از سوی بزرگترین مقام تویوتا کافی نباشد و دلجویی های بیشتری هم باید از مشتریانشان بکنند که حالا به درستی فکر می کنند تعبیه کیسه باد و ترمز ای بی اس و دیگر قابلیتهای ایجاد ایمنی کافی نبوده و شاید در یک سبقت ساده پدال گاز خوب عمل نمی کرده و جان سرنشینان را به خطر می انداخته است.
و بنابراین هزینه این اعتماد از دست رفته بسیار زیاد خواهدبود و  احتمالا بخشی از بازار دو دستی به دیگر مترصدان در بازار  خودرو تقدیم می شود و همانطور که ذکر شد یک خم شدن و تعظیم و حتی به خاک افتادن اصلا کافی نخواهد بود.



ولی ما که در ایرانیم چنین اتفاقاتی را چه عجیب می دانیم. و با چنین عنوانی به همدیگر فورارد می کنیم که  "غول دنيا جلوی دوربین رسانه‌ها به خاطر پدال گاز تا کمر خم شده است" و جلوی آن بارها علامت تعجب می گذاریم!

Sunday, February 7, 2010

ساعات کار و بهره‌وری


شاید شما هم شنیده باشید که در آمریکا زیاد کار کشیده و پدر کارگر را در می آورند (البته نه به سختی ژاپن، ولی به مراتب بدتر از اروپا). ولی بنا به چند بند ذیل، آنجا که یکی از بهره ورترین جوامع دنیا است هر هفته حول و حوش سی و چهار ساعت کار می کنند که باز شش ساعت کمتر از پنج روز ، یا چهارده ساعت کمتر از شش روز کار با بهره وری پایین در جامعه ما است.
نمی دانم کی قرار است از اصول احمقانه کارل مارکسی دست برداشته و کمی به این بیاندیشیم که جای کار بیشتر وسخت تر(بخوانید علافی و وقت کشی)، می توان با تعقل و ذکاوت بیشتری تلاش کرد و سود بیشتری به دست آورد.

البته در مقاله‌ای که در زیر به آن لینک داده شده، بحث بر سر این است که دوران رکود به سر آمده و قتصاد آمریکا دوباره دارد رونق پیدا می کند و طبیعتا باید دستمزد کارگران هم افزایش یابد که چنین نیست. از وقفه و تاخیر در این مورد به عنوان یک تهدید و آفت برای بهره‌وری  در آینده یاد شده است. اما این نظر آمریکایی هااست که می خواهند از جوامع پیشرفته دیگر عقب نیافتند وگرنه به نظر من که به هرحال یکی از مزایا و یا  یک سیستم اقتصادی آزاد این است با وجود آنکه رکود اقتصادی در کوتاه مدت باعث کاهش دستمزدها می‌شود ولی باز فیدبکهای مناسب به ارباب صنایع و سرمایه داده می‌شود تا بدانند اگر دیر عمل کنند با دست خود موجب کاهش مجدد بهره‌وری نشوند.
in reference to:
"The average workweek for all private employees in January was 33.9 hours. Bringing the hours worked back to the average workweek at the start of the recession in December 2007 (34.7 hours) is the equivalent of hiring 2.5 million workers, according to Heidi Shierholz, economist at the Economic Policy Institute (EPI) in Washington, D.C."
- U.S. Wage Growth: The Downward Spiral - BusinessWeek (view on Google Sidewiki)

Saturday, February 6, 2010

تبلیغ تجاری در فوتبال


این تیمهای فوتبال لیگهای حرفه‌ای را که در جریانشان هستید. یکی از منابع اصلی درآمد باشگاههای ورزشی، بستن قرارداد با یک شرکت تجاری، و تبلیغ محصول یا برند آن بر روی پیراهن ورزشی بازیکنان می باشد. مثلا همین تیم منچستر یونایتد سالها نام SHARP و Vodafone ، و تیمهای آث میلان، بایرن مونیخ و پاریس سن ژرمن آرم OPEL را  تبلیغ می کردند. شخصا به جز تیم بارسلونا تیم دیگری را سراغ ندارم که تبلیغ تجاری نداشته باشد که البته چند سال است عبارت UNICEF را روی پیراهن بازیکنانش درج می کند که آن هم یک سازمان غیر انتفاعی متولی فعالیتهای بشر دوستانه است.

در ایران هم تیمهای فوتبال با توجه به سازمان تأسیس کننده‌شان یا شرکت خود را تبلیغ کنند و یا همچون تیمهای اروپایی با یک شرکت دیگر قرارداد ببندند. البته قضیه یکی دو تا تیم که وابسته به نهادهای نظامی هستند تفاوت می کند(مثل ملوان، پاس و مقاومت شیراز) که موضوع بحث نیستند. ولی تیمی که باعث نوشتن این مطلب شد تیم پیروزی یا پرسپولیس تهران است که روی پیراهن ورزشی خود آرم شهرداری تهران را می‌زند! با توجه به اینکه شهرداری تهران فعالیت تجاری نمی کند و  در زمینه اداره دیگر شهرها هم رقابت نمی کند(!) و تنها سازمانی است که متولی امور بلدیه تهران است چه دلیلی داشته که تمایل دارد با تامین هزینه‌های پرسپولیس آرم خود را بر روی پیراهن ورزشی بازیکنان تبلیغ کند؟ البته چون دلیل معلوم است و با رقابتهای سیاسی ارتباط پیدا می کند توضیح نمی دهم. فقط این را باید اضافه کنم که چنین تبلیغهایی نه تنها به نفع سازمانهای دولتی و عمومی نیست(در صورت نتیجه نگرفتن تیمها!)، بلکه یکی از عواملی است که تاثیر منفی بر کسب و کار، و استقلال در امور ورزشی کشور دارد.

- در خاتمه این را هم بیان کنم که بنده در درجه اول طرفدار تیم تراکتورسازی بوده،‌ و در درجه دوم طرفدار تیم سپاهان که الحق و الانصاف خوب بازی می کند، نه به خاطر اینکه زمانی در اصفهان اقامت داشته‌ام!

پ. ن: 

بحث به طرفداری از تیم های فوتبال کشیده شد. به این صفحه نگاه بکنید که در آن آمار طرفداران هجده تیم حاضر در لیگ برتر فوتبال ایران قابل مشاهده است که تا به حال(بیستم بهمن 1388) حدود یکصد و پانزده هزار نفر در آن هواداری خود را اعلام کرده اند. جدا از طرفداری تیمهای تراکتورسازی و سپاهان که اسپانسر صنعتی دارند ولی حامیانش غیر صنعتی هستند و به خصوص تراکتور که حدیث دیگری است. آنچه در این میان مهم است میزان بسیار بسیار اندک طرفداران تیمهای فوتبالی است که متعلق به غولهای اصلی صنعتی کشور هستند. دو تیم پیکان و سایپا که دهها هزار کارمند دارند و نمی توان یک ایرانی پیدا کرد که سوار محصولات یکی از این دو کارخانه نشده باشد، به ترتیب 88 و 38 نفر طرفدار دارند! تیم دیگری مثل راه آهن وضع افتضاح تری دارد. اگر مردم معمولی و مشتریان ناراضی از محصولات را کنار بگذاریم، می توان موضوع کارکنان سازمان را مطرح کرد که باید شب و روز به فکر شرکت خود باشند و تعهد و عرق سازمانی در وجود آنها آنقدر قوی باشد که در چنین مواقعی سازمانشان بتواند چیزی برای به رخ کشیدن در برابر بقیه داشته باشد. واقعا اگر نه در میان ملت طرفداری وجود دارد و نه در میان خود اعضای سازمان این ریخت و پاش هزینه ها برای چیست؟

امتيازدهي به وبلاگ

لطفا پس از بازديد، به اين وبلاگ امتياز دهيد: (لينك مستقيم صفحه امتيازدهي)